کد خبر : ۷۲۲۵۳
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۹
گفت‌وگوی عقیق با همسر شهید مدافع حرم طباطبایی‌مهر:

بعد از شهادت او را شناختم/می‌گفت حج من کفش پای بچه یتیم است

اگر احساس می‌کرد فردی نیاز دارد از لذت‌های دنیوی خودش می‌گذشت و به آن بنده خدا می‌بخشید تا خیرش به آن بنده‌خدا برسد. می‌گفت حج من شادی دل بنده خداست؛ حج من کفش پای بچه یتیم است. ایشان چندی قبل از شهادت حج روزیشان شد.

عقیق: سردار شهید سیدحمید طباطبایی مهر از قافله بزرگ‌مردانی بود که از ابتدا لبیک‌گوو دغدغه‌مند احیاء فرهنگ حسینی بود و معرکه‌های سختی همچون دوران مقابله با عناصر ضدانقلاب- کردستان را با موفقیت و درخشش گذرانده بود.

وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بی‌ادعا و سرباز ولایت سیدحمید طباطبایی‌مهر به فراق پایان داد!" همان فراقی که همسرش می‌گوید بارها این جمله را به زبان می‌آورد که زمان جنگ هم به خاطر تو سرم کلاه رفت! التماس‌های او برای شهادت در قنوت نماز شب زمانی برآورده شد که سیدحمید محاسنش سپید شده بود و ديگر وقت بازنشستگي و استراحتش فرارسیده بود. مي‌توانست بازنشست شود و پاداش بازنشستگي‌اش را بگيرد و برود و گوشه‌اي به زندگي‌اش برسد اما او مرد خدا بود، هجرت و دل‌کندن از علقه‌ها، خصلت مردان خداست حتي اگر بهاي اين هجرت به سوي خدا به سنگيني دل کندن از همسر و سه فرزند برومند باشد.

پنجم شهریورماه سال 38  در منطقه جنوب تهران به دنیا آمد، در دوران دفاع مقدس برای مقابله با مزدوران و دشمنان در کردستان و مناطق غرب کشور حضور موثری داشت و این مزد جهاد و رسیدن به فراق دیرینه در چهارم اسفندماه سال 91 تحقق یافت. همان جایی که این بار حبیب گونه در دفاع از حرم عمه‌جانش حضرت زینب‌کبری(س) با ترویست‌های تازه متولد شده داعش به عنوان سومین شهید نامش را در زمره مدافعان حرم آل‌الله به ثبت رساند. عقیق در روزهایی که دوستان، همرزمان و خانواده شهید طباطبایی نبودنش را یادآوری می‌کنند با همسر این سردار تلاشگر عرصه جهاد و شهادت به گفتگو پرداخت.

 

مشروح این مصاحبه را می‌توانید در ذیل بخوانید.

 

*این روزها بحمدالله جبهه مدافعان حرم بسیار پیشرو و موفق عمل می‌کند و به نوعی پرچم کلنا عباسک یا زینب را بزرگ‌مردان  عاشق اهل‌بیت به اهتزاز درآورده‌اند. شما به عنوان همسر یکی از شهدای مدافع حرم  چه حس و حالی از این شور و شوق دارید؟

 

**دیدید جوانان ما چقدر مسئولیت‌پذیرند

 

 بسیاراز حضورپرشورشان لذت می‌برم و خداوند را از صمیم قلب شاکرم زمانی که می‌بینم جوانان ما هرکجا دشمن از حد خود تجاوز کرد با نهایت قدرت در برابرشان قد علم کرده و ایستادند و  برخلاف گفته عده ای که ادعا می کنند از نسل جدید نمی‌شود انتظار حضور به موقع در صحنه را داشته و رویشان حساب کرد چه با اقتدار و صلابت عمل کردند .   همواره از این قضاوت‌ها غصه می‌خوردم و ناراحت می‌شدم؛ باور  داشتم این جوانان زمانش که فرا برسد همگی پای رکاب ولایت و انقلاب اسلامی هستند و با فداکاری و ایثار خالصانه نمی‌گذارند همچون دوران دفاع مقدس ذره‌ای از این خاک به دست بیگانگان بیفتد و در قبال دیگر مردمان مسلمان جهان نیز مسئولیت‌پذیرند.

**هیچ میدانی برای آن‌ها سخت نیست

از عمق وجودم به آنها می بالم و این افتخار بنده است به عنوان یک معلم که باور داشتم جوانانی را که امروزثابت کردند هیچ میدانی برای آنها سخت نیست و نمی گذارند استکبار و صهیونیست با تولد این تروریست‌ها راه به جایی ببرند. همین دسته گل‌هایی که شاید عمده آن‌ها دهه هفتادی و بسیار جوان باشند در میدان  نبرد علیه داعش حضور پیدا می‌کنند و به شهادت می‌رسند.

**پس چه کسی می‌خواهد خدمت کند

آرزوی قلبی من به عنوان همسر یکی از شهدای مدافع حرم و شاید جای مادران برخی از این مدافعان حرم این است که سالم و تندرست باشند و عاقبت به خیر! چرا‌که وقتی بر سر مزار همسرم حضور پیدا می‌کنم بسیاری از همین عشاق می‌آیند و از من می‌خواهند برایشان آرزوی شهادت کنم. اما من همواره می‌گویم دعا نمی‌کنم شهید شوید؛ "شهادت مرتبه عالی از کمالات انسانی است اما ان‌شالله سالم و تندرست باشید و در رکاب حضرت مهدی(عج) خدمت کنید. ما نباید مقام معظم رهبری(مدظله) را تنها بگذاریم. ایشان در حال حاضر امیدشان به دسته گل‌هایی چون شماست! شما باید پشتیبان ولایت فقیه باشید و ان‌شالله موجب سرور و دلگرمی ایشان باشید و بر لبانشان لبخند بیاورید". اگر قرار باشد همه شهید شوند پس چه کسی می‌خواهد خدمت کند.

* از روحیات سید بگویید؟

 

 

ایشان سومین شهیدمدافع حرم هستندکه به فاصله 10روز پس از سردارشهید شاطری به شهادت رسیدند. برای کسانی که با زندگی ایشان آشنایی دارند روحیات آقا سیّد قدری برایشان قابل تأمل است. چراکه نقش ایشان در خانه و محل کار با هم تفاوت داشت. دنیایی از لطف و مهربانی بودند. ایشان زمانی که به خانه می‌آمدند آغاز راحتی من و ادامه خدمت بدون منّت ایشان به اعضاء خانواده بود. یعنی تازه یکسری کارها و الطاف ایشان شروع می‌شد. مزاح و شوخ‌طبعی که با اعضای خانواده داشتند طوری بود که خود ایشان گاهی می‌خندید و می‌گفت: "معصومه! اگر بچه‌های نیروی زمینی یک موقع بفهمند من در خانه چگونه هستم باورشان نمی‌شود که این فرد همان سیّد است و تعجب می‌کنند".

**مهربان و با محبت و در عین حال حسّاس و جدی نسبت به بیت‌المال!

محیط کار ایشان بنا به نوع کارشان که عمدتاً عملیاتی بود اقتضاء می‌کرد مقتدر و جدی باشند و با افراد محکم و قاطع برخورد کنند. البته یکسری نیروهای سرباز و جوانی داشتند که به ظنّ خودشان پدرانه برخورد می‌کردند. اما دوستانشان می‌گویند علاوه بر عطوفت و مهربانی، حساسیت و جدیت خاصی نسبت به بیت‌المال داشتند و اصلاً نمی‌گذاشتند در این راستا حق و ناحق شود.

 

*می‌دانید عقیق سایتی است با رویکرد هیئتی و به این جامعه بزرگ می‌پردازد؛ سردار طباطبایی چقدر هیئتی بودند؟

 

**علاقه خاصی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند

 

ایشان می‌گفتند: عشق به فاطمه زهرا و فرزندانشان راه میان بر در حرکت صراط مستقیم است؛ هرچه داریم از همین پای منبرها، هیئت ها و روضه‌هاست " با توجه به نوع کار و مأموریت ها و طبق شرایطشان سعی می‌کردند  هرجایی امکانش بود از جلسات و هیئت ها نهایت بهره را ببرند و می‌گفتند باید از این جلسات انرژی و نشاط بگیریم و زمینه و شرایط را برای کار بهتر فراهم کنیم. علاقه خاصی هم به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند خدمت در مسیر هدفش برای سیدحمید از همه چیز ارزشمندتر  بود و خستگی در این راه برایش معنا نداشت.

**اجازه می‌دهید مبالغی را برای کارهای خیر کنار بگذارم

من به خاطر دارم از ابتدا مبالغی را برای کارهای خیر کنار می‌گذاشتند و بعد به من می‌گفتند اگر اجازه می‌دهید این مبلغ را بگذارم برای یک بنده خدایی! تا قدم خیری که برمی‌دارد با رضایت انجام شود؛ یعنی اگر احساس می‌کرد  فردی نیاز دارد از لذت‌های دنیوی خودش می‌گذشت و به آن بنده خدا می‌بخشید تا خیرش به آن بنده‌خدا برسد. می‌گفت حج من شادی دل بنده خداست؛ حج من کفش پای بچه یتیم است. ایشان چندی قبل از شهادت حج روزیشان شد.

**تازه بعد از شهادتش سیّد را شناختم

خیررسانی شیوه همیشگی‌اش بود اما پس از شهادت ایشان بود که من به خیلی از کارهای شایسته و خالصانه ایشان پی‌بردم و تازه توانستم ایشان را بهتر بشناسم. بعضی افراد می‌آمدند تا پولی را که ایشان به آن بزرگواران قرض داده بودند ادای امانت کرده و  به ما برگردانند و می‌گفتند و به مرور خیلی از کارهای خیر ایشان برای ما مشخص شد.

*سخن پایانی؟

 

**نمی‌گذارم فراموش شوند

شهدای ما هیچ‌گاه ولی‌فقیه را تنها نگذاشتند و نهایت سلحشوری و ایثار را در میدان نبرد علیه دشمنان به کار بستند تا بگویند ما پشتیبان ولی‌فقیه هستیم و در وصیت‌نامه‌هایشان نیز نوشتند که ما باقی‌ماندگان باید رهرو حضرت آقا باشیم. گاهی رنج و زحمت زنده نگه‌داشتن خون شهداء از خود شهادت کمتر نیست که رنج حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) از این نوع است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه دارند. من نیز امروز به اذن‌الله چنین تکلیفی را احساس می‌کنم و در این جهت در حد توان متحمل رنج و مرارت شده و از خون شهید طباطبایی‌ها پاسداری می‌کنم و نمی‌گذارم فراموش شوند. شهید طباطبایی‌مهرها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی دریافت می‌کنند و این اشاره به ابرقدرت بودن و عظمت آن‌ها دارد.


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین