عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۶۷۶۱
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۲:۴۳
اي زن او را حلال كن و از او راضي باش ! گفت براي رضايت خاطر شما او را حلال كردم ، خداوند از او راضي باشد.

عقیق:رسول خدا(ص) بر بالين جواني كه در حال مرگ بود ، حاضر شد و فرمود : اي جوان كلمه توحيد (لا اله الا الله ) بر زبان بياور . جوان زبانش بند آمده بود و قادر به اداي توحيد نبود .

پيامبر(ص) خطاب به حاضرين فرمود : آيا مادر اين جوان در اينجا حاضر است ؟

  زني كه در بالاي سر جوان ايستاده بود گفت : آري ، من مادر او هستم .

رسول خدا(ص) فرمود : آيا تو از فرزندت راضي و خشنود هستي ؟ گفت : نه ، من مدت شش سال است كه با او حرف نزده ام.

فرمود : اي زن او را حلال كن و از او راضي باش ! گفت براي رضايت خاطر شما او را حلال كردم ، خداوند از او راضي باشد.

پيامبر(ص) رو به آن جوان نمود و كلمه توحيد را به او تلقين نمود . جوان بعد از رضايت مادر زبانش باز شد و به يگانگي خدا اقرار كرد.

پيامبر(ص) فرمود : اي جوان چه مي بيني ؟ گفت : مردي بسيار زشت و بدبو را مشاهده مي كنم و اكنون گلوي مرا گرفته است . پيامبر دعايي به اين مضمون به جوان ياد داد و فرمود : بخوان : (اي خدايي كه عمل اندك را مي پذيري و از گناه و خطاي بزرگ درمي گذري از من نيز عمل اندك را بپذير و از گناه بسيار من درگذر ، چرا كه تو بخشنده و مهرباني ).

جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پيامبر(ص) پرسيد : اكنون چه مي بيني ؟ گفت : اكنون مردي (ملكي ) را مي بينم كه صورتي سفيد و زيبا و پيكري خوشبو و لباسي زيبا بر تن دارد و با من خوش رفتاري مي كند (بعد از دنيا رحلت كرد)

 

 

 پی نوشت:

درسهاي از زندگي پيامبر(ص) 116- امالي شيخ طوسي

منبع:جام

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین