عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۴۰۴۱
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۷
هدف از نگارش سلسله کتاب‌های «با عرشیان»، بیان حالات و روش سلوک و زندگی و دستورالعمل‌های عرفای شامخ بوده است.

عقیق: با عرشیانِ خاک‌نشین؛ ملاحسینقلی همدانی، نوشته سعید سعادت است. هدف از نگارش سلسله کتاب‌های «با عرشیان»، بیان حالات و روش سلوک و زندگی و دستورالعمل‌های عرفای شامخین بوده است.

در جلد اول این مجموعه به بیان حالات، شیوه‌ها و دستورالعمل های سلوکی، تربیتی، اخلاقی و عرفانی سیدالسالکین آیت الله احمد کربلایی (رضوان الله تعالی علیه) پرداخته شده است. اما در جلد جدید، نویسنده بر آن شده است تا یادی کند از استاد ایشان، شیخ اعظم، جناب حاج ملاحسینقلی همدانی (رحمة الله علیه)؛ چرا که او را استاد اساتید عرفان عملی عصر معاصر دانسته‌اند و دستوراتش سنگ بنای عرفان عملی شیعه شده است.

علامه حسینی طهرانی در کتاب توحید علمی و عینی می‌نویسد: در «نقباء البشر» ج 2، ص 674 تا ص 678 تحت شماره 1113، ترجمه أحوال مرحوم آخوند مولى حسنیقلى همدانى را ذکر نموده است که او از اعاظم علماء و أکابر فقهاء شیعه و خاتمه علماء اخلاق در عصر خود بوده است. او در قریه شوند، در جزین همدان در سنه 1239 هجرى قمرى متولد شده و مقدّمات را در طهران فرا گرفته، و بالاخره در دروس عالى در حوزه درس عالم اکبر شیخ عبد الحسین طهرانى مشهور به شیخ العراقین شرکت نموده است. سپس به سبزوار سفر کرده، و مدّت ‏ها در آنجا اقامت گزیده، و از درس فیلسوف معروف حاج ملا هادى سبزوارى بهره یافته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده، و سال هاى طولانى از درس شیخ مرتضى انصارى استفاده کرده است. و در قسمت اخلاق و عرفان از آقا سیّد على شوشترى استفاده نموده و شاگرد او بوده است. و بعد از فوت استادش متصدى فتوا نشد و دنبال ریاست نرفت بلکه در منزل نشست و طلّاب فهیم به او روى آوردند و منزل او محلّ اجتماع زبدگان علم و عمل شد. و شاگردان عجیبى در علم الهى و عرفان تربیت نمود. 

شاگرد او سیّد صدر در «تکمله» گوید: او جمال السّالکین و نخبة الفقهاء الرّبانیّین و عمدة الحکماء و المتألّهین و زبدة المحقّقین و الاصولیّین بود. کان من العلماء بالله و بأحکام الله، جالساً على کرسىّ الاستقامة، تشرق علیه أنوار الملکوت، تا آنکه گوید: و کان على منهاج السیّد جمال الدین ابن طاووس فى القول و العمل حتّى فى عدم الإفتاء و عدم التصدى لشى‏ء من أمور الریاسة الشّرعیّة، حتى صلوة الجماعة بارزاً. و امّا فقه و اصول را از تقریراتى که خودش از بحث علّامه انصارى نوشته بود تدریس مى‏ کرد. و در منزل نماز جماعت مى‏ خواند براى خواصّ از مؤمنین و پیروانى که آنها را تربیت نمود، و از ظلمات جهل به نور معرفت کشانید، و ایشان را با رضایت شرعیّه و مجاهدات عملیّه از هر پستى طاهر و مطهّر گردانید، تا آنها از عباد الله الصّالحین، و از سالکین در راه خداوند شدند. تا آخر بیانات او. و شاگردان بسیارى تربیت کرد که هر یک آیتى عظیم از علم و عمل و اخلاق و عرفان الهى بودند از جمله: سیّد أحمد کربلائى، و دامادش سیّد أبو القاسم اصفهانى، و آقا سیّد آقا دولت آبادى، و شیخ باقر قاموسى، و شیخ محمّد بهارى، و شیخ باقر نجم آبادى، و میرزا جواد آقا تبریزى، و سیّد محمّد سعید حَبوبىّ، و سیّد حسن صدر، و سیّد على همدانى، و فرزندش: شیخ على و جمعى دیگر. کتبى بسیار در تقریرات دروس شیخ و غیر آن از جمله قضاء و شهادات و رهن و غیرها نوشته که در کتابخانه حسینیه شوشترى ‏ها در نجف اشرف و کتابخانه آقا میرزا حسین نورى موجود است. و بالاخره در زیارت سیّد الشّهداء در کربلاى معلّى در 28 شعبان سنه 1311 رحلت نمود. و شاگردش سیّد محمود طالقانى در قصیده‏ اى بر مرثیه او شعر گفت. 

این کتاب در یک مقدمه و پنج فصل تألیف شده است. نویسنده این کتاب، شیخ مرتضی آقاتهرانی است.

در فصل اول از این مجلد از کتاب «با عرشیان»؛ با معرفی ملا حسینقلی همدانی روبرو هستیم، معرفی‌هایی که نحوه ترتیب و رشد این عارف بزرگ را به خوی به ما نشان می‌دهد.

ایشان در تهران در مدرسه مروی از حوزه درس فقیه مشهور شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین استفاده نمود و سپس رهسپار سبزوار شد و از محضر حکیم حاج ملا هادی سبزواری جرعه های جانبخشی نوش کرد و از فیض دروس حکمت و اخلاق وی بهره مند شد. پس از استفاده از محضر حاج ملا هادی سبزواری بار خود را به سوی نجف اشرف بست و در پیشگاه امام همام مولی الموحدین مشغول به تحصیل شد و به درس خاتم فقیهان شیخ مرتضی انصاری حاضر شد. مدتی در خدمت ایشان بود و اگر چه شیخ انصاری صاحب نفس قدسی و حالات و مشاهدات و کرامات بود اما خداوند برای او چنین رقم زده بود که در محضر صاحب کمالی، راه عبودیت حق را پیماید و چنین شد که به محضر سید شوشتری راه یافت. حکایت این تشرف مبارک را آیت الله آخوند ملا علی همدانی از عین الملک نقل کرده و ایشان از آخوند ملاحسینقلی شنیده است که آخوند فرمود:

روزگاری در نجف به درس شیخ انصاری می رفتم تا اینکه دریافتم که شیخ انصاری همیشه چهارشنبه ها به منزل آیت الله آقا سید علی شوشتری که در ظاهر از شاگردان درس شیخ انصاری بود می رود. روزی به بهانه استخاره به منزل آقا سید علی شوشتری رفته و در زدم و چون خادم آمد در را باز کرد، گفتم: استخاره می خواهم. آقا سید علی فرمود: بگویید بیاید داخل، چون داخل شدم دیدم که شیخ به گونه شاگردان نشسته و آقا سید علی بسان استادان نشسته و مطالبی می فرمایند. من نیز در دل خود گذارندم که از این پس خدمت سید برسم. آن روز چون جلسه تمام شد و برخاستم سید به من فرمود: شیخ سرش شلوغ است و کمتر می تواند اینجا بیاید اما شما اگر خواستید می توانید دیگر روزها نیز اینجا بیایید. 

بدنیسان فرزانه ای را که آخوند ملاحسینقلی به دنبالش بود، یافت. حکایتی را که آقا بزرگ تهرانی نقل کرده گویای این عنایت ویژه سید به آخوند است: آخوند ملاحسینقلی در ایام تحصیل در نجف اشرف در مدرسه سلیمیه حجره داشت و در همان ایام، سخت بیمار شد و در بستر بیماری خوابید.  اتفاقاً پزشکی از ارادتمندان سید علی شوشتری به خدمت ایشان رسید. سید از دکتر درخواست می کند که فوراً به مدرسه سلیمیه برود و آخوند همدانی را معالجه کند. دکتر پس از معاینه آخوند خدمت سید استاد می رسد و اعلام می کند که مریضی وی صعب العلاج است و هزینه سنگین نیازمند است. سید می گویند اگر چه معالجه او صد تومان باشد او را درمان کن. این در حالی است که آقا بزرگ نقل می کند که در آن زمان کمتر ثروتمندی در نجف صد تومان دارایی داشت و مبلغ زیادی بود. 

در فصل دوم از این کتاب با دستورالعمل‌های عبادی ایشان همراه می‌شویم، مواردی چون ارتباط سالک با خداوند، تلاوت قرآن، راه استجابت دعا، حضور قلب، تعلّق نداشتن به دنیای مادی، توجه به نماز و .. از سرفصل‌های این دستورات است. 

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید: شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جمله آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهدی با استقامت بود. او در خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت. روزی جمعی از همدان به خدمت شیخ رسیده بودند. و از یکی از برادان سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی می کند. شیخ، سید را فرمود که در نامه ای به برادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد. شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را به خاطر بد رفتاری با مردم مورد ملامت قرار داده و نوشته این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین می برد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهد بود. چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته، فرمود که این نوشته شبیه نوشته های اهل غفلت است. کسی که مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هیچ گاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمی‌دارد.

در فصل سوم و چهارم، دستوراتی عرفانی، اخلاقی و تربیتی از ایشان را می‌بینیم، دستوراتی برای آماده کردن جسم و جان آدمی جهت بهره‌مندی هرچه بیشتر از عبادت و توجه به خداوند. در این دو فصل از یقظه و توبه و کیفیت آن‌ها به همراه مراقبت و ریاضت نفس صحبت می‌شود که ایشان چگونه راه و روش سلوک معنوی را از زندگی روزمره مادی جدا نمی‌کردند و آموزش داده‌اند که چگونه این زندگی را وسیله آبادانی حیات ابدی بگردانند.

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان می خواندند و پایکوبی می کردند.  آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد. ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییس شان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!

رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟

فرمود: بلی، گفت: بخوان.

آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا

إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...

آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

فصل پنجم کتاب، فصل آخر کتاب است که «آغاز» سلوک است. که همه بخش‌ها و توصیفات مفصل و توصیه‌های مکرّر قبلی، به نوعی مقدمه و پیش‌زمینه این فصل خواهند بود. این فصل هرچند در اندازه کوچک است، اما عصاره و لبّ مطلب همه کتاب است. از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند: چون بنده به نجف اشرف مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم. در همان حال یکی از اهل علم را دیدم که آمدند، رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست. به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟ گفتند: بله او را می شناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند. 

علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب ارزشمند را از «پاتوق کتاب فردا» تهیه کنند. پاتوق کتاب از سال 1385 فعالیت خود را برای توزیع محصولات فرهنگی به مخاطبان و علاقه‌مندان آغاز کرد و اکنون توانسته است به عنوان مرجعی برای معرفی و خرید محصولات فرهنگی، که عموماً کتاب را شامل می‌شود، تبدیل شود.

اکنون پاتوق کتاب، به عنوان سامانه سرآمد در عرصه فرهنگ و بزرگترین فروشگاه فرهنگی مجازی کتاب در میان مخاطبان شناخته شده است. برای اطلاعات بیشتر می‌توانید با تیم پشتیبانی سامانه پاتوق کتاب در BookRoom.ir به شماره تماس 02537746992 و یا پست الکترونیک   info@BookRoom.ir در ارتباط باشید.



منبع:فارس

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین