عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۴۱۱۵
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۸
پيامبر(ص) در مواقع متعدد و متنوعي از فرزند گرامي خود مهدي موعود(ع) که احياگر شريعت ايشان و پرکننده زمين از عدل و داد است، سخن به ميان آورده است.
عقیق: پيامبر گرامي اسلام(ص) در مواقع متعدد و متنوعي از فرزند گرامي خود مهدي موعود(ع) که احياگر شريعت ايشان و پرکننده زمين از عدل و داد است سخن به ميان آورده است.
احاديث پيرامون حضرت مهدي(ع) درابعاد مختلفي از وجود مبارک ايشان تا ظهور و حرکت در دست است. در بعضي کتب حديثي بخش مستقلي براي اين احاديث در نظر گرفته شده و در بعضي ديگر احاديث درميان بخش‌هاي مختلف آمده است. وجود روايات پيرامون حضرت مهدي(ع) در ميان کلمات پيامبر گرامي اسلام(ص) نيز دليل ديگري بر وجود اين عقيده در منشور عقايد اسلامي و پاسخي براي منکرين آن و مدعيان نو ظهور بودن يا حتي متاخر پديد آمدن اين عقيده نسبت به صدر اسلام است. در اين بخش تعدادي از روايات نبوي(ص) در باره حضرت مهدي(ع) طرح گرديده است.

۱. ابشر کم بالمهدي… يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل، فيملاء الارض قسطا کما ملئت جورا و ظلماو يرضي عنه ساکن السماء وساکن الارض و يقسم المال صحاحا… ويملا قلوب امه محمد غني ؛

شما را به (ظهور) مهدي بشارت مي‌دهم… زماني که اختلافها، سختيها ودل نگراني ها مسلمانان را در برگيرد، قيام مي‌کند، و زمين را که پر از ظلم و ستم گشته است، آکنده از عدل و داد مي‌سازد ساکنان آسمانها وزمين از او خشنود مي‌گردند، مال (و امکانات اقتصادي) را به شيوه درست (بين مردمان) تقسيم مي‌کند و دلهاي مسلمانان را سرشار از بي نيازي مي‌سازد…

۲. لو لم يبق من الدنيا الايوم واحدا لطول الله ذالک اليوم، حتي يبعث رجلا من ولدي، اسمه اسمي ؛

اگر از (عمر) دنيا جز يک روز باقي نماند، خدا آن روز را طولاني گرداند تا مردي از فرزندانم را بر انگيزد (براي زنده کردن اسلام و اصلاح اجتماعات بشري) که همنام من است.

۳. المهدي من عترتي من ولد فاطمه؛
مهدي از خاندان من، و از فرزندان فاطمه است.

۴. کيف انتم اذا نزل ابن مريم فيکم، و امامکم منکم؛
چگونه‌ايد، آنگاه که عيسي درميانتان فرود آيد، و امامتان از خودتان باشد.

در شرح اين حديث آمده است:
نماز عيسي(ع) در آخرالزمان در نزديکي برپايي قيامت، پشت سر مردي از اين امت دليل بر قول صحيح است که (زمين هيچ گاه) از حجت خدا خالي نيست.

۵. ينزل بامتي في آخرالزمان بلاء شديد من سلطانهم، لم يسمع بلاء اشد منه، حتي تضيق عنهم الارض الرّحبه، و حتي يملاء الارض جورا وظلما، لايجدالمومن ملجاء يلتجيءاليه من الظلم، فيبعث الله – تعالي: رجلا من عترتي، فيملاء الارض عدلا و قسطا؛
در آخرالزمان آزارها وستمهاي جانکاه از سوي شاهانشان بر امتم فرود مي‌آيد. بلاهايي که سخت تر از آن شنيده نشده است. آن چنان که دنياي فراخ بر آنان تنگ مي‌نمايد. همه جا آکنده از ستم و بي عدالتي است و انسان با ايمان پناهگاهي براي فرار ازظلم نمي‌يابد، در اين هنگام خداي متعال مردي از خاندان مرا بر مي‌انگيزد، پس زمين را از عدل و داد پر مي‌کند.

۶. فعند ذلک ينادي مناد من السماء ايها الناس ان الله قطع عنکم مده الجبارين و المنافقين و اشياعهم و لا کم خير امه محمد فالحقوه بمکه فانه المهدي؛

در زماني‌که دنيا را ظلم وستم فرا گرفته و دين باوران در تنگنا و سختي به سرمي برند فريادي از آسمان برمي‌آيد که‌اي مردم، همانا خدا روز گار طاغوتان و منافقان و پيروان آنهارا به سر آورده، و بهترين امت محمد را به سرپرستي شما گمارده است. درمکه به او بپيونديد که بيگمان او مهدي است.

۷. مَلَک الارضَ اربعه… وسيملکها خامسٌ من اهل بيتي؛
تا کنون چهار تن برزمين فرمانروايي مطلق يافته‌اند…. و در آينده (فرزند) پنجمين نفر از خاندانم بر آن حکومت مي‌کند.
۸. و هو رجل من ولدي… کأنّ و جهه کوکبٌ دري… ثم يخرج متوجّها الي الشام و جبرائيل علي مقدمته و ميکائيل علي ساقته، فيفرح به اهل السماء و اهل الارض…؛

فردي از فرزندان من است، چهره‌اش چونان ستاره درخشان… آن گاه که به سوي شام حرکت کند، جبرئيل پيشاپيش و ميکائيل همراه اوست، اهل آسمان با ظهور او شادمان مي‌شوند.

۹. فيلقي الله محبته في صدور الناس، فيصير مع قوم اُسدٌ بالنهار، رُهبانٌ بالليل؛
خداوند محبت مهدي را در دلها مي‌اندازد، پيروان او شيران روز و راهبان شب‌اند.

۱۰. فيقسم المال ويعمل بسنّتي… ويلقي الاسلام بحرانه الي الارض؛
(مهدي) مال (داراييها و امکانات اقتصادي را آن گونه که بايد) تقسيم مي‌کند و سنت من شيوه (رفتاري) اوست، او آئين اسلام را در زمين مستقر مي‌سازد.

۱۱. ويبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛
قلمرو فرمانروايي و حکومت مهدي شرق و غرب را در بر مي‌گيرد.
 
 
پی نوشت ها:
. احمدبن حنبل: المسند، ج ۳، ص ۳۷ و ۵۲، چاپ دار صادر (بيروت)؛ جلال الدين سيوطي: الحاوي للفتاوي، ج ۲، ص ۱۲۴؛ علي بن حسام الدين متقي هندي: کنز العمال، ص ۲۶۲. (حديث ۳۸۶۵۳)، چاپ پنجم، موسسه الرساله، بيروت ۱۴۰۵ ه‍

. ابراهيم بن محمد جويني خراساني: فرائد السمطين، ج ۲، ص ۳۲۵ (حديث ۵۷۵)، چاپ موسسه محمودي، بيروت؛ سليمان بن اشعث سجستاني: سنن ابن داود، ج ۲، ص ۵۰۹ (حديث ۴۲۸۲)، دارالجنان ۱۴۰۹ه‍؛ محمد بن عيسي بن سوره: الجامع الصحيح، ج ۴، ص ۳۴ (حديث: ۲۲۳۰. ۲۲۳۳۱)، (تحقيق ابراهيم عطوه عوض) چاپ دار الاحياء التراث العربي؛ ابن کثير: النهايه، ج ۱، ص ۲۶ (تحقيق طه محمدالزيني) چاپ دارالکتب الحديثه؛ ابولقاسم سليمان بن احمد طبراني: المعجم الکبير، ج ۱۰، ص۷۹(حديث ۱۰۲۱۴)، چاپ وزارت اوقاف عراق؛ محمد عمري تبريزي: مشکاه المصابيح، ج ۳، ص۲۸(حديث ۵۴۵۲)، (تحقيق؛
محمد ناصر الدين الباني) انتشارات مکتب اسلامي دمشق.
. سليمان بن اشعث سجستاني: سنن ابي داود، ج ۲، ص ۵۰۹، (حديث: ۴۲۸۴)، دارالجنان، بيروت ۱۴۰۹ه‍؛ ابن قيم جوزي: المنار المنيف (تحقيق عبد الفتاح ابو غده)، ص ۱۴۶، (۳۳۴)، مکتب مطبوعات اسلامي؛ ابن کثير: نهايه، ج۱، ص ۲۷، (تحقيق طه محمد محمد الزيني)، دارالکتب الحديثه؛ محمدبن اليزييد قزويني، سنن ابن ماجه، ج۲، ص ۱۳۶۸، (حديث ۴۰۸۴)، (محمد فواد عبدالباقي) طبع دار احياء التراث العربي؛ ابن کثير دمشقي: نهايه البدايه و النهايه في الفتن و الملاحم، ج۱، ص ۴۰، (تحقيق الشيخ محمد فهيم ابوعبيد) طبع الاول، الناشر مکتبه النصر الحديثيه، الرياض ۱۹۶۸ه‍ .
. محمدبن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، ج۲، ص ۲۵۶، چاپ درالمعرفه، بيروت؛ ابوحسن مسلم بن حجاج نيشابوري؛ صحيح مسلم، ج۱، ص ۱۸۴، موسسه عزالدين ۱۴۰۷ه‍ .
. ابن حجر عسقلاني: فتح الباري، ج۶، ص ۴۹۴، ( حديث ۳۴۴۹)، چاپ دارالمعرفه؛ ابومحمد محمودبن احمد عيني: عمده القاري، ج ۱۶، ص ۴۰، چاپ دارالفکر.
. علي بن حسام الدين متقي هندي: کنزالعمال، ج ۱۴، چاپ پنجم، موسسه الرساله بيروت، ۱۴۰۵، (حديث ۳۸۷۰۸)؛ ابو عبد الله الحاکم النيشابوري: المستدرک علي الصحيحين، ج۴، طبع دار المعرفه بيروت، ص ۴۶۵).
. جلال الدين سيوطي: عرف الوردي في الاخبار المهدي، ج ۲، ص۸۱؛ علي بن حسام الدين متقي هندي: البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، منشورات شرکه الرضوان، ص ۲۹ و ۱۲۸.
. جلال الدين سيوطي: عرف الوردي في الاخبار المهدي، ج۲، ص ۸۱؛ يوسف بن يحي مقدسي سلمي: عقد الدرر في اخبار المهدي المنتظر، باب ۱، حديث ۱۵.
. مدرک پيشين، حديث ۱۸۲.
. علي بن حسام الدين متقي هندي: البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، منشورات شرکه الرضوان، ص ۷۷؛ جلال الدين سيوطي: الحاوي للفتاوي، ج ۲، ص ۱۴۵.
منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین