۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۱۹
عقیق:رضا صیادی/
چقدر منتظرش بودیم، چقدر اخبار را رصد کردیم تا زمان اکرانش برسد، چقدر دلمان را
خوش کردیم تا یک محصول هنری آبرومند درباره عاشورا ساخته شود و دیگر رسانه ملی
مجبور نباشد مدام به بهانههای مختلف «روز واقعه» را پخش کند.
قرار بود «رستاخیز» فیلمی درباره اثرگذارترین داستان تراژیک تاریخ باشد، قرار بود از واقعه عظیم عاشورا بگوید، قرار بود ذرهای از مصائب سیدالشهدا(ع) و اهل بیتش را برای ما روایت کند اما بیشتر آنهایی که فیلم را دیدهاند اذعان دارند که آنچه در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد محصولی کمرمق و بدون تاثیر از داستان عظیمی است که میلیونها انسان در طول تاریخ با آن گریستهاند؛ این داستان آنقدر دراماتیک است که فیلمساز برای پیش بردن آن نیاز به تخیل نداشته باشد اما از بد حادثه «رستاخیز» حتی در مواقعی نمیتواند بهاندازه یک تعزیه ساده اثرگذار باشد و حداقل مصاف خیر و شر را به زبان سینما روایت کند. امروز باید در کمال ادب به آقای فیلمساز گفت شما برای امام حسین فیلم نساز که: «گر تو قرآن بر این نمط خوانی، ببری رونق مسلمانی»
خدا رحمت کند رسول ملاقلیپور فیلمساز جسور و گاهی خشمگین دفاع مقدس را. روزگاری او هم دغدغه ساخت فیلم امام حسین را داشت و کارهایی هم انجام داد اما مدتی بعد منصرف شد و گفت: «بگذارید من «قارچ سمی» و «مجنون» خودم را بسازم. اگر فیلم امام حسین بسازم و خدای نکرده خدشهای به شخصیت والای سیدالشهدا وارد کنم، قیامت چه جوابی به اهل بیت بدهم؟» او با ظرافت هنرمندانه خودش گفت: «ببینید مردم چقدر برای همین یک پیاله قیمه مجلس امام حسین سر و دست می شکنند تا از آن تبرک بجویند. این یک پیاله قیمه را از مردم نگیریم!»
اما اشکال کار کجاست؟ هنرمند برای خلق یک داستان دراماتیک نیاز به تخیل دارد. باید شخصیت بسازد و سرنوشتش را تعیین کند. این اولین مشکلی است که در آثار تاریخی، فیلمساز را دچار مشکل میکند. حالا اگر داستان زیاد حساس نباشد، احتمالا مدعی هم پیدا نکند و آب از آب تکان نخورد اما حساستر از ماجرای کربلا سراغ دارید؟ طبیعی است اگر داستان روی پرده بهاندازه ذرهای با تصورات عمومی مردم در تعارض باشد واکنشی سخت نشان میدهند. مردم قرنهاست روضه علی اصغر را با ماجرای حرمله و تیر سه شعبهاش گریستهاند، قرنهاست با روضه تیر و چشم قمر بنیهاشم عزاداری کردهاند، قرنهاست قاسم بن الحسن را نوجوانی نوپا تصور کردهاند، قرنهاست شب هشتم محرم شنیدهاند که حضرت علی اکبر شبیهترین مردم به پیامبر بوده است؛ شباهتی عجیب و باورنکردنی، آنقدر که گاهی اوقات پیرمردهای مدینه با دیدن او متحیر میشدند که پیامبر جوان شده و در شهر راه میرود.
آقای فیلمساز اگر این نکتهها را در نظر میگرفت، حتما داستان را طور دیگری روایت میکرد. آنهایی که دغدغه ساخت آثار دینی و تاریخی دارند، باید هنگام ساخت این آثار کمی بر افسار تخیل خود لگام بزنند و بهجای قصهسازی، قصهخوانی کنند.
سالها پیش فیلمسازی داستان زندگی امام خمینی(ره) را ساخت و وقتی با موج اعتراضات روبهرو شد، با اعتماد به نفس گفت: «این امام خمینی من است!» امروز هم عوامل «رستاخیز» احتمالا توجیهی مشابه داشته باشد اما باید به آنها یادآوری کرد که شما حق دارید درباره شخصیتهایی که خودتان ساختهاید تخیل کنید تا مثلا درامی شکل بگیرد. درباره اسطورههای تاریخی که همه ما از کودکی با آنها زندگی کردهایم، فقط حق دارید روایت کنید، نه بیشتر.
اين قلب مرا حرمله سوزانَد و تو
در حق "حسين"ظلم کردي ملعون
در روز جزا"حسين"ميداند و تو...
با کار خود از آل علي دور شوي
با خادمي يزيد مسرور شوي
حرفي نزدي ز حرمله پس حتما
با حرمله ي کثيف محشور شوي...
تاکور شود چشم همه دشمن ها
بالاست هميشه پرچم خون خدا
هشدار دهيم بر تو اي دشمن حق
يک جمله فقط"حواله ات با زهرا
آسیب شناسان و دلواپسان و آنهایی که برای لخت شدن عده ای جوان در مجالس رگ غیرتشان بالا می زند کجایند؟؟
آیا نه این است امروز مقدس ترین ارزشهای ما را نشانه رفته اند ؟
آیا نشان دادن چهره آقا حضرت علی اکبر نشان دادن چهره پیامبر نیست؟؟
حرمله ملعون را از فیلم حذف کردن چه معنایی دارد؟
علی اکبر اربا اربا شده را چطور نشان می دهند
بابا چه به روز ما آمده است . مارا چه می شود . برای موارد بسیار بی ارزش تر مجلسیان و بزرگان و سیاست مداران واویلا سر می هند و حالا خموش مانده اند؟؟
ای وای برما .
یان الحسن خیلی شرمنده ایم که فقط حرف زدیم و خون به دل شما کردیم
یاعلی
اللهم عجل فرجه
به گزارش روضه نیوز ؛حجت الاسلام محمدرضا زائری در صفحه اینستاگرام خود درباره فیلم رستاخیز و ماجراهای ایجاد شده پیرامون آن چنین نوشته است:
«آنچه من می فهمم این است که این قصه پر سوز و گداز حمله گسترده به فیلم رستاخیز مشکوک است و به نظر می رسد لااقل بخشی از ماجرا یک بازی باشد که دوستان دلسوز و متدین و متعهد و مخلص را هم درگیر کرده است. اولا یک سوال هست که واقعا در طول این سال ها هیچ فیلم سینمایی و برنامه تلویزیونی نبوده که برای دین و اعتقاد مردم آسیب داشته باشد ؟ سی و پنج سال در دادگاه ها چادر بر سر زن دزد و قاتل کردند و حجاب را تخریب کردند و توی فیلم ها و سریال ها زن چادری را کلفت و بی سواد و بدبخت نشان دادند ، چرا صدای کسی در نیامد؟
این همه سال فیلم ها و سریال ها و آگهی های بازرگانی اشرافیت و تجمل را تبلیغ کرد ، چرا کسی از جای خود تکان نخورد ؟ این همه فیلم سینمایی به فحشا و فساد اخلاقی دامن زد و به گسترش و رواج روابط عاشقانه و عاطفی با نامحرم کمک کرد ، چرا هیچ کس احساس وظیفه نکرد ؟ برخی فیلم ها اساس و مبانی توحیدی اعتقادات را تخریب کردند، چرا کسی نگران نشد ؟ ثانیا آدم اگر برای دین مردم نگران بشود فیلمساز را حرامزاده و ملعون و حامیان فیلم را صهیونیست و انگلیسی خطاب می کند ؟
اتفاقا انگلیسی ها و فراموسونی ها و صهیونیست ها پشت صحنه دارند همه ما را بازی می دهند و به ریش همه ما می خندند ! این قصه مثل ماجرای کتاب شهید جاوید است که حوزه علمیه و متدینین را مدت ها به خود مشغول کرد و گرفتار نمود و هر چه امام راحل فریاد زد که آقایان این بازی برای این است که شما را به خودتان مشغول کند و از مساله اصلی بازدارد بعضی متوجه نشدند و با قضایایی مثل ناسزاگویی به دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد سر خود و بقیه را گرم کردند.
این همه سال تعزیه برگزار شده و آدم های معمولی شهر و روستا نقش اولیا را بازی کرده اند ، این همه فیلم سینمایی برای پیامبران معصوم ساخته اند و بازیگران سینما در نقش حضرت یوسف و ابراهیم و عیسى و موسى على نبینا و آله و علیهم السلام در آمده اند، چرا دین و ایمان به مخاطره نیافتاد؟ حالا یکباره چه شده ؟ آیا آقای درویش نمی توانست برود فیلم عاشقانه و آبگوشتی بسازد و بدون دردسر و خطر به کاسبی بپردازد و میلیونی و میلیاردی سود کند و کوچکترین انتقادی هم نشنود ؟ آیا نتیجه طبیعی این برخوردهای افراطی این نیست که فیلمسازان و هنرمندان عطای اهتمام به سوژه های دینی را به لقای این برخوردها ببخشند ؟ آیا قرار نیست با ساخته شدن فیلم های سینمایی و هنری در قواره سینمای بین المللی زمینه جهانی شدن طرح موضوع عاشورا و مقدمات ظهور امام عصر علیه السلام فراهم شود ؟
من در مورد فیلمی که ندیده ام هیچ نظری نمی توانم بدهم اما این رفتارهایی را که دیده ام می توانم تحلیل کنم. به قول معروف وقتی کسی در مجلس عزا بیشتر از صاحب عزا گریه می کند و بر سروسینه می زند باید شک کرد ! بعضی از این برخوردهای غیر منطقی و پر حرارت و آشفته طبیعی نیست. حتى سخنان دلسوزانه مقام محترم و عزیز مرجعیت تقلید که برای سریال مختارنامه فرموده اند می توانم درک کنم و همان موقع هم نوشته ام که حفظ شأن مرجعیت را از هر کار هنری بالاتر می دانم . حتى نقد دقیق و مقبول جناب ثمری را می فهمم اما آتشی شدن بعضی که فیلم را ندیده اند و فحش خواهر و مادر می دهند و سینماها را به آتش زدن تهدید می کنند عادی نیست ! و آدم را مطمئن می کند که یک جایی آن پشت مشت ها خبری هست و کاسه ای و نیم کاسه ای ...»
بیرون گود نشستید میگید لنگش کن...
انتقاد های شما در بعضی جاها بجا بود و در خیلی جاها احساسی و بی منطق و سطحی...
چه خوش گفت حاج آقا زایری