عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۸۲۲
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۰

عقیق: اصولا از ديدگاه كساني كه به تاريخ آشنا هستند اختلاف نظر رأي مورخان و كارشناسان تاريخ در بررسي وقايع تاريخي امري منطقي و معقول است.

تاريخ علمي است كه پي بردن به كلیه مطالب آن نياز به اجتهادي بزرگ دارد و چه بسيار انسانهاي بزرگي كه در اين وادي پهناور وارد شده­اند وفقط توانسته­اندبه قدرتشنگي خوداز اين اقيانوس بي كران بنوشند و به اندازه ظرفي كه با خود برداشته­اند از آن بهره­مند شوند. در هر نسل و عصری عادل مردانی هستند که تحریف افراطیان و دروغ باطل گریان و تاویل نادانان را از چهره دین می زدایند.


وظیفه عزاداران روضه اهل بیت(ع)

چنین اظهار نظر شده است که:

شما مردمی که اینجا نشسته اید، هیچ خیال نمی کنید که در این قضیه مسؤول هستید و خیال می کنید که مسؤول فقط گویندگان هستند.

دو مسؤولیت بزرگ، مردم دارند. یک مسؤولیت این است که نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی که می فهمید و می دانید _ و مردم اغلب هم می دانند _ که دروغ است،نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، باید مبارزه کنید.

وظیفه علماست که حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نمی آید، وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه کنند و مشت دروغگویان را باز کنند.

پاسخ: احراز موضوع لازم است!

کجا دروغ بودن قضایای تاریخی برای مردم محرز است؟

مگر هر چه سندش ضعیف بود دروغ است؟!

مگر به مجرد استعباد می شود هر مطلبی را دروغ شمرد؟!

شما مواردی را دروغ و تحریف می دانید ولی بزرگان آن را دروغ نمی دانند.

در شرایط امر به معروف و نهی از منکر فرموده اند:در صورتی که احتمال داده شود عمل مکلف نزد خودش جایز است، انکار بر او واجب نیست، و به تعبیر برخی دیگر جایز هم نیست!

متأسفانه شیوع مطالب فوق باعث شده که به مجرّد استعباد، مسلّمات تاریخ و مقتل زیر سؤال رود و بی اطلاع ترین افراد دراین زمینه اظهار نظر نمایند، بلکه مفاسد دیگری بر آن مترتب شود که برای استاد و دیگران قابل پیش بینی نبوده است: شما _ مطابق دیدگاه های خویش _ قسمتی از مطالب مقاتل را انکار کرده و تحریف و دروغ دانستید وبخش دیگری را پذیرفتید و در سخنرانی ها و نوشته هایتان نقل کردید. پس از شما عده ای با ذوق و سلیقه خاص خود آنچه را که شما قبول داشتید نیز دروغ و تحریف دانستند، و بنابر فرمایش خود شما وظیفه دانستند که به انکار آن بپردازند!

اگر امر به همین منوال بگذرد از روضه و مقتل چه باقی خواهد ماند؟!

مناسب است که به عنوان شاهد چند مورد از روضه هایی که استاد مطهری نقل کرده و بدان استناد نموده ولی کسانی که در همان مسیر حرکت کرده اند به استعباد و انکار آن پرداخته و یا آن را تحریف و خرافه دانسته اند، ذکر شود:

اول: گفته شده: احتمال اینکه « هل من ناصر ینصرنی» شعاری بیش نباشد، بعید نیست.

بلکه قدم را از آن فراتر نهاده گفته اند:

ما هر چه گشته ایم مستند و مأخذ آن را نیافته و آن را در کتابی که قابل استناد باشد هرگز ندیده ایم.(1)

با اینکه این روایت یا مضامین مشابه آن در مصادر شیعه و سنی نقل شده.

دوم:اینکه گفته می شود:« اسرا در خواست کردند ازقتلگاه عبور کنند» مدرک معتبری ندارد.(2)

سوم: بستن پاهای امام سجاد(ع) زیر شکم مرکب.(3)

چهارم: اینکه اسرا خود را از مرکب ها به روی زمین انداختند.(4)

پنجم:صدقه دادن مردم کوفه به اسرای اهل بیت(ع)، (5)و گرفتن نان و خرما از کودکان و پرتاب کردن آن توسط حضرت ام کلثوم یا حضرت زینب(س).(6)

ششم:قضیه جناب جون که گفت: رنگ بدنم سیاه و نژادم پست و بوی بدنم گندیده است نسیم بهشت را بر من بدَم تا رویم سفید و نژادم پاک و بدنم خوشبو گردد.(7)

هفتم: اینکه امام حسین(ع) به حضرت قاسم(ع) فرمود: مرگ در ذائقه تو چه طعمی دارد؟ قاسم فوراً گفت: شیرین تر از عسل.(8)

هشتم: امام در شب عاشورا با اصحابش اتمام حجت کرد که هدف دشمن کشتن من است.(9)

نهم: اینکه امام زمان(عج) فرمود: اگر روزگار مرا در تأخیر زمانی قرار داد و از یاری تو باز داشت و ... پس اکنون صبح و شام به یاد تو ندبه می کنم و در مصیبت تو به جای اشک خون می گریم.(10)

دهم: آب ننوشیدن حضرت عباس(ع) هنگام ورود به شریعه فرات.(11)

این در حالی است که موارد گذشته مورد تأیید و استناد مطهری قرار گرفته است.

مورد اول: که حضرت « هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنی» می فرمود.(12)

موارد دوم،سوم و چهارم: استاد می گوید: عصر روز یازدهم اسرا را آوردند و بر مرکبهایی ( شتر و قاطر یا هر دو) که پالانهای چوبین داشتند سوار کردند و مقید بودند که اسرا پارچه ای روی پالانها نگذارند، برای اینکه زجر بکشند. بعد اهل بیت خواهشی کردند که پذیرفته شد.آن خواهش این بود: « قُلنَ بِحَقِ اللهِ اِلّا ما مَرَرتُم بِنا عَلی مَصرَعِ الحُسَینِ». گفتند: شما را به خدا حالا که ما را از اینجا می برید، ما را از قتلگاه حسین عبور بدهید برای اینکه می خواهیم برای آخرین بار با عزیزان خودمان خداحافظی کرده باشیم. در میان اسرا تنها امام زین العابدین (ع) بودند که به علت بیماری، پاهای مبارکشان را زیر شکم مرکب بسته بودند؛ دیگران روی مرکب آزاد بودند. وقتی که به قتلگاه رسیدند، همه بی اختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب (س) خودش را به بدن مقدس اباعبدالله (ع) می رساند، آن را به یک وضعی می بینید که تا آن وقت ندیده بود: بدنی می بیند بی سر و لباس؛با این بدن معاشقه می کند و سخن می گوید: « بِأبِی العَطشانِ حَتّی مَضی». آنچنان دلسوز ناله کرد که « فَأبکَت وَ اللهِ کُلَ عَدُوٍ وَ صَدیقٍ» یعنی کاری کرد که اشک دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گریه در آمدند.(13)

مورد پنجم: وقتی در کوفه مردم به رسم صدقه و به اطفال گرسنه اسرا نان می دادند، زینب نمی گذاشت قبول کنند.(14)

مورد ششم: افتاد به پای اباعبدالله(ع) و شروع کرد به بوسیدن که آقا! مرا محروم نفرمایید، و بعد جمله ای گفت که اباعبدالله(ع) جایز ندانست که به او اجازه ندهد، عرض کرد: آقا! فهمیدم که چرا به من اجازه نمی دهید؛ من کجا و چنین سعادتی کجا! من با این رنگ سیاه و با این خون کثیف و با این بدن متعفن شایسته چنین مقامی نیستم. فرمود: نه، به خاطر این نیست، برو. می رود و رجز می خواند، کشته می شود. اباعبدالله(ع) به بالین این مرد رفت. در آنجا دعا کرد، گفت: خدایا در آنجا دعا کرد،گفت: خدایا در آن جهان چهره او را سفید و بوی او را خوش گردان، خدایا در آن جهان چهره او را سفید و بوی او را خوش گردان. خدایا او را با ابرار محشور کن.(15)

مورد هفتم: وقتی که اباعبدالله(ع) این مژده را می دهد که فردا همه شهید می شوند، او با خود فکر می کند که شاید مقصود، مردان بزرگ باشد و ما بچه ها مشمول نباشیم. یک بچه سیزده ساله حق دارد چنین فکر کند. نگران است، مضطرب است، یکمرتبه سر را جلو آورد و عرض کرد : « یا عَمّا! وَ انَا فیمَن یُقتَلُ؟» آیا من هم فردا کشته خواهم شد یا کشته نمی شوم؟ حسین بن علی(ع) نگاه رقت آلودی کرد. فرمود: پسر برادر! من اول از تو سؤالی می کنم. سؤال مرا جواب بده، بعد به سؤال تو پاسخ می دهم. عرض کرد: عمو جان بفرمایید! فرمود: مرگ در ذائقه تو چه طعمی دارد؟ فوراً گفت: عمو جان!«أحلی مِنَ العَسَلِ» چنین مرگی در کام من از عسل شیرین تر است( یعنی من که می پرسم، برای این است که می ترسم فردا این موهبت شامل حال من نشود). فرمود: بله فرزند برادر! تو هم فردا شهید خواهی شد.(16)

مورد هشتم: برای آخرین بار اتمام حجت نمود ... فرمود: همه شما می دانید که اینها جز شخص من به کس دیگری کاری ندارند، هدف اینها فقط من هستم. اینها اگر به من دست بیابند به هیچیک از شما کاری ندارند. شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و همه تان بروید. بعد هم فرمود: هر کدام می توانید دست یکی از این بچه ها و خاندان مرا بگیرید و ببرید.(17)

مورد نهم: زیارت ناحیه مقدسه مکرر مورد استفاده استاد واقع شده .(18)

 مورد دهم: استاد مطهری بیش از یک صفحه به مدح و ستایش ایثار قمر بنی هاشم(ع) پرداخته در آب ننوشیدن و بیرون آمدن از شریعه فرات با لب تشنه.(19)

اما آخرین مطلب ایشان که:

وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه و مشت دروغگویان را باز کنند.

گرچه این مطلب به جای خودش صحیح است ولی چنین نیست که به مجرد اختلاف نظر یا حتی سهو و اشتباه، کسی را به دروغ نسبت دهیم

به عنوان مثال ایشان در خطبه حضرت زینب(س) و چوب زدن یزید دچار اشتباه شده _ که ناشی از عدم رجوع به مصادر یا عدم دقت است_ آیا صحیح است که به ایشان نسبت دروغ داده شود؟!

 

پی نوشت ها:

1_( کتاب نقد 41/224)

2_(کتاب نقد41/254)

3_(کتاب نقد41/254)

4_(کتاب نقد41/254)

5_(کتاب نقد41/254)

6_(عاشورا، عزاداری، تحریفات390.)

7_(عاشورا، عزاداری، تحریفات336.)

8_(عاشورا، عزاداری، تحریفات389.)

9_(عاشورا، عزاداری، تحریفات391.)

10_(عاشورا، عزاداری، تحریفات397.)

11_(اعیان الشیعة10/375)

12_(حماسه حسینی1/277،مجموعه آثار 17/372_373.)

13_(حماسه حسینی1/333،مجموعه آثار 17/407)

14_(حماسه حسینی2/226،مجموعه آثار 17/192)

15_ (حماسه حسینی1/305،مجموعه آثار 17/390)

16_( مجموعه آثار 17/278_279، حماسه حسینی 1/34_35 و 1/34_ 35، 281.)

17_( مجموعه آثار 17/374، حماسه حسینی 1/279 و 2/ 145.)

18_( حماسه حسینی 2/226،مجموعه آثار 17/193،25/397.)

19_( حماسه حسینی 1/60،مجموعه آثار 17/99،389.)


کدخبرنگار:211001


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین