عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۴۳۲۷
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۳
بعد از آنکه آیت الله طالقانی به عنوان امام جماعت به مسجد هدایت تهران آمد هرگز برایش محراب و منبر مساله نبود، برای وی نماز و منبر و ختم و سخنرانی و جشن و نماز جمعه، تماما وسیله بود برای تفسیر قرآن...آیت الله طالقانی توجه به این معنا داشت.
عقیق:در مسجد هدایت پس از اقامه نمازهای یومیه، تفسیر قرآن و مسایل فقهی و بحث های اخلاقی-اجتماعی توسط آیت الله طالقانی ایراد می شد و معمولا در پایان جلسات به هنگام برنامه پرسش و پاسخ، به مسایل اجتماعی و سیاسی نیز پرداخته می شد.

در مجموع تلاش همگانی بر این امر مصروف می شد که خللی در روند عادی برنامه پیش نیاید. اهدافی که در کانون هایی چون مسجد هدایت دنبال می شد عبارت بود از: مسایل آموزشی، ارایه اسلام به مثابه دینی سازگار با نوگرایی، علم و عقلانیت و آزاد کردن اسلام از قید آن چیزهایی که اعضای این انجمن ها و مراکز خرافات به شمار می آوردند.

موارد فوق، موضوعات جدیدی بود که جنبش احیاگری دینی می خواست به آنها پاسخ مناسب و در خور زمان بدهد. دیدگاه ها و نگرش های سنتی، نه تنها جوابگوی این مسایل نبود بلکه قادر به درک ضرورت های تاریخی و مشخصات شرایط نوین داخلی و خارجی در اواخر دهه بیست نبود، در حالی که هنوز نه تنها در کل جامعه ایران، مطالعه قرآن به عنوان منبع اصلی فکر و اندیشه دینی مرسوم نبود بلکه در حوزه های دینی رسمی و سنتی نیز قرآن جزو دروس حوزه قرار نداشت و صرفا و عمدتا برای فیض معنوی و ثواب اخروی خوانده می شد.

مهندس مهدی بازرگان درباره سنت شکنی آیت الله طالقانی و رو آوردن ایشان به تفسیر قرآن در مسجد می گوید:

«راه خدمت روحانیت، منبر بود، محراب بود و موعظه بود، مسئله بود، بسیار هم به جا بود. نمی خواهم بگویم بدچیزی بود اما بشکست عهد صحبت اهل طریق را. ایشان شاید اولین انقلابی که کرد به طوری که بعدها صحبت می کرد، این انقلاب را در قم هم کرد. بیان ایشان بود که می گفت: قم که بودم در سال آخر خیلی ناراحت بودم. دیدم فایده اش چیست. این، آن چیزی نیست که به درد بخورد. من بیایم تهران، یک مسجدی، امام جماعت اش بشوم، منبری هم بروم، اصلا مساله ای هم بگویم، موعظه ای بکنم.

حس کرده بود این فایده ندارد، یعنی این نیست. درد و مریض با این نسخه دوا نمی شود، می گفت: من از همان جا شکستم و تصمیم بر این شد که رو به قرآن بیاورم، با قرآن کار کنم. به قدر کافی اینها مساله نجاست را، طهارت را، حیض و نفاس و نمی دانم، مکاسب را شنیده اند و یا می شنوند. تازه کسی که به دین شد وقتی از این حرف ها به او بزنی، بی دین تر می شود.

این چیزها که در رساله ها هست، باید به اصل بیاییم و آن زمان طرح قرآن در حوزه علمیه در بین علما و علمای کلاسیک به اصطلاح متشرع، پسندیده نبود و از قرآن صحبت کردن، تفسیر قرآن و به اتکای قرآن چیزی گفتن را خوشبین نبودند. بدنامی می آ ورد. این عین بیان ایشان است حال شاید کلمه بدنامی را نگفت... گفت من تصمیم گرفتم که با قرآن سر و کار داشته با شم. قرآن را بیاورم توی مردم، با آنکه ممکن بود تکفیرم بشود.

این بود که ایشان رو به قرآن آورد و البته نه تنها منبر و محراب و مساله را ترک کرد، لوازم اش را هم ترک کرد. روحانیت کلاسیک آن زمان لوازمی می خواست. ایشان همه اینها را شکست، زیر پا گذاشت.

برایش اهمیت نداشت که منبر ومحراب در اختیارش بگذارند یا نگذارند، برای ایشان هیچ مساله ای نبود که خودش مثلا این جلو بایستد و یا دیگری، یا برود صف عقب یا فلان، نسبت به تمام اینها پشت پا زد. نه به عنوان اینکه بد است، برای اینکه کار دیگری می خواست بکند. برای ایشان نماز و منبر و ختم و سخنرانی و جشن و نماز جمعه، تماما وسیله بود برای تفسیر قرآن...طالقانی توجه به این معنا داشت و می دانست که اگر وارد مبارزه نشود واعظ غیر متعظ است. ایشان باک نداشت.آمد و بعد هم کنار ننشست.

دکتر سید محمد جعفری، درباره علل مخالفت هایی که با سبک تفسیر آیت الله طالقانی در مسجد هدایت می شد می گوید:

«بعد از شهریور 20 و حتی اوایل سال 30، وقتی پای منبر می رفت و کسی بالای منبر، حرف اشتباهی را می گفت یا حدیثی را به دروغ به هم می بافت، آقای طالقانی از پایین منبر نهیب می زد و اعتراض می کرد و لذا بخشی از جامعه وعاظ و غیر سیاسیون با ایشان مخالف بودند و در مورد همین تفسیر هم خیلی ها با ایشان مخالفت کردند ولی ایشان هیچ توجهی به این مخالفت ها نداشت.

پی نوشت:
کتاب تاریخ شفاهی مسجد هدایت
منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین