عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۶۷۸۲
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۲
این هدیه را آورده ام براى اینكه تو خدمتى به من كردى و نگذاشتى این دختر مسلمان بشود.

عقیق: موذنى بد صدا، در شهرى زندگى مى كرد او هر روز با صداى بد و ناهنجارى اذان مى گفت.
یك وقت دید: یك یهودى برایش هدیه اى آورد و گفت :

این هدیه ناقابل را قبول مى كنى ؟
- براى چى ؟
- یك خدمت بزرگى به من كردى .
- چه خدمتى ؟ من كه خدمتى به شما نكرده ام.

- من دخترى دارم كه مدتى بود تمایل به اسلام داشت از وقتى كه شما اذان مى گویید و اللّه اكبر را از تو مى شنود دیگر از اسلام بیزار شده حال این هدیه را آورده ام براى اینكه تو خدمتى به من كردى و نگذاشتى این دختر مسلمان بشود.

 

 پی نوشت:

 حکایتها و هدایتها در آثار شهید مطهری

 منبع:جام

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین