۱۱ آبان ۱۴۰۳ ۲۹ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۲
مباهله، روز جهانی اهل بیت
نصارای نجران چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند هراسان و از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند.
عقیق:ماجرای مباهله، نشان مى دهد كه دین
اسلام، در برخورد با قدرت هاى مخالف خود، در گام نخست، تلاش مى كرد با بهره
گيرى از گفتگو و مناظره و استفاده از دليل و برهان، آنها را به حق دعوت
نمايد و در گام دوم، اگر معتقد به خدا بودند، آنها را به مباهله و داورى
خداوند متعال مى خواند، و اگر مباهله را هم نمى پذيرفتند، در صورتى كه
شرايط اسلام را قبول مى كردند، پيمان نامه سياسى امضا مى كرد. بنابراين،
استفاده اسلام از قدرت در ميدان نبرد، تنها براى شكستن سدهاى آگاهى و آزادى
انديشه بود.
منبع:فرهنگ
مباهله، روز جهانی اهل بیت
پیامبر
اسلام(ص) بعد از اقتدار اسلام در مکه، همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای
جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف مسیحیان نجران نوشت و در آن نامه از
ساکنان مسیحی نجران خواستند که دین اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند
که گروهی را به نمایندگی از خود به شهر مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن
بگویند و سخنان پیامبر اسلام، را بررسی کنند. هیئت مسیحی نجران که شامل
گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آنها بود، به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان
در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. اما دعوت و ادله حقه پیامبر را
نپذیرفتند و پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که
مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی
خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند. نصارای نجران
چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند هراسان و
از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند
و درخواست کردند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند و پیامبر (ص)
نیز پذیرفتند.
تواتر حدیث مباهله در منابع اهل سنت
حديث
مباهله، در منابع مختلف حديثى ، تفسيرى، تاريخى و كلامىِ پيروان اهل بيت و
اهل سنّت، نقل شده است. از جمله: طوسی، الأمالى، ص ۲۷۱. صدوق، الأمالى، ص
۶۱۸. صدوق، عيون أخبار الرضا، ج ۱ ص ۸۵ . مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۲۷۷
ـ ۳۵۴ و نیز از منابع حديثى اهل سنّت كه اين حديث را نقل كرده اند، عبارت
اند از : صحيح مسلم (ر.ك : ح ۳) ، سنن الترمذى (ر.ك : ح ۳) مسند ابن حنبل
(ر.ك : ح ۳) و ... . و نیز از منابع تفسيرى اهل سنّت كه اين حديث را نقل
كرده اند، عبارت اند از : تفسير الطبرى، ج ۳، ص ۳۰۰ . تفسير أبى الحاتم
الرازى، ج ،۲ ص ۶۶۷. تفسير البحر المحيط، ج ۲، ص ۵۰۲ و ... . بنابراین،
تواتر حدیث مباهله، در منابع حدیثی اهل سنت، تصریح شده است. از جمله، حاكم
نيشابورى، از عالمان اهل سنت، مى گويد:
وَ
قَد تَواتَرتِ الأخبارُ فِى التَّفاسير عَن عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسِ وَ
غَيرِهِ أنَّ رَسولَ اللّهِ أخَذَ يَومَ المُباهَلَةِ بِيَدِ عَلىّ وَ
حَسَنٍ وَ حُسَينٍ وَ جَعَلوا فاطِمَةَ وَراءَهُم، ثُمَّ قالَ : هؤُلاءِ
أبناءُنا وَ أَنفُسُنا وَ نِساءُنا ... . (معرفة علوم الحديث، ص
۵۰). در تفاسير، اخبار و احاديث متواتر، به نقل از عبد اللّه بن عبّاس و
ديگران آمده است كه در روز مباهله ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دست
على و حسن و حسين را گرفت و فاطمه را پشت سر خود قرار دادند و سپس فرمود :
اينان اند فرزندان ما و خود ما و زنان ما ... .
و همین گونه است تصریح دیگر دانشمند اهل سنت که در این آیه، حضرت علی، جان و نفس پیامبر، تعبیر شده است:
نَقَلَ
رُواةُ السيَرِ و نَقَلَةُ الأثَرِ لَم يَختَلِفوا فيهِ : أنّ النبىَّ صلى
الله عليه و آله أَخَذَ بِيَدِ الحَسَنِ وَ الحُسَينِ وَ عَلىٍّ وَ
فاطِمَةَ رضى اللّه عنهم ، ثُمَّ دَعا النَّصارى الذين حاجّوهُ إلَى
المُباهَلَة . (جصاص، أحكام القرآن، ج ۲، ص ۲۹۵)
راويان
اخبار و ناقلان آثار، به اتّفاق آورده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله
دست حسن و حسين و على و فاطمه عليهم السلام را گرفت و سپس نصرانيان را ـ كه
خواهان محاجّه با وى از طريق مباهله شده بودند ـ فرا خواند .
و حتی ابن تيميّه، بنیانگذار تفکرات سلفی و وهابی در اهل سنت، نیز بر این امر، اعتراف می کند و چنین می نویسد:
أمّا أخذُه صلى الله عليه و آله عليّا و فاطمةَ و الحسنَ و الحسينَ فى المباهلة فحديثٌ صحيح. (ابن تیمیه، منهاج السنّة، ج ۷، ص ۱۲۳)
بنابراين، ترديد در صحّت حديث مباهله، يا تحريف آن ناشى از جهل و لجاج، و يا بغض نسبت خاندان اهل بیت است و ارزش علمى ندارد. (ر.ك: طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، ج ،۳ ص ۳۷۵)
مباهله در لغت و اصطلاح
مباهله
در اصل از ماده بهل (بر وزن اهل) به معنى رها کردن و قید و بند را از چیزى
برداشتن است، و به همین جهت هنگامى که حیوانى را به حال خود واگذارند تا
نوزادش بتواند به آزادى شیر بنوشد، به او باهل مىگویند، و ابتهال در دعا
به معناى تضرع و واگذارى کار به خدا است. (معجم مقاييس اللغة ج ۱، ص ۳۱۰)
مباهله
در اصطلاح، یعنی نفرین کردن یکدیگر تا هر کس که بر باطل است، مورد غضب
الهی قرار گیرد و آن کس که بر حق است شناخته شود و بدین گونه حق از باطل
تشخیص داده شود.
کیفیت
مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند
در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو
را رسوا سازد و مجازات کند.
مباهله، نشان صداقت پیامبر اسلام
مباهله
پیامبر(ص) با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست.
اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم (ص) خود گواه این مدعاست؛
زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره
نمینهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و
هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف
دیگر، پیامبر (ص)کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و
جگرگوشههای او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر(ص) به
درستی دعوتش میباشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانوادهاش را در
معرض خطر قرار میدهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت
مفسران
و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کردهاند که آیه مباهله در حق اهل بیت
پیامبر (علیهم السلام) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها کسانی را که همراه
خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی علیهم
السلام بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین
(علیهما السلام) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه (علیها
السلام) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی (علیه السلام) بوده است. این آیه
هم چنین به این نکته لطیف اشاره دارد که علی(علیه السلام) در منزلت جان و
نفس پیامبر است.
نجران، میعادگاه مباهله
واقعه
مباهله ميان پيامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران، در منطقه ای حاصلخیز و
آباد در عربستان كنونی شكل گرفت. مسیحیان نجران، اعرابي ثروتمند و متعصب
بودند و از اين رو، نجران یک پایگاه قدرتمند مسیحیت به شمار می آمد. بخش با
صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته
بود. در آغاز طلوع اسلام، اینجا تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن
به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح علیه السلام گرویده بودند.
پیامبر
اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص) برای ابلاغ رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به
بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت و یا نماینده فرستاد تا ندای حق و
یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامهای به اسقف نجران،
«ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
مشروحِ نامه پیامبر (ص) به اسقف مسیحیان نجران چنین بود:
به
نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [این نامه ای است] از محمد، پیامبر
خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش میکنم و شما
را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم. شما را دعوت میکنم که از
ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا
نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این
مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند و در غیر این صورت به شما اعلام خطر
میشود. (بیهقی، دلائل النبوّة، ج ۵، ص ۳۸۵)
مشورت شورای نجران مسیحیان
نمایندگان
پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر
(ص) بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی
تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از مسیحیان، که به عقل و درایت
مشهور بود گفت: «ما بارها از پیشوایان خود شنیدهایم که روزی منصب نبوت از
نسل اسحاق علیه السلام به فرزندان اسماعیل علیه السلام انتقال خواهد یافت و
هیچ بعید نیست که محمد (ص) که از اولاد اسماعیل علیه السلام است همان
پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت
نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص)تماس گرفته، دلایل
نبوت او را بررسی کنند.
پیامبر
اکرم (ص) در مذاکرهای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را
به پرستش خدای یگانه دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و
دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی علیه السلام بدون واسطه پدر میدانستند.
استدلال اسلام به عدم الوهیت حضرت مسیح
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (ص) جاری ساخت:
انّ مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون. آل عمران (3)، آية 59.
به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید.
در
این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم
علیه السلام، یادآوری میکند که آدم علیه السلام را با قدرت بی پایان خود،
بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه
این باشد که مسیح علیه السلام فرزند خداست، پس حضرت آدم علیه السلام برای
این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر. بنابراین، ولادت
مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهيّت او نیست. اما با وجود گفتن این دلیل،
آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار،
و دروغ گو رسوا شود.
ابتدا استدلال و مباهله، آخرین راهکار
خداوند
پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی علیه
السلام میپردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو میکند و از
آنان میخواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.
بنابراین
پیامبر (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما
چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به
امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران میفرماید:
«هرگاه
بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به
آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما
خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و
لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
مباهله یعنی نفرین الهی بر دروغگویان باد
در
روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی
نجران از پیامبر (ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود
به شور بپردازند.
نتیجه
مشاوره آنان که از ملاحظهای روان شناسانه سرچشمه میگرفت این بود که به
افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد(ص) با سر و صدا و جمعیت و جار
و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت
حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار
محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او
پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
طبق
توافق قبلی، پیامبر(ص) و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند.
ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر (ص) فرزندش حسین علیه السلام را در
آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما
السلام همراه اویند و به آنها سفارش میکند هرگاه من دعا کردم شما آمین
بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و
از این که پیامبر (ص)، عزیزترین و نزدیکترین کسانِ خود را به میدان
مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا
در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمیداد.
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
عاقبت نصرانیها در صورت اجرای مباهله
هنگامی
که هیئت نجرانی، پیامبر(ص) را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت
افتادند. ابوحارثه که بزرگترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود
گفت: «اگر محمد(ص) بر حق نمیبود چنین بر مباهله جرئت نمیکرد.اگر با ما
مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی
نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا
درخواست کنند که کوهها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس
مباهله نکنید که در آن صورت هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد
ماند.
سرانجام مباهله پیامبر با مسیحیان
ابوحارثه،
بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: ای ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و
با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم. پس حضرت با
ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم
باشد و بر آنان باشد که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به
عاریه بدهند. البته پس از برگشتن هیئت مسیح به نجران طولی نکشید که دو تن
از سران مسیحیت، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(ص) رسیده و مسلمان شدند.
(الطبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص۳۱۰)
بنابراین
باید نتیجه گرفت که تمام مقدمات مباهله انجام شد، اما چون مسیحیان نجران،
از اعتماد به نفس پیامبر به وحشت افتاده و در حقیقت بدون مباهله، تسلیم
شدند و صلح انجام گرفت، نیازی به مباهله نبود و در تاریخ اسلام به موردی که
مباهله انجام شده باشد یافت نشد.
پیام های داستان مباهله پیامبر
از داستان مباهله می توان پیام های زیر را به دست آورد:
1. پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جاءک من العلمِ»
2. آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست.«فقل تعاوا ندع»
3. در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أَبناءنا»
4. استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایىهاى عادّى است.«نبتهِل»
5. حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
6. علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است.«أَنفسنا»
7. اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوة هستند.
8.
فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»،
بنابراین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.
(قرائتی، تفسیر نور، ج ۲، ص ۷۸)
ثمرات مباهله، برجسته ترين نكات در واقعه مباهله
واقعه
مباهله، از جهات مختلفى حائز اهمّيت و قابل تأمّل و بررسى است. مهم ترين و
برجسته ترين نكاتى كه در اين رويداد ملاحظه مى شود، عبارت اند از:
1. اثبات حقّانيت اسلام در برابر مسيحيت
واقعه
مباهله، نشان داد كه رهبران مسيحى نجران، مانند ديگر علماى مسيحى معاصر
پيامبر صلى الله عليه و آله، علائم پيامبر خاتم را در كتب آسمانى خود،
خوانده بودند و آنها را كاملاً بر شخصِ ايشان، منطبق مى دانستند؛ امّا براى
آن كه موقعيت خود را در جامعه مسيحيت از دست ندهند ، حق را كتمان مى كردند
، چنان كه قرآن تصريح مى فرمايد:
الَّذِينَ
ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ
وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.
(سوره بقره، آیه 146)
كسانى
كه به آنان كتاب داديم، او را مى شناسند، همچنان كه فرزندان خود را مى
شناسند ؛ ليكن گروهى از ايشان، حقيقت را پوشيده مى دارند، با آن كه مى
دانند.
بنابراين،
جريان مباهله، نه تنها براى اثبات صداقت و حقّانيت پيامبر صلى الله عليه و
آله در برابر مسيحيت نجران، از هر برهانى كارآيى بيشترى داشت، بلكه يكى از
ادلّه حقّانيت اسلام در برابر مسيحيت در طول زمان و تا دامنه قيامت است.
جالب توجّه، اين كه: از زمان واقعه مباهله در سال نهم هجرى تاكنون، هيچ
عالم مسيحى اى براى مباهله با مسلمانان، اعلام آمادگى نكرده است.
۲ . اثبات جانبدارى اسلام از منطق و صلح
دومين
نكته قابل توجّه در واقعه مباهله، اثبات جانبدارى اسلام از منطق و صلح
است. ماجرای مباهله، نشان مى دهد كه دین اسلام، در برخورد با قدرت هاى
مخالف خود، در گام نخست، تلاش مى كرد با بهره گيرى از گفتگو و مناظره و
استفاده از دليل و برهان، آنها را به حق دعوت نمايد و در گام دوم، اگر
معتقد به خدا بودند، آنها را به مباهله و داورى خداوند متعال مى خواند، و
اگر مباهله را هم نمى پذيرفتند، در صورتى كه شرايط اسلام را قبول مى كردند،
پيمان نامه سياسى امضا مى كرد. بنابراين، استفاده اسلام از قدرت در ميدان
نبرد ، تنها براى شكستن سدهاى آگاهى و آزادى انديشه بود.
۳ . اثبات حقانیت مذهب شیعه و برترى اهل بيت پیامبر
در
واقعه مباهله، پيامبر براى بيان مصداق «أبنائنا» در آيه مباهله، حسن عليه
السلام و حسين عليه السلام را، و براى روشن شدن مصداق «نسائنا»، فاطمه
عليهاالسلامرا ، و براى نشان دادن مصداق «أنفسنا»، امام على عليه السلام
را، همراه خود براى مباهله برد و آنان را اهل خود يه السلام به عنوان «نفس»
خود، خواند. اين اقدام پيامبر، بيانگر برترى آنان بر ساير امّت اسلامى
است، چنان كه اهل بيت عليهم السلام در احاديث فراوان و در موارد متعدّدى،
براى نشان دادن جايگاه الهى و قرآنى خود ، به آيه مباهله احتجاج كرده اند.
مباهله،
نشان میدهد و اثبات می کند که قوام و اساس دین اسلام به خاطر اهل بیت
پیامبر و اصحاب کساء است وگرنه پیامبر میتوانست شخصاً نفرین کند و اهل
بیتش را با خودش نیاورد.
استدلال امام کاظم به آیه مباهله
امام
كاظم (ع) در احتجاجش با خلیفه عباسی، هارون الرشيد، به آیه مباهله برای
اثبات حقانیت اهل بیت، استدلال میفرمایند. داستان از این قرار می باشد:
هارون
الرشید، خلیفه عباسی، چگونه مى گوييد: ما ذريّه پيامبر (ص) هستيم، در حالى
كه پيامبر نسلى از خود بر جاى نگذاشت ؟ زیرا نسل انسان از فرزند پسر است
نه دختر، و شما فرزند دختر هستيد و دختر، نسل ندارد.
امام کاظم، میفرمانید: ... به خدا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده. به نام خداى مهرگستر مهربان.
وَمِن
ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَ
هَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى
وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ. (سوره انعام، آیه 54-85)
و
از ذريّه اوست داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون، و اين گونه،
نيكو كاران را پاداش مى دهيم، و نيز زكريّا و يحيى و عيسى و الياس.
آنگاه
از خلیفه عباسی، می پرسد: پدر عیسی، چه کسی بود؟هارون گفت: عيسى پدرى
ندارد! آنگاه امام کاظم، می فرمایند:همانطور که قرآن، حضرت عیسی را از طريق
مادر (حضرت مريم) به حضرت ابراهیم رساند، به همين ترتيب، ما نيز از طريق
مادرمان حضرت فاطمه عليهاالسلام به ذريّه پيامبر، ملحق شده ايم.
باز هم دليل بياورم، هارون گفت: بياورید. امام کاظم میفرمانید: اين سخن خداى عز و جل (آیه مباهله):
فَمَنْ
حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ
تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا
وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل
لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ.
پس
هر كه در اين باره، پس از دانشى كه تو را حاصل آمده، با تو محاجّه كرد،
بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و
خودتان را فرا بخوانيم، سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار
دهيم.
پس مراد از «پسرانمان» در
اين آيه، حسن و حسين اند ، و مراد از «زنانمان»، فاطمه و مراد از «انفسنا»،
على بن ابى طالب عليه السلام است.
بنابراین،
بر خلاف رسوم جاهلیت، که تنها فرزند پسر را فرزند خود میدانستند، اسلام بر
این فرهنگ غلط، مهر باطل کشیده است و فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى،
فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن علیه السلام و امام
حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.
براساس
اين كه امام حسن و امام حسین عليهما السلام به دستور پيامبر در آن واقعه
حضور داشتند و قرآن تعبير نموده است كه پيامبر فرزندان خود را ببرد، معلوم
مىشود كه نوه دخترى هم فرزند پدربزرگ است و الا پيامبر بايد بیان
میفرمودند: من فرزندی ندارم و حسنین، فرزندان داماد من، هستند. بنابراين،
همانطور كه به سيدهايى كه از طريق پدر به پيامبر مىرسند، به عنوان
فرزندان و نسل پیامبر، احترام گذاشته مىشود، لازم است به كسانى كه مادرشان
سيد است نيز احترام گذاشت؛ و سید محسوب میشوند، اگرچه از نظر فقهى، به
آنها خمس تعلّق نگيرد. در نتيجه در محرم بودن و انتساب نوادگان به يك شخص
فرقى بين نوه دخترى و پسرى وجود ندارد. همانگونه كه نوه پسرى به
انسان محرم است و از نسل وى محسوب مىگردد نوه دخترى نيز چنين است، بايد
توجه داشت كه همه امامان عليهم السلام نوه دخترى پيامبر هستند و با وجودى
كه امام حسن و امام حسين عليهم السلام نوه دخترى رسول خدا بودند در آيه
مورد بحث از واژه «ابناء» استفاده گشت كه به معناى پسران است.
۴ . اثبات امامت و ولایت امام علی و جانشینی پیامبر
روزى خلبفه عباسی، مأمون به امام رضا(ع) بیان می کند: بزرگترین فضیلت امیرمؤمنان على(ع) در قرآن کدام است؟
امام رضا(ع) جواب داد: فضیلتى که آیه مباهله بر آن حکایت دارد، خداوند متعال مى فرماید: «فَمَنْ
حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا
نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا
وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى
الْکاذِبینَ»، در پى نزول این آیه رسول خدا(ص)، حسن، حسین، فاطمه و
امیرالمؤمنین(ع) را فراخواند، آنها به حکم خداوند متعال در جایگاه
فرزندان، زنان و نفس ایشان قرار داشتند.
مشخص
است که هیچ یک از بندگان خداى سبحان برتر و شریفتر از رسول خدا(ص)، از
همین رو کسى که به حکم خداوند، نفس رسول خدا(ص) است، احدى برتر نباشد.
(بحارالانوار ج49 ، صفحه 189)
بنابراین،
آيه مباهله در كنار اقدام عملى پيامبر در معرّفى امام على عليه السلام به
عنوان «نفس» خود، به روشنى نشان مى دهد كه پس از پيامبر هيچ يك از صحابه،
مانند على عليه السلام شايستگى خلافت بلافصل ايشان را ندارد. از اين رو،
امام رضا عليه السلام در جواب مأمون كه پرسيد: دليل بر خلافت جدّتان [على
بن ابى طالب] چيست؟ عبارتِ «انفسنا» در آیه مباهله، را بيان مى نماید. و
امام رضا میفرماید: کلمه «أَنْفُسَنَا» مهمترین آیه در شأن
امیرالمؤمنین(ع) است.
آیا در عصر معاصر، مباهله، قابل انجام است؟
آیا
مباهله، باید شرطی داشته باشد تا با کسی مباهله کنیم؟ آیا هر کسی برای
اثبات ایمان خویش می تواند مباهله کند، به تعبیر دیگر آیا مباهله یک حکم
عمومی است یا این که مخصوص زمان پیامبر صلی الله علیه و آله است؟ در چه
مورد می شود مباهله کرد؟
مشروعيت
عامّ «مباهله براى اثبات و روشن شدن حق، پس از اقامه برهان»، از جمله
مطالبى است كه مى توان از آيه مباهله استنباط كرد، چنان كه احاديث اهل بيت
نيز بر اين معنا دلالت دارند . از اين رو، بسيارى از فقها به مشروعيت مطلق
مباهله براى اثبات حق، فتوا داده اند. گفتنى است كه در شمارى از احاديث،
آدابى براى مباهله ذكر شده كه رعايت آنها، موجب تقويت توجّه قلبى مباهله
كننده به خداوند متعال و زمينه سازِ اجابت دعاى اوست.
ادله عمومیت مباهله در زمان معاصر
علامه
طباطبایی، در ذیل آیه مباهله میفرمایند مباهله منحصر به پیامبر(ص) و زمان
ایشان نیست و هر شخصی میتواند در هر مسئله مورد نزاع با طرف مقابل خود
مباهله کند.
مسائلی که به نظر شخص،
حق است و هیچ جای شک و شبههای در حقانیت آن وجود ندارد میتواند مصادیق
مباهله باشند، اما در جایی که نسبت به حقانیت یک مسئلهای شک و شبههای
وجود دارد و در آن تردید و ابهام وجود دارد و مسئله براساس ظن است و یقین
بر آن وجود ندارد آنجا موردی برای مباهله وجود ندارد.
مباهله،
مخصوص زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه دیگر مؤمنان نیز می
توانند مباهله کنند؛ از این رو هیچ مانعی نیست که هر کس با حفظ شرایطی که
بیان شد برای اثبات حقانیت خویش در مقابل دشمنان دین بتواند مباهله کند.
البته باید دانست که شرایط مباهله و اخلاص و اعتماد به نفسی که در آن لازم
است به آسانی برای هر فردی قابل دست یابی نبوده و نباید عجولانه به چنین
کاری اقدام نمود که شاید اثری معکوس به دنبال داشته باشد.
در
ضمن باید دانست که مباهله مخصوص آن دسته از اختلافات و منازعات دینی و
مذهبی است که طرف مقابل با وجود گفتگو و مباحثات منطقی و علمی، حق و حقیقت
را نپذیرد.
شرایط مباهله در عصر معاصر
مباهله یک نوع دعا است و دارای ویژگی ها و شرایط خاصی نیز می باشد که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
مباهله
شرايطي دارد و شرط نخست، اين است كه ابتدا باید مناظره صورت بگیرد، اگر
مراء (لجاجت و ستیزه جویی بی جهت) رخ داد، آنگاه مباهله لازم و ممكن می
شود. پیغمبر اسلام(ص) نیز در دعوت مسیحیان نجران به اسلام، ابتدا با آنان
مناظره کرد و آنان صحبت های ايشان را نپذیرفتند. قرآن کریم قبل از مباهله،
«مناظره و گفتگوی علمی و احسن» را به انسانها معرفی میکند، چرا که مباهله
اولین مواجهه نیست بلکه آخرین مرحلهای است که در یک مسیر ممکن است مورد
توجه قرار گیرد.
زمان انجام
مباهله، طبق فرمایش امام باقر، میان سپیده دم تا بر آمدن آفتاب، می باشد.
الإمام الباقر (ع): السّاعَةُ الَّتي تُباهِلُ فيها، ما بَينَ طُلوعِ
الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ.
و
این که مباهله کننده خود را سه روز اصلاح اخلاقی کند، و روزه بگیرد، سپس
غسل کند و البته در برخی روایات، غسل مباهله، واجب دانسته شده است. (حر
عاملی، وسائل الشيعه، ج ،۲ ص ۹۳۷)
و
بعدبا کسی که می خواهد مباهله کند به صحرا برود. وآنگاه، و سپس دو طرف،
انگشتان دست راست یکدیگر را بگیرند. (و دستان همدیگر را فشار دهند)
سپس جهت رعايت انصاف، [نفرين و لعن را] از خودتان آغاز كنید و این دعاها، را بخوانید:
اللّهُمَّ
رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، عالِمَ الغَيبِ
وَالشَّهادَةِ الرَّحمنَ الرَّحيمَ، إن كانَ فلانا (اسم خود را ذکر کنید)
جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَيهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ
أو عَذاباً أليماً. (کلینی، الکافی، ج 2، ص 513)
للّهُمَّ
رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ، ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، ورَبَّ العَرشِ
العَظيمِ، إن كانَ فُلانٌ جَحَدَ الحَقَّ وكَفَرَ بِهِ، فَأَنزِل عَلَيهِ
حُسبانا مِنَ السَّماءِ أو عَذابا أليما. (کلینی، الکافی، ج 2، ص 514)
اللّهُمَّ
إن كانَ فُلانٌ جَحَدَ حَقّا وأَقَرَّ بِباطِلٍ، فَأَصِبهُ بِحُسبانٍ مِنَ
السَّماءِ أو بِعَذابٍ مِن عِندِكَ، و تا هفتاد مرتبه، طرف مقابل را لعن
می کنید. (کلینی، الکافی، ج 2، ص 514)
و
دعایی مفصل دیگر که با این عبارت آغاز میشود: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ
مِن بَهائِكَ بِأَبهاهُ ، وكُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ ... که در کتاب اقبال
سید بن طاووس و مصباح مرحوم کفعمی، ذکر شده است. (ابن طاووس، الإقبال، ج ۲،
ص ۳۵۶ و کفعمی، مصباح المتهجّد، ص ۷۵۹) و همچنین، دعای مفصل دیگر که
عبارت: با اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ ... آغاز
میشود و از امام علی به عنوان دعای مباهله، ذکر شده است. (ابن طاووس،
الإقبال، ج ۲، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۸(
البته
معنای فرود عذاب بعد از مباهله، حتما به این معنا نیست که مثلا فورا، سنگی
از آسمان بیاید بلکه به هر حال یک گرفتاری و سختی که نشانه عذاب الهی است
بر شخص دروغگو وارد میشود.
دستور اهل بیت به اصحاب برای مباهله
امام
صادق (ع) به یاران خود همین دستور را میداد که مخالفان شیعه را به مباهله
دعوت کنند. (كلینی الكافی، كتاب الدعاء، باب مباهلة الخصم). به عنوان مثال،
یکی از یاران آن حضرت به نام ابومسروق به امام صادق، عرض کرد: من با
مخالفان شیعه، با آیه «وَاُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ» نساء/59. بر فضیلت و پیشوائی شما استدلال میکنم اما آنان میگویند این آیه مربوط به فرماندهان سپاه است. و وقتی با آیه «اِنَّما وَلِیُّکُم اللهُ وَرَسُولُهُ...» مائده/55. بر امامت علی(ع) احتجاج میکنم، میگویند: این آیه مربوط به افراد با ایمان است نه شخص خاصی. و هر موقع با آیه «اِلّا المَوَدَّةَ فِی القُرْبی» شوری/23. استدلال میکنم، مخالفان میگویند: این آیه مربوط به تمام بستگان پیامبر است. امام
صادق(ع) در پاسخ فرمود: در چنین صورت (و بعد از استدلال)، مخالفان شیعه را
به مباهله دعوت کنید. و آنگاه امام صادق(ع) نحوه انجام مباهله را بیان می
فرمایند:
وصُم وَاغتَسِل
وَابرُز أنتَ وهُوَ إلَى الجَبّانِ، فَشَبِّك أصابِعَكَ مِن يَدِكَ اليُمنى
في أصابِعِهِ، ثُمَّ أنصِفهُ وَابدَأ بِنَفسِكَ وقُل: اللّهُمَّ رَبَّ
السَّماواتِ السَّبعِ ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، عالِمَ الغَيبِ
وَالشَّهادَةِ الرَّحمنَ الرَّحيمَ، إن كانَ أبُومَسروقٍ جَحَدَ حَقّاً
وَادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَيهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ أو عَذاباً
أليماً.
سه روز به اصلاح خود
بپردازید (روزه بگير) و آنگاه غسل كنید و با او به صحرا بروید و سپس دو
طرف، انگشتان دست راست یکدیگر را بگیرند. (و دستان همدیگر را فشار دهید)
سپس جهت رعايت انصاف، [نفرين و لعن را] از خودتان آغاز كنید و بگوید:
اللّهُمَّ
رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ، عالِمَ الغَيبِ
وَالشَّهادَةِ الرَّحمنَ الرَّحيمَ، إن كانَ فلانا (اسم خود را ذکر کنید)
جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى باطِلاً فَأَنزِل عَلَيهِ حُسباناً مِنَ السَّماءِ
أو عَذاباً أليماً.
بار الها! اى
پروردگار هفت آسمان و هفت زمين ! اى داناى نهان و آشكار! اى مهرگستر مهربان
! اگر فلانی (اسم خود را ذکر کنید) حقّى را انكار كرده و باطلى ادّعا
نموده است، از آسمان بر او عذابى دردناك فرو فرست و سپس نفرين را به او بر
گردان و بگوید: و اگر فلانى حقّى را انكار و باطلى را ادّعا مى كند، بر او
از آسمان، عذابى دردناك فرود آور. و آنگاه امام صادق، فرمود: چیزی نمیگذرد
مگر اینکه آثار مباهله ( نزول عذاب) را در طرف باطل، مشاهده میکنید.
(کلینی، الکافی، ج 2، ص 513)
آداب و اعمال روز 24 ذی الحجه، روز مباهله
روز
بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در
نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و
عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
محدث قمی، در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر کرده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم
چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ویژه زیارت
جامعه توصیه شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین
علی (علیه السلام) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، شفارش شده
است.
منبع:فرهنگ