عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۷۰۰۳
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۲:۳۹
يكی از تفاوت های قران با كتاب های آسمانی گذشته، استعداد پايان ناپذيری آن می باشد. به طوری كه برای همه افراد بشر تا روز قيامت قابل استفاده می باشد.
عقیق:، یکی از مختصات قرآن، عدم تحریف آن است.
سوالی که ممکن است برای برخی مطرح شود این است؛ خداوند متعال وعده فرموده است كه از تحريف قرآن جلوگيری نمايد؛ چرا از تحريف تورات و انجيل جلوگيری ننموده است؟
همان گونه كه در سئوال مطرح شده است، خدای متعال در قرآن كريم، حفاظت از تحريف و نابودی قرآن را تضمين نموده است و اين موضوع در آياتی مانند آيه 9 سوره حجر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» و آيه 42 سوره فصلت «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» عنوان گريده است. اما برای رسيدن به پاسخ سئوال، می بايست موضوعات مرتبط با آن كه عبارتند از: تفاوت قرآن با كتب آسمانی پيشين، جاودانگی قرآن، علل تجديد نبوت ها و ختم نبوت مورد بررسی قرار گيرد.

تفاوت قرآن با كتاب های آسمانی ديگر
1ـ اعجاز:
قرآن کتاب آسماني و معجزه ی علمی خاتم الانبياء است و با همه ی كتاب های آسمانی ديگر تفاوت دارد و اعجاز آورنده  خودش است، به اين معنی كه هيچ پيغمبری اعجازش، كتاب آسماني او نبوده است، معجزه اش يك چيز بوده است و كتاب آسمانيش چيز ديگر. تنها خاتم الانبياء بوده كه كتاب آسماني او در عين اين كه كتاب آسمانی او است؛ معجزه ی او هم هست. راز آن هم آشكار است؛ چون دين او بايد باقی بماند. معجزه ی او هم بايد باقی بماند. اين كه سنگريزه ای تسيبح كرد، عصايی تبديل به اژدهايی شد، سنگ بزرگی تبديل به حيوان شد، موضوعاتی است كه براي آنهايی كه در آن زمان و مكان حاضر هستند، قابل لمس مي باشد و بعدها به صورت يك نقل تاريخی در می آيد، از آن پس کی باور کند وکی باور نکند ؛ ولی يك معجزه ی علمی برای هميشه می تواند ماندگار و جاودانه بماند.[1]
 
2ـ استعداد پايان ناپذيری قرآن:
يكی از تفاوت های قران با كتاب های آسمانی گذشته، استعداد پايان ناپذيری آن می باشد. به طوری كه برای همه افراد بشر تا روز قيامت قابل استفاده می باشد.
مرحوم آية اللّه بروجردی در درس خود فرمود: قرآن ظواهری دارد، و ظواهر را همه می توانند درك كنند، يك معلم می تواند ظواهر قرآن را بفهمد، ولی به تناسب كمالاتی كه شخص پيدا می كند؛ می تواند به معنايی از معانی ماوراء مفاهيم لفظی كه عموم درك می كنند پی ببرد. بعد گفتند: به هر نسبت كه مراتب انسان كامل تر شود معانی بيشتری را از قرآن درك می كند.
از صدر اسلام، اين مطلب مطرح بوده است كه خيال نكنيد، معانی قرآن همان است كه عرب های صدر اسلام درك می كرده اند... قرآن تنها برای آنها نازل نشده، قرآن برای همه‌ی بشر نازل شده است و تا دامنه ی قيامت ادامه دارد. كسی حق ندارد قرآن را مطابق ميل و هوای نفس خويش تفسير بكند ولی همه حق دارند كه در قرآن تدبّر بكنند و تا دنيا دنياست، افراد حق تدبّر دارند و شانس موفقيت دارند كه در تدبّرهای خودشان به مطالب تازه ای برخورد بكنند كه گذشتگان در تدبّرهای خويش به آن برخورد نكرده اند. حديثی در كافی داريم كه می فرمايد: خداوند تبارك و تعالی می دانست كه در آخر الزمان اقوام و گروههايی خواهند آمد مُتَعَمِّقُونَ (فی اللّه) كه در خدا و الهيات تعمق می كنند، يعنی می خواهند به عمق مسائل وارد شوند، از اين جهت آيات اول سوره ی حديد و سوره ی توحيد و آيات آخر سوره ی حشر را فرستاد. يعنی اگر خدا می دانست كه در آخرالزمان مردم مُتَعَمِّقی در الهيات پيدا نمی شوند، اين آيات را نمی فرستاد، يعنی مردم اين زمان، اين ها را درك نمی كنند، اين برای آيندگان است. و حقاً اگر كسی در الهيات و معارف اسلامی مطالعه بكند، می بينيد كه پس از هفت قرن و هشت قرن و ده قرن و بيشتر، تازه اهل معارف الهی در مسائل توحيد توانسته اند خودشان را هماهنگ بكنند با همين آيات اول سوره ی حديد و سوره ی توحيد، يعنی برای قبل از آنها هنوز غيرقابل هضم و غيرقابل حل بوده است.[2]
علل تجديد نبوّت ها:
با اين كه نبوت يك جريان پيوسته است و پيام خدا يعنی دين يك حقيقت بيشتر نيست، علل تجديد نبوت های تشريعی و تبليغی و ظهور پيامبران پياپی و متوقف شدن همه آنها بعد از ظهور خاتم الانبياء اين است كه:
اولا؛ بشر در گذشته به علت عدم رشد و عدم بلوغ فكری قادر به حفظ كتاب آسمانی خود نبود؛ معمولا كتب آسمانی مورد تحريف و تبديل قرار می گرفت و يا بكلی از بين می رفت؛ از اين رو لازم می شد كه اين پيام تجديد شود.
زمان نزول قرآن يعنی چهارده قرن پيش مقارن است با دوره ای كه بشريّت كودكی خود را پشت سرگذاشته و مواريث علمی و دينی خود را می تواند حفظ كند از اين روي، در آخرين كتاب مقدس آسمانی، يعنی قرآن تحريف رخ نداده. مسلمين از ساعت نزول هر آيه عموماً آن را در دلها و در نوشتارها حفظ می كردند؛ به گونه ای كه امكان هرگونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه از بين می رفت؛ لذا ديگر تحريف و نابودی در كتاب آسمانی رخ نداد و اين علت كه يكی از علل تجديد نبوت بود منتفی گشت.
ثانياً؛ در دوره های پيش، بشريت به واسطه‌ی عدم بلوغ و رشد قادر نبود كه يك نقشه‌ی كلی برای مسير خود دريافت كند و با راهنمايی آن نقشه راه خويش را ادامه دهد؛ لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمايی شود و راهنمايانی هميشه او را همراهی كنند. ولی مقارن با دوره ی رسالت ختميه و از آن به بعد، اين توانايی كه نقشه  كلی را دريافت كند، برای بشر پيدا شده است و برنامه دريافت راهنمايی های منزل به منزل و مرحله به مرحله، متوقف گشت. علت تجديد شريعت ها، علاوه بر علت پيشين ـ نابودی يا وقوع تحريف در كتب آسمانی ـ اين بود كه بشر قادر نبود برنامه‌ی كلی و طرح جامع خود را دريافت نمايد. با پيدايش اين امكان و اين استعداد، طرح كلی و جامع در اختيار بشر قرار گرفت و اين علت تجديد نبوت ها و شرايع نيز منتفی گشت. علمای امت متخصصانی هستند كه با استفاده از نقشه  كلّی راهنمايی كه اسلام به دست می دهد و با تدوين و تنظيم آيين نامه ها و تاكتيك های موقت راه را می نمايانند.
ثالثا؛ غالب پيامبران، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنها پيامبر تبليغی بوده اند نه تشريعی؛ پيامبران تشريعی شايد از انگشتان يك دست تجاوز نكنند. كار پيامبران تبليغی، ترويج و تبليغ و اجرا و تفسير شريعتی بود كه حاكم بر زمان آنها بوده است.
علمای امت در عصر خاتميت كه عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول كلی اسلام و شناخت شرايط زمان و مكان، آن كليات را با شرايط و مقتضيات زمانی و مكانی تطبيق دهند و حكم الهی را استخراج و استنباط نمايند. نام اين عمل «اجتهاد» است. علمای شايسته‌ی امت اسلامی بسياری از وظايفی را كه پيامبر تبليغی (انجام می دادند) و قسمتی از وظايف پيامبران تشريعی را (بدون آن كه خود مشرّع باشند) با عمل اجتهاد و با وظيفه خاص رهبری امت انجام می دهند; از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقی است و بلكه هر چه بشريت به سوی تمدن پيش رود نياز به دين فزونی می يابد، نياز به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسمانی جديد و پيامبر جديد برای هميشه منتفی گشت و پيامبری پايان يافت.[3]

ختم نبوت:
از نظر قرآن، دين خدا از آدم تا خاتم يكی است همه ی پيامبران اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غيرصاحب شريعت، به يك مكتب دعوت می كرده اند; اصول مكتب انبياء كه دين ناميده می شود يكی بوده است. تفاوت شرايع آسمانی در يك سلسله مسائل فرعی و شاخه ای بوده كه برحسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگی های مردمی كه دعوت می شده اند متفاوت می شده است و همه شكل های متفاوت و اندامهای مختلف يك حقيقت  به سوی يك هدف و مقصود بوده است. پيامبران با همه اختلافات فرعی و شاخه ای حامل يك پيام و وابسته به يك مكتب بوده اند. اين مكتب تدريجاً برحسب استعداد جامعه ی انسانی عرضه شده است تا آن جا كه بشريت به حدی رسيد كه آن مكتب به صورت كامل و جامع عرضه شد و چون بدين نقطه رسيد نبوت پايان پذيرفت. آن كسی كه به وسيله ی او صورت كامل مكتب عرضه و ابلاغ شد حضرت محمدبن عبداللّه ـ صلی الله عليه واله ـ است و آخرين كتاب آسمانی قرآن است و همان طوری كه قرآن كريم در آيه 115 سوره انعام فرموده است:
«وَ تَمَّتْ كَلمةُ ربك صِدقاً و عَدلا لا مبدّلَ لِكَلِماتِه». پيام راستين و موزون پروردگارت كامل گشت، كسی را توانايی تغيير دادن آن نيست.[4]

 
پي نوشت ها:
[1]- مطهری، مرتضی، خاتميت، تهران، انتشارات صدرا، ص 159، 160.
[2]- همان ، ص 161، 162، (تلخيص).
[3]- مطهری، مرتضي، مقدمه ای بر جهان بينی، (وحی و نبوت)، ج 3، ص 41، 43.
[4]- همان، ص 38، 41، تلخيص.
جهت مطالعه بيشتر به کتاب مقتضيات زمان، ج 1 و 2، اثر استاد مطهري، مراجعه نماييد.
منبع:جام
211008



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین