عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۴۵۳۶
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۱
در آخرت حتى اعضا و جوارح انسان فهم و درک دارند و سخن میگویند.

عقیق: آیا جاودانگى در بهشت، یکنواختى و دلزدگى را به دنبال ندارد؟

پاسخ:

فرق دنیا و آخرت

چنان که میان دنیا و عالم قیامت مشابهت هایى وجود دارد، تفاوت هایى نیز هست؛ بعضى از تفاوت ها از این قرار است:


1 . ثبات و تغییر؛ در این جهان حرکت و تغییر هست؛ کودک، جوان می گردد، کامل می شود، به پیرى میرسد و سپس میمیرد. در این جهان تازه ها، کهنه می شوند؛ ولى در جهان آخرت پیرى و کهنگى وجود ندارد و مرگى در کار نیست؛ آنجا جهان بقا و اینجا جهان فنا است. آنجا خانه ثبات و قرار، و اینجا خانه زوال و بیثباتى است.


2 . زندگى خالص و ناخالص؛ در این جهان مرگ و زندگى با هم آمیخته است؛ ولى در آخرت یکپارچه حیات است. زمین آخرت، جواهر و سنگ ریزه هاى آن، درخت و میوه آن، همگى حیات دارند. حتى آتش آنجا درک دارد؛ قرآن میفرماید:


«وَ إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ »1؛
«همانا منحصرا خانه آخرت، خانه اى است که زنده است» .


در آخرت حتى اعضا و جوارح انسان فهم و درک دارند و سخن میگویند 2.


3 . کشت و درو؛ دنیا خانه کشت و بذر پاشیدن است و آخرت جاى بهره بردارى و دروکردن است. امام على علیه السلام فرمود: «امروز کار است و محاسبه نیست و فردا محاسبه است و کار و عمل نیست»3 و «اى بندگان خدا! هم اکنون که زبان ها آزاد و بدن ها سالم است و اعضا فرمان میبرد و میدان فعالیت باز است؛ بکوشید»4 .


بهشت و بهشتیان


ما در این عالم تصور کامل و درستى از نعمت هاى بهشتى نداریم؛ آنچه هم میدانیم، الفاظى است که از قرآن و روایات شنیده ایم و براى ما به طور آشکار قابل درک نیست. به نمونه هایى از اوصاف بهشت که در قرآن آمده، فهرست وار اشاره می کنیم:


1. همه با هم با صفا و صمیمیت زندگى میکنند؛ هیچ گونه دشمنى، حسادت و کینه وجود ندارد 5.


2. در بهشت لغو، بیهودگى، دروغ، ناسزا، زخم زبان و... نیست 6.


3. نسیم بهشتى بسیار مطبوع و دلربا و ملایم است، نور و گرماى بهشت ناراحت کننده نیست و نه زمهریرى که سرماى آن رنج دهد 7.


در وصف هواى بهشت همین بس که قرآن 36 مرتبه فرموده: «باغ هایى که شاخه هاى آن بر هم گردن نهاده و در پاى درخت هایش نهرهاى آب زلال جارى است. درخت هایى که خشک شدن و فاسد

گشتن و کهنه شدن ندارند و انواع و اقسام میوه وجود دارد»8.


4. وسعت بهشت به مقدار پهنه آسمان ها و زمین است 9. براساس احادیث جایگاه ساده ترین افراد بهشت، به قدرى بزرگ است که هرگاه جن و انس بر او وارد شوند؛ جا و وسیله پذیرایى هست 10،

 

بهشت نعمت هاى دائمى دارد، نه فصلى 11. در یک کلام بهشت و نعمت هاى آن، براى هیچ کس قابل تصور نیست، نعمت هایى که هیچ چشمى، ندیده و هیچ گوشى نشنیده است 12.


با توجّه به این نکات، باید گفت که درست است که انسان از یکنواختى ملول و خسته می شود و طالب تجدد و تنوع است.


هر زمان نو صورتى و نو جمال
تا ز نو دیدن فرو میرد ملال


برخى گفته اند: این خصیصه ذاتى بشر است که مشتاق چیزهایى است که ندارد و داشتن و وصال، مدفن عشق و علاقه و خواستن است! اما نظر دقیق تر این است که اگر واقعا چیزى مطلوب و محبوب

غریزى و ذاتى و به خصوص فطرى انسان باشد، ممکن نیست که وصال و رسیدن، او را سرد و افسرده کند.


نعمت هاى بهشتى همه مطابق خواسته هاى ذاتى و فطرى انسان است؛ از این رو انسان هرگز از آن خسته و ملول نمی شود و هیچ گاه تمناى تعویض و تبدیل آن را نمیکند. همچون علاقه طفل به دامان مادر که هیچ گاه احساس خستگى نمیکند؛ بلکه نگران این است که مبادا مادر از او جدا شود. به همین جهت خداوند متعال در توصیف بهشت و بهشتیان میفرماید:

 

«خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً »13؛

«جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمی کنند».

هر انسانى در حدّ توان و استعداد خودش، به تمام خواسته ها و مطلوب هاى خویش میرسد و هنگامى که به هدف اصلى رسیده، دیگر به دنبال هدف دیگر نمی گردد. علاوه بر اینکه بهشت، داراى مراتب

و درجاتى است و هر انسانى متناسب با استعدادها و مطلوب هاى خویش و زمینه هایى که در دنیا فراهم کرده، از درجات و بهشت هاى گوناگون، بهره مند می شود. از این رو برخى در بهشت «رضوان»،

گروهى در بهشت «فردوس» و عده اى در بهشت هاى دیگر جاى میگیرند. هر انسانى به تناسب ویژگیهاى اخلاقى و تلاشى که در این دنیا انجام داده، به مراتبى از بهشت و بهشت ها دست خواهد یافت.


امام خمینى(ره) خطاب به رهروان نور و هدایت میفرماید: «بدان اى عزیز که عزم و اراده قویه در آن عالَم، خیلى لازم است و... یکى از مراتب بهشت ـ که از بهترین بهشت ها است ـ اراده و عزم است که

انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد، داراى آن بهشت و مقام عالى نشود»14.


بنا بر آنچه گفته شد، بهشت تنها جاى خوردن و آشامیدن و بهره مندى از لذت هاى مشهور نزد عموم مردم نیست؛ بلکه کسانیکه در این دنیا لذت هاى عمومى براى آنها جاذبه نداشته و با همّت و تلاش، به دنبال دست یابى به مراتب علمى و معنوى بوده اند و یا با حفظ ایمان، در جهت اجراى طرح هاى عظیم، براى جامعه بشرى تلاش کرده اند؛ به طور یقین از بهشت ها و مراتب بهشت بالاتر بهره مند خواهند شد. هیچ گونه رکود، سکون و خستگى براى آنها پیش نمیآید و آنان تحقّق آرزوهاى دست نیافته خود را به طور آسان تر و بدون مزاحمت در آنجا خواهند یافت.


در ادامه، نظر سه تن از اندیش وران و دانشمندان بزرگ نقل می شود:


1 . شهید مرتضى مطهرى
اگر آنچه که در بهشت هست، از نوع آن چیزهایى است که در دنیا است، مطلب از همین قرار است که در سؤال آمده؛ یعنى، آنجا هم انسان دچار دلزدگى و خستگى خواهد شد. امّا در بهشت انسان به چیزى میرسد که عین خواسته نهایى او است و آن کمال مطلق است. به طورى که بعد از آن کمالى نیست که انسان در آرزوى مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهرا براى همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت میکند: «لایَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً »15؛ برعکس نعمت هاى دنیا ـ که وقتى داشته باشد خسته و طالب تحوّل و تجدّد می شود ـ اگر به انسان چیزى بدهیم که ماوراى آن چیزى نیست و آن «همه چیز» باشد، دیگر خستگى معنا ندارد.

 


اینجا است که اهل معرفت معتقدند: مطلوب واقعى انسان (یعنى آنچه که در آرزوى انسان است) غیر از غریزه ها است. غریزه حساب دیگرى است؛ یک نیروى تقریبا مادّى و حیوانى است که انسان را میکشاند. آن چیزى که به صورت هدف و ایده و کمال آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غیر از خدا هیچ چیز نیست.


حافظ میگوید:
روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست
منّت خاک درت بر بصرى نیست که نیست
ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى
سرّ گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست
یا سعدى میگوید:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل
آنچه در سرّ سویداى بنیآدم از اوست


آنچه که در سّر سویداى بنی آدم میدانند، همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد؛ با هر چه پیوند داشته باشد، پیوندى است موقّتى و مجازى، و روزى این پیوند را خواهد برید 16.

 


2 . آیت اللّه جوادى آملى
ما اگر معناى ثبات را از سکون جدا کنیم و براى ما روشن شود که به دارالقرار میرسیم، این سؤال براى ما مطرح نیست.
ما یک ساکن داریم و یک ثابت. مثلاً درختى اینجا ساکن است، امّا بالاخره از بین میرود. امّا معادلات ریاضى ثابت هستند و زمان ندارند. نه در مکان خاصى و نه در زمان خاصى قرار دارند. قضایاى ریاضى نه در مکانى هستند که بشوند متمکّن و نه تاریخ و زمان دارند که بشوند متزمّن. اگر چیزى نه زمان دار بود و نه مکان دار، ثابت است و نه ساکن. انسان هم که به دار ثبات و دارالقرار میرسد، خستگى و دلزدگى براى او معنا ندارد؛ زیرا آنچه ملال آور است، رکود و سکون است، نه ثبوت و لذت دائمى.

 


3 . آیت اللّه حسن زاده آملى
به فرموده خداى متعال: «لَهُمْ ما یَشاونَ فِیها »17؛ «[در بهشت ] براى آنان هر چه بخواهند حاضر است».


این آیه و آیات مشابه، دلالت میکند که خواسته هاى نفس در عالم آخرت، به انشاى (ایجاد) او است، بلکه همه لذّت ها و رنج هاى او در آن عالَم، از مقوله فعل اند، نه اِنفعال.
لذّت هاى دنیوى همه از قبیل انفعال اند؛ یعنى، از خارج بر نفس وارد می شوند و در وى اثر میکنند. برخلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاى نفس اند. در روایت آمده است: فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا بر آنان وارد شوند و بالاترین سلطنت ها همین است که اهل بهشت، هر چه اراده کننده، بشود.


آنچه ملالت و خستگى را به دنبال دارد، انفعال نفسانى است؛ نه فعل و تأثیر و انشاى نفس و لذا در عالم آخرت، هیچ گونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد 18.


در پایان گفتنى است: آن گاه آدمى از لذتى دلزده می شود که رفته رفته خسته شود و لذت او رو به کاهش باشد. اما اگر خستگى بر انسان عارض نشود و همچنان آدمى در اوج لذت باشد، احساس دلزدگى براى او پیش نمیآید و این همان ویژگى نعمت هاى بهشت و لذت هاى بهشتیان است که خداوند متعال به لطف و کرامت خود، به تمامى مؤمنان درستکار و بندگان دوستدارش نصیب میفرماید.

 


پی نوشت ها:
1. عنکبوت 29، آیه 64.
2. یس 36، آیه 65 و فصلت (41)، آیه 21.
3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 42، ص 94.
4. همان، خطبه 196، ص 412.
5. اعراف 7، آیه 42.
6. مریم 19، آیه 62 و واقعه (56)، آیه 23.
7. انسان 76، آیه 13.
8. واقعه 56، آیات 28-31.
9. آل عمران 3، آیه 132.
10. بحارالانوار، ج 8، ص 120.
11. رعد 13، آیه 35 و واقعه (56)، آیه 33.
12. سجده 32، آیه 17.
13. کهف 18، آیه 108.
14. شرح چهل حدیث، ص 125، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
15. کهف 18، آیه 108.
16. معاد، ص 170 ـ 172.
17. ق 50، آیه 35.
18. هزار و یک نکته، نکته 796 و 923.
منبع:جام

211008

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین