عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۳۳
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۰
از خاندان قاضی یک فرد بزرگی که الان اسمشان را به خاطر ندارم شاگرد میرزای شیرازی بود. میرزا نجف را رها کرد و به سامرا رفت. درس و بحث و همه چیز را به سامرا برد، آن شخص هم بساطش را به سامرا برد. به وی نامه نوشتند که پدرشان دیگر نمی تواند به مسجد بروند و شما تشریف بیاورید و جای پدر بنشینید و کارهای پدر را ادامه دهید...
عقیق: آیت الله  جاودان از اساتید درس اخلاق در گفتاری، ضمن بیان یک ماجرا از میرزای شیرازی به بررسی اهمیت تفکر پرداخته اند که در ادامه آورده ایم.

از خاندان قاضی یک فرد بزرگی که الان اسمشان را به خاطر ندارم شاگرد میرزای شیرازی بود. میرزا نجف را رها کرد و به سامرا رفت. درس و بحث و همه چیز را به سامرا برد. 
خلاصه ایشان نیز بساط را جمع کرد و از نجف به سامرا رفتند. خب ایشان هم سال ها در نجف و سامرا خدمت میرزا بود و زیر نظر ایشان درس می خواند. به وی نامه نوشتند که پدرشان دیگر نمی تواند به مسجد بروند و شما تشریف بیاورید و جای پدر بنشینید و کارهای پدر را ادامه دهید.
خب ایشان می خواهد از سامرا حرکت کند و به ایران بیاید. در شهر تبریز بودند. ایشان کارهایشان را انجام داد و برای آخرین بار برای بخش آخر وداعش به سامرا آمد. خب رفت زیارت کرد و وداع کرد و بعد هم خدمت استادش میرزا آمد. میرزا مرد بسیار بزرگی بود. میرزایی که در جریان تنباکو بود. بعد خب خدمت ایشان رسید و عرض ادب کرد و گفت من می خواهم بروم و ایشان هم اجازه فرمودند.
بعد آخر سر که ایشان می خواستند حرکت کنند میرزا فرمود که یک ساعت وقتت را بگذار برای خودت!
ببینید همه ما که اینجا نشسته ایم ده دقیقه وقت برای خودمان نداریم. خودمان برای خودمان ده دقیقه وقت نداریم. گاهی ممکن است شما ضمن حرکت از خانه به بازار یا از بازار به مسجد ممکن است مثلا چند دقیقه ای فکر کنی و به خودت برسی. همان فکر دو سه دقیقه ای ممکن است انسان را نجات دهد!
حالاایشان فرمودند یک ساعت را بگذار برای خودت. چشم. ایشان به تبریز آمد. دو سال بعد یا سه سال بعد یک مجموعه ای از اهل تبریز خدمت جناب میرزا آمدند. زیارت هایشان را کردند و به سامرا آمدند و خدمت مرجع تقلیدشان رسیدند. بعد گفتند بله ما تبریز هستیم. ایشان احوال آن آقای بزرگوار که الان اسمش را یادم رفته پرسیدند. آنها گفتند که آقا آن یک ساعتی که شما فرموده بودید، شد بیست و چهار ساعت!!
فرموده بودند یک ساعت به خودت برس. اینها برای ما شوخی است. شما به عنوان شوخی بشنوید. گفتند آقا آن یک ساعتی که شما فرمودید همه زندگی ایشان را غرق کرد...


منبع : javedan.ir
212113

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین