عقیق:امام رضا (عليه السلام) فرمود: در زمان بنى اسرائيل (در عصر يوشع وصى حضرت موسى (عليه السلام)) چهار نفر مؤمن زندگى مى كردند، سه نفر از آنها روزى در خانه يكى از آنها جلسه داشتند، چهارمين مؤمن كه مستمند و ناتوان (مثلا به نام اسماعيل ) بود به سوى آن خانه اى كه آنها جلسه داشتند آمد، و در خانه را زد، غلام صاحب خانه بيرون آمد.
اسماعيل
گفت : آقايت كجاست ؟
غلام (به دروغ ) گفت : خانه نيست !
اسماعيل از آنجا رفت و غلام نيز نزد آقايش (صاحبخانه )
برگشت ، آقايش به غلام گفت : چه كسى بود؟
غلام گفت : اسماعيل بود و من به او گفتم : آقا منزل نيست
، صاحبخانه و دو نفر همراه او (كه جلسه سه نفرى داشتند) آن غلام را سرزنش نكردند،
و اندوهگين نشدند كه مؤمنى را از در خانه ، رد كرده اند، بلكه به ادامه جلسه خود
پرداختند.
بامداد
فرداى آن روز، آن سه نفر از خانه بيرون آمدند و به سوى مزرعه يا باغى كه از آن يكى
از آنها بود حركت مى كردند.
اسماعيل كه نزد آن سه نفر مى آمد، نزديك خانه با آنها
ملاقات نمود و به آنها سلام كرد و گفت : اجازه بدهيد من نيز همراه شما بيايم
.
اسماعيل گفت : مگر با من چه كردند؟
يوشع ، جريان رد كردن او را از در خانه خود، بيان كرد.
اسماعيل گفت : من آنها را حلال كردم و بخشيدم .
يوشع گفت : اگر اين گذشت تو قبل از نزول عذاب بود به حال آنها سود داشت ولى اكنون سودى به حالشان ندارد و شايد بعدا (در عالم برزخ يا قيامت ) به حال آنها سودى داشته باشد
پی نوشت:
اصول كافى ، ج 2، ص 362
منبع:جام
211008