عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۰۴۴۰
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۲
خداوند چنان حسابى كرد كه از حسنات من به اندازه نقص قيمت گندمى كه شكسته بودم گرفت .

عقیق:سيد نعمت الله جزائرى در انوار نعمانيه باب احوال بعد از مرگ مى نويسد: كه در اخبار است مرد مستمندى از دنيا رفت و از صبح كه جنازه او را بلند كردند تا به شام از دفنش فارغ نشدند به واسطه كثرت ازدحام و انبوه جمعيت بعدها او را در خواب ديدند. پرسيدند خداوند با تو چه كرد؟ خداوند مرا آمرزيد و نيكى و لطف زيادى درباره من فرمود، ولى حساب دقيقى كرد.

حتى روزى بر در دكان رفيقم كه گندم فروشى داشت نشسته بودم با حال روزه ، هنگام اذان كه شد يك دانه از گندم هاى او را برداشته و با دندان خود دو نيمه كردم ، در اين موقع به خاطرم آمد كه گندم از من نيست آن دانه شكسته را بر روى گندم هاى او افكندم خداوند چنان حسابى كرد كه از حسنات من به اندازه نقص قيمت گندمى كه شكسته بودم گرفت.

و نيز آن دانشمند جليل مى نويسد: كه روايت شده روز قيامت بنده را بر محلى كه مشرف بر مردم است مى آورند و ندا مى كنند هر كس حقى به گردن اين شخص دارد اكنون موقع تصفيه حساب اوست پيش آيد و حق خود را بستاند. سخت ترين پيشامد براى آن بنده اين است كه شخصى را مشاهده كند كه او را مى شناخته ، زيرا در آنحال مى ترسد آن شخص ‍ ادعائى بر او بنمايد، روايت شده در مقابل هر يك ششم از درهم نقره (درهم 18 نخود است ) هفتصد نماز قبول شده مى گيرند و به صاحب حق مى دهند.

 

با خرد دوش در سخن بودم

كشف شد بر دلم مثالى چند

گفتم اى مايه همه دانش

دارم از خدمتت سوالى چند

چيست اين زندگانى دنيا

گفت خوابيست يا خياى چند

گفتم اين ملك و مال دنيا چيست

گفت دردسر و وبالى چند

گفتم او را چه حاصل است بگو

گفتم غم خوردن و مالى چند

گفتم اين بحث اهل دنيا چيست

گفت بيهوده قيل و قالى چند

گفتم اهل زمانه در چه دمند

گفت در بند جمع مالى چند

گفتم اهل ستم چه طايفه اند

گفت گرگ و سگ و شغلى چند

گفتم اين نفس رام كى گردد

گفت چون ديد گوشمالى چند

گفتمش چيست كدخدائى گفت

هفته اى عيش و غصه سالى چند

گفتمش چيست گفته سعدى

گفت پندى است حسب و حالى چند

 

منبع:جام

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین