عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۳۲۶۹
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۷
السلام علیک مولای محاسن به خون نشسته کرب و بلا... یا ابا عبدا...،
 السلام علیک اصحاب صبور آل ا...
عقیق: سلام آقاجان . زائر بودن همیشه خروشی و شهدی دارد، اما زائر نینوا بودن را انگار زائرانه  دیگریست . انگار دنیای این تیرهای چراغ برق و دلباختگان پیاده پای و این آسمان خاکستری محزون، دنیای دیگریست .
سرزمینی است که از روز واقعه می گوید و لحظه به لحظه در گوشهایت، حرفهای زخمی تازه می ریزد. از سپاه 30 هزارنفره ای که تیغ بر امام شان کشیدند و ازقبیله قابیلیانی که پشت به آزادگی و مردانگی، بر تن پوشی کهنه تاختند .
مظلوم فاطمه ، لبیک... ، لبیک بر عاشورا و خاموشی تاسوعایی که جز یاران راستین در خیمه دین باقی نماندند .
سلام سید شهدای دشت عشق! با دلی شکسته از دیاری دورآمده ایم تا در صف عاشقان تان، از خراش  و خروش قلبهایمان بگوییم و شفا و شفاعت بگیریم. آمده ایم به پای بوسی تربت شهادت تان.
با شور و اشتیاق، پای به دیدارتان گذاشته ایم تا با جانی که از محنت و درد، لبالب است از ماه سوگواری بگوییم و در جوار سرزمین تان، از محرم و مَحرمیت و سرسپردگی بیشتر حرف بزنیم.
تا زائر شویم و صلوات بفرستیم و زیارتنامه عاشورا بخوانیم و زیر سقف کبود نجف گام برداریم. تا به شوق وصال، زخم و تاول را از یاد ببریم و « یا حسین » گویان به اربعین برسیم. تا دو فرشته به ما هم بگویند در حزب خدا شده ایم. تا بگویند ولی خدا شده ایم .
آقاجان! طعم زیارت را چشیده بودیم، اما کربلایی بودن را نمی دانستیم! نمی دانستیم از نجف تا کربلا زیر این آسمان محزون، چه ساعاتی بر ما می گذرد! نمی دانستیم در سرزمین سربازان محبوب خدا، ما را چه می شود! که چقدر بینا می شویم و چقدر می شنویم! که حضرت یار با نفسهای بریده بریده و گامهای لنگ مان ، چه مهربانی ها که نمی کند !
سلام بر شما فرزند امیرمؤمنان(ع) و سلام برعلمداری که قادرمهربان، باب الحوائج اش
 می نامد. سلام بر بین الحرمینی که بی شک قطعه ای از آسمان است بر زمین... ، سلام آقاجان .
انگار این آمدن و این زیارت، ثانیه ثانیه طواف پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌هاست . زیارت ایثاریست که روزی، نهر خون می شود کنار فرات و عاشورایی است که خضاب می بندد در گودال قتلگاه .
حالا هربار به اصوات این سرزمین گوش
 می سپاریم، انگارهنوز صدای سم اسبان کفر می آید. صدای شمشیرهایی که از غلاف بیرون کشیده می شوند و صدای کشیدن کمانهایی که تیر بر نماز ظهر ایمان می اندازند .
سلام مولاجان ! همیشه می دانستیم کربلا، دیار دیگریست. می دانستیم که با شرح صدر باید در عاشقانه ها و مویه هایش رها گشت و صبورانه رفت، به لحظاتی که تیری سه شعبه در سکوت نورانی آفتاب ، شش ماهه ای را از عطش می رهاند! می دانستیم مومنانه باید رفت در برابر عمویی زانو زد که بارها مشک ایثار و عشق را تا نهایت، لبریز می سازد .
که اینجا همان بیابان حزن و حسرتی ست که روزی رسول بزرگوارش، حضرت زینب(س)، شهادت پسرانش را در خیمه گاه می ماند . اما انگار می دانستیم و نمی دانستیم !
السلام علیک ای سرور کائنات... بقچه زیارتمان را برداشته ایم و عاشقانه به جاده زده ایم و برای ملاقات با شش گوشه ضریح تان تمام لحظات را می شماریم . سه روز را در تب و تاب دیدار
 می سوزیم و می دانیم برای رسیدن، زیارت عاشورا مرهم خوبی است پس هروله می کنیم و با پای جان به سوی حرمتان می آییم .
می دانیم که ژولیدگی و کوچکی مان را
 می بخشید و این گامهای آشفته و مشتاق را می بینید . سالهاست فهمیده ایم شما از هر گام مان برای سیر در جهان معنا، پلکانی می سازید و دستان مان را می گیرید و تاول قلبهایمان را شفا می بخشید. سالهاست فهمیده ایم شما نور جمال و سروری تان را روی سر دلسوختگان تان
 می پاشید و ندای درون هیچ دلداده ای را بی پاسخ نمی گذارید.
آقاجان ! سالهاست می دانیم زائربودن همیشه خروشی و شهدی دارد، اما این آمدن یادمان داد زائر نینوای شما بودن، زائرانه دیگری است.


منبع:قدس
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین