۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۱۲
عقیق:همزمان با فرارسیدن سالروز ولادت با سعادت پیشوای نهم شیعیان جهان، امام جواد(ع) آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید یادداشتی را با عنوان «پیشوای جود و سخاوت» منتشر کرده است که در ادامه میآید:
همزمان با فرارسیدن سالروز ولادت با سعادت پیشوای نهم شیعیان جهان، امام جواد(ع) آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید یادداشتی را با عنوان «پیشوای جود و سخاوت» منتشر کرده است که در ادامه میآید:
حضرت جوادالائمه(ع) در اخلاق کریمه و صفات پسندیده و علم و معرفت و دانش و زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار، و در عظمت و جلالت، زبانزد خاص و عام بود، و شخصیّتهای بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.
محدّثان بزرگ و علمای عالیقدر، افتخار کسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسائل علمی، او را حلاّل مشکلات مییافتند.
من بنده او هستم
«علیّ بن جعفر» - که از مشایخ و مؤلفان بزرگ و علمای بنی هاشم و علویّین بود؛ از محضر پدرش حضرت صادق(ع) و برادرش موسی بن جعفر و برادرزادهاش حضرت رضا(ع) کسب علم کرده و به جلالت و فقاهت و دانش شهرت داشت- وقتی که عمرش در حدود هشتاد سال بود و عمر شریف امام جواد(ع) از پانزده شاید سال تجاوز نکرده بود، به امامت ایشان معترف بود؛ به حدّی که دست آن حضرت را میبوسید و میفرمود: «أنا له عبد؛ من بنده او هستم.»(1)
مناظره با دانشمندان و پیروزی علمی
با اینکه مدّت زندگی امام جواد(ع) دیری نپایید؛ و عمر شریفش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیار از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت میگرفت؛ مانند مناظره علمی و مباحثهای که با «یحیی بن اکثم» قاضی القضاة، در حضور مأمون - خلیفه عباسی - و جمعی از بنیعبّاس و دیگران فرمود؛ و در پاسخ به مسأله او، شقوق آن را چنان بیان کرد که قاضی القضاة، حیران و خجل شد، و حکم تمام آن شقوق را بیان فرموده؛ سپس از یحیی - طبق پیشنهاد مأمون - مسألهای پرسید که از جواب آن عاجز شد و حلّ آن مسأله را از شخص امام(ع) در خواست کرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنیعبّاس واضع شد که طبق گفته مأمون، آن حضرت با وجود کمی سن، افضل و اعلم از همه علما است؛ و خداوند متعال او را به این فضیلت و کمال مزیّن کرده است (2) و از جمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثهای است که بر حسب روایت «ابن شهر آشوب» از کتاب «الجلاء والشفاء» در سنّ هشت سالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسائل مشکل آنها را به طور علمی پاسخ داد.
امامت در کودکی
دستیافتن بر امامت، پیش از سنّ بلوغ، گر چه تا آن زمان به طور رسمی سابقه نداشت؛ و در بین امامان، هیچ یک در این سن بر مسند امامت ننشسته بود، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقهدار است؛ و حضرت عیسی و یحیی در کودکی به مقام نبوّت رسیدند و قرآن درباره حضرت عیسی میفرماید: «اِنّی عَبْدُاللهِ آتانِی الْکِتابُ وَ جَعَلنی نَبِیّاً»(3) و درباره حضرت یحیی میفرماید: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْم صَبِیّاً»(4) این مسأله که علوم و دانشهای امامان و قّوت فهم و کثرت معارف آنان به واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است و کتب تاریخی قطعی و معتبر آن را اثبات میکند.
از دوران کودکی هر یک از ایشان، حکایات و داستانهای شگفتانگیز بسیاری که حاکی از نبوغ فوق العاده و فعلیّت کمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است؛ حتّی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدّنی آنها سخن میگفتند؛ و مثل ابوحنیفه، وقتی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام در سن هفت سالگی بودند، از ایشان مسائل فقهی میپرسید و پاسخ میشنید.
هر کس در حالات آن بزرگواران مطالعه بنماید و علومی را که در دوران کودکی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه کند، میفهمد که این همه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمیشود.
علوم بیپایان اهل بیت(ع)
علوم بیپایان امیرالمؤمنین علیهالسّلام را در همه رشتههای علوم اسلامی، و حقوق و معارف والهیّات و ...، چگونه میتوان با تحصیل، به دست آورد و کدام مکتب و مدرسه غیر از مکتب خاصّ حضرت خاتم الانبیاء(ص) میتوانست در آن زمان چنین فارغ التّحصیل داشته باشد و کدام استاد میتوانست این شاگرد بی نظیر را تربیت کند و غیر از علی(ع) چه کسی میتوانست علوم نبوّت را حمل کند و باب مدینة علوم نبیّ شود؟
علوم تمام اصحاب و شاگردان مکتب پیامبر اکرم(ص) در برابر علوم امام علی(ع) قطرهای در مقابل دریا بود.
این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا(ص) است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز تعجّب دارد. مگر سالمندان دیگر ظرفیّت این همه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، این گونه بدون سابقه و بالبداهه به مسایل مردم پاسخ دادهاند؟
در این باب فرقی بین کودک هفت ساله و پیرمرد هفتاد ساله نیست؛ هر دو باید استعداد خاص و صلاحیّت تمام و کمال داشته باشند که بتوانند این علوم را اخذ کرده و مُحدَّث به آن شوند.
همانگونه که منصور، (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق علیه السّلام گواهی داد که آن حضرت، از کسانی بود که خدا در شأن آن میفرماید:
«ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...»(5)
هر یک از امامان نیز بنده برگزیده خدا بودند که خدا کتاب و علم کتاب را به ایشان عطا فرمود و هیچ گاه امّت، از چنین شخصیّتی از اهل بیت، محروم نخواهد شد.
احادیث «ثَقَلیْن»، «سفینة»، «امان» و حدیث «فی کّل خلف من امتی» وروایات دیگر، همه مبیّن و مؤیّد این موضوع است.
مرور زمان نیز ثابت کرد، غیر از این ذواتِ مقدّسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستنند که علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبتِ خاصّ خدا است. و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.
حضرت زین العابدین(ع) بر حسب نقلِ «ابن حجر هیثمی شافعی» وقتی که آیة شریفه:
یآ اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ(6)
را تلاوت میفرمود، دعایی طولانی میخواند و میگفت: «ذَهَبَ آخَرُونَ اِلی التَّقْصیر فی اَمْرِنا وَ احْتَجُّوا بِمُتَشابِهِ الْقُرآنِ، وَتَأَوَّلُوا بِآرائِهِم»(7) رأی خویش، تأویل نمودند.
تا اینکه فرمود: «فإلی مَنْ یَفْزَعُ خَلَفُ هذِهِ الأُمَّةِ، وَ قَدْ دَرَسَتْ اَعْلامُ الْمِلَّةِ، وَ دانَتِ الأمّة بِالْفُرْقَةِ وَ الإِخْتِلافِ، یُکَفِّرُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَاللهُ تَعالی یَقُولُ: (ولاتَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جائَتْهُمُ الْبَیِّناتُ)(8)
فَمَنِ الْمَوْثُقُ بِهِ عَلی اِبْلاغِ الْحُجَّةِ، وَ تَأْویلِ الْحِکْمَةِ اِلّا أهْلَ (اَعْدالَ خ ک) الْکِتابِ وَ اَبْناءَ اَئِمَّةِ الْهُدی وَ مَصابیحَ الدُّجَی الَّذینَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلی عِبادِهِ، وَ لَمْ یَدَعِ الْخَلْقَ سُدًی مِنْ غَیْرِ حُجَّةٍ هَلْ تَعْرِفُونَهُمْ اَوْ تَجِدُونَهُمْ اِلّا مِنْ فُرُوعِ الشَّجَرَةِ الْمُبارَکَةِ، وَ بَقایَا الصَّفْوَةِ الَّذینَ اَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهیراً، وَ بَرَّاَهُمْ مِنَ الْآفاتِ، وَ افْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ وَ افْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِی الْکِتابِ»(9)
این بیانات بلیغ، در نهایت صراحت به این مطلب اشاره دارد که جز ائمّه هدی و پیشوایان و شخصیّتهایی که اعدال کتاب خدا هستند، هیچ کس و هیچ مقامی صلاحیّت رهبری امّت را ندارد و فقط آن بزرگواران محل اعتماد و وثوق و از خطا و اشتباه به دور هستند، و خدا آنان را از هر رجس و آلایش پاک قرار داده و مودّت آنها را بر همه واجب فرموده است.
پینوشتها:
1. اصول کافی، ج1، ص322 ـ تنقیح المقال، ج2 ص272 و237.
2. شرح این مجلس مناظرة تاریخی و بی نظیر، در کتب معتبر اهل سنّت مانند: صواعق، الاتحاف، نور الابصار، تذکرة الخواص و... نقل شده و در کتب شیعه نیز مانند: مناقب ابن شهر آشوب، ارشاد و اعلام الوری و کشف الغمه و بیش از صدها کتاب حدیث و تراجم و تاریخ آمده است.
3. سوره مریم، آیه 30؛ به درستی که من بندة خدا هستم که خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر کرده است.
4. سوره مریم، آیه 12؛ و فرمانِ (نبوت) را در حالی که کودکی بیش نبود، به او دادیم.
5. سوره فاطر، آیه 32؛ پس کتاب را به بندگانی که آنها را برگزیدیم، به ارث دادیم.
6. سوره توبه، آیه 119: این افراد با ایمان،
7. و دیگرانی نیز نسبت به شأن و مقامِ ما، راه تفریط را پیمودند و با استناد به متشابهات قرآن و تأویلِ آیات، مطابق رأی خویش، استدلال به عقیدهشان نمودند.
8. سوره آل عمران، آیه 105
9. «پس آیندگان این امت، به چه کسی پناه برند در حالی که بزرگان ملت از بین رفتهاند و این امت، به پراکندگی و اختلاف مبتلا شده است تا آنجا که گروهی از مردم، گروه دیگر را میکند مینماید و خداوند متعال میفرماید: و همچون کسانی نباشید که پراکنده شده به اختلاف با یکدیگر افتادند، در حالی که شواهد روشن ما به ایشان رسیده بود.
پس چه کسی در ابلاغ و اتمام حجت و بیان حکمت بر این امت پراکنده، مورد اعتماد است؟ آیا فرد دیگری جز دارندگان کتاب فرزندان ائمه هدی و چراغهای فروزان هدایت که خداوند، به وجود آنها بر بندگانش احتجاج نموده است، وجود دارد؟
آری خداوند، خلقش را باطل رها نکرده و آنها را بدون راهنما نگذاشته است. آیا تو آنها را میشناسی و آنها را جز از شاخههای درختِ مبارکة امامت و باقیماندههای برگزیدهای که خداوند، ناپاکی را از آنها دور نموده و آنها را کاملاً پیراسته ساخته و آنها را از آفات و بدیها به دور داشته و دوستیشان را در قرآن واجب ساخته است، میدانی؟» (الصواعق المحرقة، ص150؛ ینابیع المودة، ص273)
منبع:فارس