۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۱۸
عبدالرحیم سعیدیراد، شاعر، نیز یکی از جدیدترین سرودههای خود را به حضرت عباس(ع) تقدیم کرده که به این شرح است:
کیستی ای مرد خدایی تبار؟
ای نفست آیه پروردگار!
کیستی ای کوهترین مردها؟
گم شده در جوهرهات دردها
چشم فلک منتظر گام تو
جن و ملک ریزه خور نام تو
کیستی ای مرد که چون شیرها
میچکد از پیرهنت تیرها؟
سرو کجا و قد والای تو؟
ماه فرود آمده در پای تو
رد قدم هات، گل رازقی!
هرم لبان تو خط عاشقی
عشق فقط شاخه ای از تاک تو
عقل فرو مانده در ادراک تو
عقل در اندیشه احوال تو
عشق دویده است به دنبال تو
***
میکشم از سینه دلخسته آه
منتظرم بلکه بتابی چو ماه
ماه "بنی هاشم" اگر نیستی
خود بگو ای ماهترین کیستی؟
ای همه عشق بگو کیستی؟
حضرت عباس مگر نیستی؟
سوره اخلاص، سلام علیک
حضرت عباس، سلام علیک
کیستی ای ساقی جام الست
جام هم از نام تو گردیده مست
آب که شرمنده لبهای توست
تشنهتر از قامت رعنای توست
ساقی این لشکر عاشق تویی!
با خطر و عشق موافق تویی!
***
ظهر شد و خیمه عطشناک شد
ولوله در آن سوی افلاک شد
نوبت جانبازی عباس شد
وقت سرافرازی عباس شد
***
جرعهای از مشک تو آب حیات
قطرهای از اشک تو یعنی فرات
عاشق و سر مست، که دید این چنین
ساقی بی دست، که دید این چنین
شعله اشک است اگر بشنویم
گریه مشک است اگر بشنویم
مشک عزادار لب تشنهات
علقمه خونبار لب تشنهات
***
ذرهای از عشق خود اینجا بپاش!
قطره نوری به دل ما بپاش!
ما همه لب تشنه جام توایم
تشنه یک جرعه کلام توایم
***
باز کن این پنجره بسته را
مست کن این تشنه لب خسته را
تشنه لبم تشنه! بیا باز هم
تشنگی آموز مرا، باز هم
باز علم گیر و به میدان بیا
سوی حرم مشک به دندان بیا
باز علم گیر و علمدار باش!
در سپه عشق سپهدار باش!
مثل تو سردار ندارد حسین!
چون تو علمدار ندارد حسین!
عالم و آدم به فدای تو باد
عشق، دمادم به فدای تو باد
ای به فدای تو و همدردیات
گشته جهان محو جوانمردیات
بیرق نام تو تکان میخورد
تا عطش و عشق مرا میبرد