۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۴
در زیارت
جامعه کبیره می خوانیم (وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَي
الْحِلْمِ وَ اُصُولَ الْكَرَمِ)؛
«سلام بر
شما ...كه معدن رحمت و خزينه داران دانش و سرآمد بردباري و ريشه و اساس بزرگواري
هستيد.»
مفهوم
معدن و مخزن
مَعْدِن، يعني محلّ توليد
اشياء، با«مَخْزَن» فرق دارد. مَخْزَن، يعني محلّ نگهداري اشياء گرانبها. ابتدا
لازم است توضيحي راجع به رحمت داده شود تا معلوم شود كه اهل بيت نبوّت
(علیهم السلام) چگونه معدن رحمتند.
معناي رحمت
خدا مي فرمايد:
(...وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ...) سوره ی اعراف آیه 156« رحمت من همه چيز را فرا گرفته است»
پس معلوم مي شود ،
هر چه در عالم هست، تمام مخلوقات و موجودات در پوشش رحمت خدا قرار گرفتهاند
و همهي كائنات تجلّي گاه رحمت خدا هستند و اساساً ايجاد كردن و
وجود دادن به چيزي، خودش رحمت است. وجود و حيات، علم و قدرت، تمام جمالها و
كمالها از هر قبيل كه هست، عموماً مصاديق رحمت خدا هستند. حتّيََ مرگ كه
در واقع انتقال دادن موجودي از مرتبهي نقص به كمال است، رحمت است.
ائمّهي معصومين (علیهم
السلام) معادن رحمت خدا
ائمّهي معصومين (علیهم
السلام) معدن اين رحمت هستند؛ يعني، پيدايش اين همه موجودات در عالم
هستي، اعمّ از جماد و نبات و حيوان و انسان و جنّ و ملك، از اجسام و
ارواح و ... و هر چه كه كلمهي شيء، يعني چيز بر او منطبق است، منشأ و منبعش وجود اقدس امام (ع) است.
اين قرآن است كه وجود مبارك رسولالله
(ص) را به عنوان رحمهٌْْ للعالمين معرّفي فرموده است:
(وَ ما
أرْسَلْناكَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ ) سوره ی انبیاء آیه 107
رحمت خدا
صد قسمت است
در حديث آمده است: خدا صد رحمت
دارد، يك صدم آن را فعلاً در عالم پخش كرده و اين همه رحمت
كه در ميان موجودات عالم
برقرار است از قبيل محبّت مادران
به فرزندان و ديگر روابط مهرآميزي كه ساير موجودات باهم
دارند و ... همه انشعاب از همان يك صدم رحمت است و نود و نه جزء باقي، ذخيره
براي روز قيامت است و آن روز، خدا اين يك صدم را هم به آن نود و نه جزء
اضافه كرده و صد درصد رحمت خود را شامل حال اهل محشر خواهد كرد. تا آنجا كه
شيطان نيز طمع شمول رحمت مي كند كه شايد پر اين رحمت او را هم بگيرد.
دوازده درهم پر برکت
مردي حضور رسول اكرم (ص) شرفياب شد. ديد پيراهن كهنهاي پوشيدهاند. دوازده درهم تقديم
كرد و گفت: بر من منّت بگذاريد و اين دوازده درهم را به عنوان
هديهي ناقابلي از من بپذيريد و
با آن پيراهني تهيّه کنید و
بپوشيد تا براي من افتخاري باشد.
رسول خدا (ص) نيز آن دوازده
درهم را كه هديه بود پذيرفتند و بعد آن را به اميرالمؤمنين (ع) دادند و
فرمودند: چون آن مرد مؤمن دلش خواسته است من با اين پول پيراهني بپوشم،
شما برويد بازار و با اين پول براي من پيراهني تهيّه كنيد.
اميرالمؤمنين(ع)
رفتند و پيراهني خريده و برگشتند. رسول اكرم (ص) پيراهن را ديد و فرمود: اين
لباس (به قول ما جنسش عالي است و) مناسب من نيست ، از اين پست تر مي خواهم،
ببين اگر فروشنده راضي است، معامله را فسخ كن. امام به بازار
برگشتند و به فروشنده فرمودند: رسول خدا (ص) اين پارچه را دوست ندارند از اين ارزان تر و پست تر مي خواهند. او هم
پارچهي پستتري نداشت. فرمود: پس اگر موافق باشي معامله را
فسخ مي كنيم. او قبول كرد و
پول را پس داد و پيراهن را گرفت.
امام خدمت رسول اكرم (ص) برگشتند. آن
حضرت فرمودند: حالا با هم برويم.
با هم به بازار رفتند و از مردي پيراهني به چهار درهم
خريدند و آن را پوشيدند و برگشتند. بين راه ديدند مردي برهنه نشسته است و مي گويد:
هر كه مرا بپوشاند، خدا او را از نعمتهاي بهشتي برخوردار كند. رسول
خدا(ص) ايستادند و همان پيراهن را كه تازه خريده و پوشيده بودند از
تن درآوردند و به آن مرد دادند و او پوشيد. دوباره به سمت بازار برگشتند. در
بين راه ديدند كنيزكي نشسته و گريه مي كند. از علّت گريه پرسيدند،
گفت: صاحب من چهار درهم به من داده بود تا چيزي بخرم و آن را گم كردهام. مي
ترسم بروم و او تنبيهم كند.
رسول اكرم (ص) از هشت درهم باقي مانده،
چهار درهم به او دادند و با چهار درهم ديگر پيراهني خريدند و پوشيدند وقتي
برگشتند، ديدند باز كنيزك آنجا نشسته و گريه مي كند. از علّت جويا شدند. گفت: چون از وقتي كه از خانه بيرون آمدهام
مدت زیادی گذشته است، مي ترسم بروم مولايم تنبيهم كند. فرمودند:
همراه من بيا كه شفاعت كنم
تا تنبيهت نكنند، آمدند كنار
خانهي صاحب آن كنيزك ايستادند. دأبشان
{ دأب : عادت ، رسم } اين بود كه
درِ هر خانهاي مي رسيدند، ميايستادند و از بيرون سلام
مي كردند. اگر جواب مي آمد و در باز مي شد، داخل مي شدند و اگر جواب نميآمد،
تا سه بار سلام ميكردند و اگر جواب نميآمد، برميگشتند. اينجا
به سلام اوّل جواب داده نشد. بار دوّم سلام كردند. باز جواب نيامد! بار
سوّم كه سلام كردند، از داخل خانه جواب آمد: عليكم السلام يا رسول الله. در
باز شد و صاحبخانه كه زني بود، پشت در ايستاد و با ادب و احترام تمام گفت:
بفرماييد يا رسول الله! رسول اكرم (ص) فرمودند چرا بار اوّل و دوّم
جواب ندادي؟ گفت: چون سلام شما براي ما رحمت و بركت است، دوست داشتم مكرّراً بركت و رحمت خدا به خانهي ما نازل شود.
در بار سوّم ترسيدم
مراجعت بفرماييد؛ جواب دادم. رسول
مكرّم فرمودند: اين كنيزك در مراجعت به
خانه دير كرده و من آمدهام
شفاعت كنم تا تنبيهش نكنيد. زن گفت: يا
رسولالله! به احترام مقدم مبارك
شما كه كلبهي ما را منوّر و مشرّف
فرمودهايد، نه تنها تنبيهش نميكنم،
بلكه او را در راه خدا آزادش كردم. ميدانيم كه آزاد كردن برده در آن زمان، امري
بسيار مهمّ بوده است، از آن
نظر كه بردهها در آن زمان متاعي
نفيس و سرمايه اي عظيم به شمار ميآمدند و آزاد كردن آنها
يعني دست از متاعي گرانبها برداشتن و انساني را از قيد رقّيّت رها
ساختن و لذا رسول خدا (ص) فرمودند: الحمدلله! چقدر اين دوازده درهم با بركت بود. دو برهنه را پوشاند و يك بنده را
آزاد كرد.
اين نمونهي كوچكي از آثار "
رحمة للعالمين و معدن الرّحمه " بودنِ اهل بيت نبوّت (علیهم السلام) است.