عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۴۴۵۳
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۸
پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب برپا می شود، ببخش و بیامرز.

عقیق:در دین مبین اسلام، احترام به پدر و مادر لازم است و روایات و آیات متعددی در این باب آمده است.

دعا و نیایش برای والدین

وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً.

خداوند در این آیه که درباره پدر و مادر است، می فرماید که تنها به رحمت و مهربانی خود اکتفا نکن؛ بلکه برای آنان، رحمت واسعه الهی را بخواه و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کودکی تربیت کردند، به آنان رحم و عطوفت خویش را فرو فرست.

یکی از مظّان استجابت دعا همین است که فرزند، برای پدر و مادر طلب آمرزش و رحمت کند:

پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب برپا می شود، ببخش و بیامرز.

مرگ والدین، نباید سبب قطع رشته خدمات گردد؛ بلکه باید پس از مرگ به آنها نیکی کرد، برای آنها نماز گزارد و روزه گرفت:

پروردگارا! مرا بیامرز و همچنین پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند.

لذا حضرت نوح برای چند نفر طلب آمرزش می کند:

اول برای خودش؛ مبادا قصور و ترک اولایی از او سر زده باشد. چنین است حال اولیاءالله که با آن همه فداکاری در راه خدا باز هم خود را مقصر می دانند و هرگز گرفتار غرور نمی شوند.

دوم برای پدر و مادرش به عنوان قدردانی و حق شناسی از زحمات آنان.

لزوم اطاعت از والدین

چرا در دین مبین اسلام، احترام پدر و مادر لازم شمرده شده است؟

استدلالات عقلی و وجدان سلیم انسانی نیز لزوم احترام آنها را به اثبات رسانده است. عقل و فطرت و وجدان، همه بر این گفته گواه اند که پدر و مادر، واجب الاطاعه هستند. طبیعت انسانی طوری ساخته شده که در مقابل عواطف و احسان، از خود واکنش و عکس العمل نشان می دهد و طبیعت بشر، بر این است که احسان کننده و کرامت کننده را دوست می دارد. انسان از باب اینکه «الانسان عبیدالاحسان»، در مقابل نیکی ها سعی می کند که به بهترین وجه ممکن، در مقام جبران بر آید. عقل انسان، حکم می کند که در مقابل احسان و نیکی، احسان کند:

هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ اِلاَّ الاِْحْسانُ.

انسان در مقابل بزرگواری همنوعان خود، همیشه در خود احساس نوعی مرهونیت می کند تا اینکه در آینده آن محبّتها را جبران نماید و به آن نیکی ها پاسخ شایسته ای بدهد.

اصولاً مکتب متین اسلام، چنین است که انسان را در برابر خویش و دیگران، از جمله مثل والدین و همسر و فرزند، دارای حقوقی می داند که در مقابل آنها مسئول و مکلّف است.

پدر و مادر، از جمله کسانی هستند که شادابی و زندگی خود را وقف فرزندان می کنند؛ و چه هدیه ای از این بهتر و چه احسانی از این بالاتر. امام سجاد(ع) می فرماید:

بنگر آیا برای خودت هیچ کسی را بهترین نعمت، جز پدر و مادرت می بینی؟

وجدان بشری، حکم می کند زحماتی که پدر و مادر برای انسان متحمّل شده اند، پاس بداریم و از آنان تجلیل کنیم.

اکرام والدین، پاسخی است هر چند ناچیز به احسان آنها و عقل (رسول باطنی) و پیامبر (رسول ظاهری)، هر دو بر وجوب این احسان، صحّه می گذارند. محقّق اردبیلی می فرماید:

عقل و نقل، بر حرام بودن ناسپاسی والدین گواه اند و وجوب اطاعت از آنها از طریق آیات و روایات، استفاده می شود.

اسلام با درایت و توجّه خاصی که نسبت به محیط خانواده دارد، سعی می کند از این محیط، مکتب خانه ای بسازد که فرزند، در مکتب درس والدین، قولی و فعلی، درس چگونه زیستن را بر پایه ارزشهای اخلاقی و انسانی بیاموزد و برای فردای خود، درس زندگی قرار بدهد.

لزوم اطاعت از والدین در آیات و روایات

خداوند متعال، در چند آیه لزوم اطاعت از والدین را پس از دعوت به عبادت خود، قرار می دهد:

وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.

وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.

اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.

لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.

در این آیات، اطاعت از والدین، همراه و بلافاصله بعد از دعوت به توحید آمده است. از این آیات استفاده می شود که بعد از خداوند، پدر و مادر، بزرگترین حق را بر گردن فرزندان دارند. خداوند متعال، خالق و آفریدگار انسان است و شکر و اطاعت او به منزله ادای حقّ پروردگار است. پدر و مادر نیز که مجرای این خلقت بوده اند و زحمات زیادی در تربیت فرزند کشیده اند باید مورد سپاس و اطاعت قرار گیرند.

شخصی از امام صادق(ع) در مورد آیه: «وَ بِالْوالَدینِ اِحْساناً» سؤال کرد که معنای این احسان به پدر و مادر چیست. حضرت فرمود: احسان، آن است که آنها را وادار نسازی که نیازها و حوائج خویش را از تو درخواست کنند.

مرحوم طبرسی در ذیل تفسیر آیه «اِمّا یبلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ» می فرماید که اگر اطاعت از والدین در هر حال، اعم از حال پیری یا میانسالی، واجب و ضروری است، پس چرا خداوند در آیه، شرط کهولت را ذکر نموده است.

ایشان در جوابی می فرماید: نیاز والدین در این حال و شرایط، بیشتر از ایام دیگر است؛ چون آنها در آن سن، ضعیف شده اند و تدریجاً به همان حالت نیازمندی و احتیاج می رسند که فرزند در زمان طفولیت به آن دچار بوده و علاوه بر این، انسان در این سن و سال، دارای روحی حسّاس و رنجور می شود.

والدین در زمان پیری، قویترین نیروی تحکیم و تشدید روابط عاطفی و پیوندهای روحی و تربیتی در کانون خانواده اند و وجود آنان، گرمابخش محیط خانواده است.

اویس قرنی، آن یار باوفای پیامبر(ص) برای جلب رضای مادر و اطاعت او بدون دیدار با پیامبر(ص) از مدینه به سوی وطن خود بازگشت؛ تنها برای به دست آوردن دل مادرش تا رضایت او را جلب کند.

گویند که اویس، شتربانی می کرد و از اجرت آن، مادرش را اداره می کرد. وقتی از مادرش اجازه گرفت که به زیارت پیامبر(ص) به مدینه مشرّف شود، مادرش گفت که رخصت می دهم، به شرط آنکه بیشتر از نیم روز توقف نکنی.

اویس به مدینه سفر کرد. چون به خانه پیامبر(ص) رسید، اتفاقاً در آن روز، پیامبر خانه نبود. اویس نیز به یمن مراجعت کرد. وقتی پیامبر(ص) به خانه مراجعت کرد، فرمود: «این نور کیست که در این خانه می بینم؟». گفتند: «شتربانی که اویس نام داشت». فرمود: اویس این نور را در خانه ما به هدیه گذاشت و رفت.

پیامبر(ص) درباره اویس می فرمود:

انی لانتم روح الرحمن من طرف الیمن.

پس در حین پیری هم نباید پدر و مادر را رنجانید، پرخاش و تندخویی تدریجاً عامل سردی در محیط خانوده خواهد شد. امام صادق(ع) می فرماید:

در زمان پیامبر(ص) مردی به حضور آن حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! علاقه دارم در جهاد شرکت کنم». پیامبر(ص) هم او را به امر خیر تشویق نمود، تا اینکه آن مرد عرض کرد: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که از رفتن من به جبهه کراهت دارند». رسول خدا(ص)  فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، بودن یک شبانه روز با آنها از جهاد یک سال بهتر است.

در این زمینه پیامبر(ص) می فرماید:

نیکی به پدر و مادر، جای جهاد رامی گیرد.

مردی مسیحی بعد از قبول اسلام، خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد که پدر و مادرم مسیحی هستند و مادرم نابیناست. حضرت او را به احسان و نیکی بیشتر به آنان سفارش کرد. او نیز به نیکی با آنان رفتار می کرد، آنچنان که خودش به مادرش غذا می داد و لباس او را مرتّب می کرد. مادرش هم که تغییر رفتار او را مشاهده کرد، تحوّل روحی در وجودش پیدا شد و با اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبر(ص) اسلام آورد.

انسان باید با شیوه ای نیکو با پدر و مادرش برخورد کند و به گونه ای در مقابل آنها سخن بگوید که گویا یک گناهکار و متخلّف با مولای خود گفتگو می کند و حتی اگر از جانب آنان با تندخویی مواجه شود، باز هم نباید متانت و نزاکت خود را از دست بدهد.

اثرات رضایت والدین در زندگی دنیوی

رضایت والدین در سرنوشت دنیای انسان باعث گشایش روزی، افزایش عمر و دفع مرگهای بد است.

اگر پدر و مادر از انسان راضی باشند، نخستین هدیه ای که نصیب شخص می شود، حصول رضایت خداست و در مرحله بعد، این رضایت والدین نقش و تأثیر مثبت و سازنده ای در زندگی دنیوی داشته است.

استاد شهید مطهری به فرزندشان فرموده بودند: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم که یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان به والدین خود، بویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام؛ چون تا آنجا که توانایی ام اجازه می داده، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک کرده ام. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمودند:

دعایی که پدر برای فرزند کند، همانند دعایی است که پیامبری برای امّت خود نماید.

نیکی کننده به پدر و مادر، همنشین انبیاست

روزی حضرت موسی(ع) در ضمن مناجات خود عرض کرد: «خدایا! می خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم». جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد: یا موسی! فلان قصّاب در فلان محلّه، همنشین تو خواهد بود». حضرت موسی به آن محل رفت و دکانِ قصّابی را پیدا کرد و دید که جوانی مشغول فروختن گوشت است.

شامگاه که شد، جوان، مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل خود روان شد. حضرت موسی علیه السلام از پی او تا در منزلش آمد و سپس به او گفت: «مهمان نمی خواهی؟» جوان گفت: «خوش آمدید». آن گاه او را به درون منزل برد.

حضرت موسی دید که جوان، غذایی تهیه نمود، آن گاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن خارج کرد او را شستشو داده، غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که جوان می خواست زنبیل را در جای اوّل بیاویزد، پیرزن، کلماتی که مفهوم نمی شد، ادا کرد. بعد از آن، جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟

جوان گفت: «این پیرزن، مادر من است. چون مرا بضاعتی نیست که برای او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام». حضرت پرسید: «آن کلماتی که بر زبان جاری کرد چه بود؟». جوان گفت: هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم، می گوید:

خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی، به همان درجه و جایگاه او.

حضرت موسی فرمود: ای جوان! بشارت می دهم به تو که خداوند، دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستی.

احسان به پدر و مادر، کفّاره گناهان است

از امام صادق(ع) روایت شده است:

مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: برایم دختری متولّد شد و او را بزرگ کردم تا بالغ شد؛ سپس به وی لباس پوشانیدم و او را به زیور آراستم. او را کنار گودالی آوردم و او را در میان آن انداختم و آخر سخنی که از او شنیدم این بود که گفت: پدر جان! کفّاره این کردار زشت، چه خواهد بود؟

پیامبر(ص) به وی فرمود: «آیا مادرت زنده است»؟. عرض کرد: «نه». فرمود: «آیا خاله ات زنده است؟». عرض کرد: «آری». فرمود: با او خوشرفتاری کن که به جای مادر است و خوشرفتاری با او، کفّاره آن کردارت خواهد بود.

آثار نفرین یا رضایت پدر

شبی امام حسین(ع) با پدر بزرگوارش حضرت علی(ع) مشغول طواف خانه خدا بودند که ناله جانگداز شخصی را شنیدند که به درگاه الهی دست دراز کرده و مناجات می کند. حضرت علی (ع) به امام حسین(ع) فرمود: «نزد مناجات کننده، برو و او را دعوت کن تا پیش من بیاید. امام حسین(ع) نزد او رفت. دید جوانی است بسیار مضطرب و هراسان و مشغول دعا و راز و نیاز با خدای بزرگ. به او فرمود: علی(ع) تو را می طلبد اجابت کن». آن مرد خدمت حضرت علی(ع)  آمد. حضرت فرمود: «تو کیستی؟» عرض کرد: «مردی از اعرابم». پرسید: «این ناله برای چه بود؟» عرض کرد: «من جوانی بودم عیاش و گنهکار. پدرم مرا از گناه و آلودگی نهی می کرد. من به حرف او گوش نمی دادم؛ بلکه بیشتر گناه می کردم و او را آزار رسانده، دشنامش می دادم. پولی در نزد او سراغ داشتم. روزی برای پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقی رفتم که در آنجا پنهان بود تا پول را بردارم. پدرم جلوگیری کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم و پولها را برداشتم و در پی کار خود رفتم. در آن دم، شنیدم که گفت: به خانه خدا می روم و تو را نفرین می کنم.

پدرم روانه مکه شد. من شاهد کارهایش بودم. دیدم که دست به پرده کعبه گرفت و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگی مرا فرا گرفت و تندرستی را از من سلب نمود.

مرد در این موقع، پیراهن خود را بالا زد. یک طرف بدن او کاملاً خشک شده بود.

سه سال بر همین وضع گذراندم و از او پوزش می خواستم و او مرا رد می کرد سال سوم ایام حج، از او درخواست کردم که همان جایی که مرا نفرین کرده، دعا کند، شاید خداوند سلامتی را به برکت دعای او به من باز گرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم.

پدرم سوار شتر بود. در بیابان، ناگاه مرغی از پشتِ سر، سنگی پراند. شتر رم کرد و پدرم از روی شتر افتاد. به بالینش رفتم، دیدم از دنیا رفته است. همان جا او را دفن کردم و اینک خودم تنها به اینجا برای دعا آمده ام.

حضرت فرمود: از اینکه پدرت با تو برای دعا کردن در نجات تو به طرف کعبه می آمده، معلوم می شود از تو راضی شده است. اینک من در حقّ تو دعا می کنم.

در این موقع، حضرت دست به دعا بلند کرد و سپس دستهای مبارک خود را به بدن آن جوان کشید. جوان، در همان لحظه شفا یافت. سپس علی(ع) به فرزندان نسبت به نیکی به والدین توصیه کرد و فرمود: «علیکم ببرّ الوالدین؛ شما را به رفتار نیک با پدر و مادر، سفارش می کنم».

کسی که با پدر تندی کند، ذلیل می شود

امام صادق(ع) می فرماید:

سه کس هستند که اگر کسی در صحبت کردن بر آنها تندی کند، خوار می شود: پدر، حاکم و شخص مدیون.

کسی که به پدر احترام کند، مورد احترام پیامبر(ص) است

در روایتی درباره رسول خدا(ص) آمده است:

خواهر رضاعی پیامبر(ص) به محضر ایشان آمد. حضرت خوشحال شد؛ سپس عبای خود را پهن کرد و او را روی آن عبا نشانید. بعد با او سخن گفت و به او با چهره ای خندان، نگاه می کرد. آن گاه او از محضر پیامبر(ص) مرخّص شد سپس برادر رضاعی آن حضرت آمد. آن احترامی که به خواهر رضاعی خود کرد، به برادر رضاعی خود نکرد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: «احترامی که به خواهر رضاعی خود گذاشتید، به برادر رضاعی خود نگذاشتید، با آنکه مرد است». حضرت در جواب فرمود: زیرا خواهرم به پدر خود، از برادرش مهربانتر است.


منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین