عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۵۱۹۱
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۳
با مداحی حاج میثم مطیعی و برادر امیر عباسی
جلسه عزاداری شب دوم (فاطمیه دوم) سال 1393 با نوای حاج میثم مطیعی و برادر امیر عباسی، که در هیأت شهدای گمنام تهران برگزار شد.
صوت مراسم

عقیق: متن مستند روضه

اجتماع مردم بعد از شهادت حضرت زهرا در منزل آن حضرت

منبع: روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ابن فتّال نیشابوری، ج‏1، ص: 150-151

ثُمَّ تُوُفِّيَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِينَةِ صَيْحَةً وَاحِدَةً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ فِي دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً كَادَتِ الْمَدِينَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ يَقُلْنَ يَا سَيِّدَتَاهْ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِيٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع بَيْنَ يَدَيْهِ يَبْكِيَانِ‏ فَبَكَى النَّاسُ لِبُكَائِهِمَا... وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ يَرْجُونَ وَ يَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَةُ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُيُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّيْلِ أَخْرَجَهَا عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِيلٌ وَ الزُّبَيْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَيْدَةُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَيْهَا وَ دَفَنُوهَا فِي جَوْفِ اللَّيْلِ وَ سَوَّى عَلِيٌّ حَوَالَيْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا يُعْرَفَ قَبْرُهَا و قال بعضهم من الخواص قبرها سوي مع الأرض مستويا فمسحها مسحا سواء مع الأرض حتى لا يعرف أحد موضعه‏

 

ترجمه: در اين هنگام فاطمه كه درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت كرد. همه مردم مدينه بانگ شيون برداشتند و زنان مدينه در خانه فاطمه جمع شدند و چنان بانگ شيون برداشتند كه نزديك بود مدينه به لرزه درآيد، و مى‏گفتند: اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا! و مردان هم به حضور على رسيدند كه نشسته بود و حسن و حسين هم جلو پدر نشسته بودند و مى‏گريستند و مردم از گريه آن دو مى‏گريستند. مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند كه جنازه را بيرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابو ذر از درون خانه بيرون آمد و گفت: برويد كه بيرون آوردن جنازه دختر رسول خدا (ص) به تأخير افتاد. مردم برخاستند و رفتند و چون شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، على و حسن و حسين عليهم السلام و عمار و مقداد و عقيل و زبير و ابو ذر و سلمان و بريده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على (ع) جنازه را بيرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاك سپردند و على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه (ع) صورت هفت گور ديگر هم پديد آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود. برخى از خواص اصحاب على (ع) نقل كرده‏اند كه على (ع) آرامگاه فاطمه (ع) را با سطح زمين يكسان و صاف قرار داد و آن را با ماله هموار و صاف فرمود، آنچنان كه كسى جاى آن را نشناسد.

منبع: مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص: 362

 

وَ رُوِيَ‏ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ‏ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَيْهَا أَيْنَ أَبُوكُمَا الَّذِي كَانَ يُكْرِمُكُمَا وَ يَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَيْنَ أَبُوكُمَا الَّذِي كَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَيْكُمَا فَلَا يَدَعُكُمَا تَمْشِيَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ يَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا يَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ عَلِيّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِيٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ يَتَّخِذَ نَعْشاً كَأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا يَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا يَتْرُكَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْهُم‏



از عشق خود جدا شدن آسان نیست

از عشق خود جدا شدن آسان نیست
یا دست کم برای من آسان نیست
هر چیز سخت در سخن آسان ست
مرگ عزیز در سخن آسان نیست
طومار عاشقیست که میپیچم
پیچیدن تو در کفن آسان نیست
آه ای عزیز مصر علی! از تو
راضی شدن بپیرهن آسان نیست
گیرم که زینبین تو خوابیدند
آرام کردن حسن آسان نیست
خود مرد جنگیَم من و میدانم
با میخ جنگ تن به تن آسان نیست
دلهای عاشقند که میفهمند
بی عشق خویش زیستن آسان نیست

شاعر: محسن رضوانی

همسنگر حیدر ، تا لحظه ی آخر

همسنگر حیدر ، تا لحظه ی آخر
تویی نور چشم بابا ، یا زهرا یا زهرا
شفیعه ی محشر ، ای سوره ی کوثر
بهار خزون دلها ، یا زهرا یا زهرا
سینه میزنم با غمِت ، تنها دلخوشیم کرمت
میرسه روزی که بیام ، به زیارت حرمت
جون دادن ، برای غم تو مادر ، با نوای حیدر حیدر
مثه یک لاله ی پرپر ، اینه آرزوی نوکر
یا زهرا فاطمه یا فاطمه جان

جای شهیدان و ، پیر جماران و
عاشقات میگیم یا زهرا ، یا زهرا یا زهرا
دلم مثه شمعه ، همنوا با جَمع ِ
نوکرات میگیم یا زهرا ، یا زهرا یا زهرا
زندگی ما همگی ، نذر روضه ی پسرت
ممنونم اجازه دادی ، که بشیم گدای درت
یا زهرا ، من گدای روسیاهم ، غرق عصیان و گناهم
منم اونکه بی پناهم ، ممنونم که دادی راهم
یا زهرا فاطمه یا فاطمه جان

خزان گلشن ها ، هجوم دشمن ها
تو بودی در آن کَشاکَش ، یا زهرا یا زهرا
چیا میگن مردم ، شدی یه لحظه گُم
تو دود و شرار ِ آتش ، یا زهرا یا زهرا
ای ملیکه ی بی قرین ، داشتی غصه و غم دین
پیش چشم شیر خدا ، افتادی به روی زمین
واویلا ، داره این دلا بهانه ، با سرشک دانه دانه
یه هجوم ظالمانه ، با غلاف و تازیانه
یا زهرا فاطمه یا فاطمه جان


در دل تاریک شب، غسل و کفن مشکل است

گرچه در این شام غم، ماه عزا کامل است
در دل تاریک شب، غسل و کفن مشکل است
سیلی طوفان به باغ، هست مصیبت ولی
اوج غم باغبان سوختن حاصل است
رود به هر جا روَد عاشق دریا شود
موج به هرجا زنَد، دلخوشی اش ساحل است
وای که دارد اجل حلقه به در می زند
در خم دیوار و در، پهلوی او حائل است
او گه گلوبند اوست، موجب عتقُ العبید
اوست که افطار او شام شب سائل است
آه که در کربلا حادثه تکرار شد
دید سری روی نی در جلوی محمل است
سرخ و خجل علقمه از قدم مادر است
بوسه گه فاطمه (س) دست ابوفاضل است
تیر و سنان می زند بوسه به چشمان او
دست عمود حدید بر رخ او مایل است
گفت که دستان من پیشکش کوچکی است
جان به فدای حسین (ع) تحفه ناقابل است

شاعر: عباس احمدی

هرگز نهراسیم از فتنه و تحریم

دل می تپد ای شبها با یاد تو یا زهرا
با آیه تطهیر و با سوره أعطینا
شد نذر غم تو این اشک دمادم
ریحانه حیدر مظلومه عالم

شور و شرری دارد باز این دل شیدایی
با یاد شهیدان این نهضت زهرایی
با صبر و بصیرت با شوق شهادت
مشتاق جهادیم در راه ولایت

ما می گذریم از جان رهبر چو دهد فرمان
والله که می مانیم مردانه در این میدان
هرگز نهراسیم از فتنه و تحریم
ما مرد نبردیم نه سازش و تسلیم

یا فاطمه کاش از ره فرزند تو باز آید
آوای أنا المهدی از سوی حجاز آید
عالم به ظهورش زیبا شود آخر
آن تربت گمنام پیدا شود آخر

شاعر: محمد مهدی سیار


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سایت جامع سربازان اسلام
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
0
0
سلام
حاضر به تبادل لینک با شما هستیم
........اطلاع دهید
ان شاالله همیشه مروج فرهنگ ناب اسلام باشیم
سایت جامع سربازان اسلام
www.sarbazaneislam.com
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین