کد خبر : ۵۳۸۹۳
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۸
پاسخ به یک شبهه در خصوص توسل؛

حضرت آدم چگونه به اشباح أهلبیت متوسل شد؟

حضرت آدم به اشباح پنج تن تمسّک و توسّل کرده، قبل از اینکه آنان به دنیا آمده باشند. لذا اصلا جای این بهانه باقی نمی ‌ماند که به پنج تن تا وقتی زنده هستند، می ‌شود تمسّک کرد؛ وقتی آدم به اشباح آنان قبل از تولد آنان تمسّک کرده، پس در حال زنده بودن و یا بعد از رحلت و شهادت، به طریق أولی می‌ توان به ارواح آنان تمسک و توسّل جست.
عقیق:در این نوشتار توسل حضرت آدم (ع) به پنج تن اهل بیت (ع) را در روایات اهل سنت مورد بررسی قرار داده است.

*توسل حضرت آدم (علیه السلام) به پنج تن (علیهم السلام)

در ذیل آیه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه‌»؛ [1] پس حضرت آدم علیه السلام از حضرت حق کلماتی را دریافت کرد [و آن را وسیله قبول توبه خویش قرارداد] پس خداوند توبه او را پذیرفت. روایاتی در منابع فریقین نقل ‌شده که به چند نمونه از منابع اهل سنّت اشاره می‌ گردد:

1. جمعی از حفّاظ اهل سنّت از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل کرده ‌اند که آن حضرت فرمود: سَاَلْتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِ الله: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه» فقال: اِنَّ اللهَ اَهْبَطَ آدَمَ بِالْهِنْدِ وَ حَوَّاءَ بِجُدَّةَ... حَتَّی بَعَثَ اللهُ اِلَیْهِ جِبْرِیْلَ،‌ وَ قَالَ: یَا آدَمُ اَلَم اَخْلُقُکَ بِیَدِی؟ اَلَمْ اَنْفَخُ فِیْکَ مِنْ رُوحِی؟ اَلَمْ اُسْجِدُ لَکَ مَلَائِکَتِی؟ اَلَمْ اُزَوِّجْکَ حَوَاءَ اَمَتِی؟ قَالَ: بَلَی.

از پيامبر صلی الله علیه و آله معنای آیه را پرسیدم. حضرت فرمود: هنگامی که خدا آدم را در هند و حوا را در جدّه فرود آورد (حضرت آدم مدّت ‌ها گریه کرد) تا اینکه خدای متعال جبرئیل را بر او نازل کرد و فرمود: ای آدم! آیا من تو را به ‌دست (قدرتِ)‌ خویش نیافریدم؟؛ آیا از روح خود در تو ندمیدم؟؛ و آیا ملائکه را به سجده کردن تو فرمان ندادم؟؛ آیا حوّا، کنیز خود را به تزویج تو درنیاوردم؟. حضرت آدم علیه السلام‌ عرض کرد: بله. خطاب آمد: فَمَا هَذَا البُکَاءُ؟ قَالَ: وَ مَا یَمْنَعُنِی مِنَ الْبُکَاءِ؟ وَ قَدْ اُخْرِجْتُ مِنْ جَوَارِ الرَّحْمَانِ، قَالَ: فَعَلَیْکَ بِهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ، فَاِنَّ اللهَ قَابِلُ تَوْبَتَکَ وَ غَافَرُ ذَنْبِکَ؛ قُلْ: اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، سُبْحَانَکَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ، عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْلِی اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ فَهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّی آدَمُ؛ [2]

این گریه مداوم تو چیست؟ عرض کرد: خدایا! چرا گریه نکنم، در حالی که از جوار رحمت تو رانده‌ شده‌ام؟ خداوند فرمود: این کلمات را فراگیر که به وسیله آن، خدا توبه تو را قبول می‌کند و گناهت را می‌ بخشد. بگو: به ‌راستی تو را به ‌حق محمد و آل محمد علیهم السلام می‌ خوانم، پاک و منزهی تو،‌ نیست خدایی جز تو، بد کردم و به خود ستم روا داشتم، پس مرا ببخش که تو بسیار بخشنده و مهربان هستی.

در اینجا حضرت آدم علیه السلام به محمّد و آل محمّد علیهم السلام متوسل شد، آن‌گاه خداوند او را بخشید. جالب این است که خود پروردگار به آدم دستور می ‌دهد که به محمّد و آل محمّد علیهم السلام متوسّل شود.

*خبر خوشحال کننده خدا به آدم

2. در این روایت صریحاً اسم پنج تن آل عبا علیهم السلام برده شده است: ابن عباس نقل کرده است: وقتی خداوند حضرت آدم علیه السلام را آفرید او عطسه کرد. خدا به او الهام کرد که بگوید: «آلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ آلْعَالَمیِنَ» و خدا در جواب او فرمود: «یَرْحَمُکَ رَبُّکَ»، سپس هنگامی که ملائکه بر آدم سجده کردند، عُجب در (ذهن) او راه یافت. پس عرض کرد: پروردگارا! آیا مخلوقی محبوب‌تر از من نزد خودت آفریده‌ای؟. جواب داده نشد. این سؤال را سه بار تکرار کرد و در هر نوبت بی ‌جواب ماند. آن‌گاه از جانب خدای عزیز و جلیل خطاب آمد: بلی ای آدم! (مخلوقاتی از تو محبوب‌تر دارم که) اگر آنان نبودند، تو را نیز نمی‌آفریدم. عرض کرد: پروردگارا! آنان را به من نشان بده. در آن هنگام خدا به فرشتگان حاجب (درگاه الهی) وحی کرد که پرده‌ ها را کنار بزنید! چون حجاب‌ ها برداشته شد؛ از پشت پرده غیب پنج شبح ظاهر شد که در پیشگاه عرش ایستاده بودند. پس آدم عرض کرد: پروردگارا! اینان کیستند؟.

قال: یَا آدَمُ! هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِیِّی، وَ هَذَا عَلِیٌّ اَمِیْرَالْمُؤْمِنِین ابنُ عَمِّ نَبِیّی وَ وَصِیُّهُ، وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ اِبْنَةُ نَبِیِّی وَ هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ اِبْنَا عَلِیٍّ وَ وُلدا نَبِیّی، ثُمَّ قَالَ: یَا آدَمُ، هُمْ وُلْدُکَ، فَفَرِحَ بِذَلِکَ، فَلَمَّا اقْتَرَفَ الْخَطِیئَةَ، قَالَ: یَا رَبِّ اَسْألُکَ به حقّ مُحَمِّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ لَمَّا غَفَرْتَ لِی، فَغَفَرَ اللهُ لَهُ بِهَذَا؛ خطاب آمد: ای آدم! این محمد پیامبر من، و این علی امیرالمؤمنین پسر عم او و وصی او است. این فاطمه دختر نبی من، و این دو حسن و حسین پسران علی و فرزندان پیامبر من هستند. ای آدم! اینها فرزندان تو (در عالم دنیا)‌ هستند. آدم از این خبر خوشحال شد و هنگامی که مرتکب خطا شد، عرض کرد: پروردگارا! از تو مسئلت دارم که به حقّ محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خطای من درگذر! پس دعایش مستجاب شد.

در ادامه این روایت این چنین آمده: فَهَذَا الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ» فَلَمَّا هَبَطَ إِلَی الْأَرْضِ، صَاغَ خَاتَماً فَنَقَشَ عَلَیْهِ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ یُکَنَّی آدَمُ بِأَبِی مُحَمَّدٍ؛ [3] و این است معنای آیه شریفه که خدا می ‌فرماید: پس آدم کلماتی را از پروردگارش دریافت کرد که به وسیله آن کلمات،‌ توبه او قبول شد. وقتی آدم هبوط کرد، انگشتری برای خود ساخت که نقش آن "محمد رسول الله و علیٌ امیرالمؤمنین"بود. و کنیه آدم "ابو محمد"شد.

علت این که تمام روایت نقل شد، چون؛ اولاً: از منابع اهل سنّت است و منکرین نمی‌توانند آن را قبول نکنند. ثانیاً: نکات دقیقی دارد که باید به آن توجّه شود: مثل توسّل آدم به پنج تن، وصی و امیرالمؤمنین بودن علي علیه السلام... ثالثاً: حضرت آدم به اشباح پنج تن تمسّک و توسّل کرده است، قبل از اینکه آنان به دنیا آمده باشند. لذا جای این بهانه اصلاً باقی نمی ‌ماند که به پنج تن تا وقتی زنده هستند، می ‌شود تمسّک کرد؛ زیرا آدم به اشباح آنان تمسّک کرد، پس در حال زنده بودن و یا بعد از رحلت و شهادت به ارواح آنان به طریق أولی می‌ توان تمسک و توسّل جست.

*کلماتی که حضرت آدم با آنها توبه کرد

3. «حافظ نجّار» از ابن عباس روایت می‌کند: سَاَلْتُ رَسُولَالله عَنِ الْکَلِمَات الَّتِی تلقّی‌ها آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلَیْهِ قَالَ: سَاَلَ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَة وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ اِلَّا تُبْتُ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْهِ؛ [4] دربارة کلماتی که آدم علیه السلام‌ از پروردگارش دریافت کرد و به وسیله آن توبه او قبول شد، سؤال کردم. حضرت فرمود: آدم با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد: به حقّ محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین توبه مرا قبول کن! پس توبه او پذیرفته شد.

این روایت نیز می‌ رساند که حضرت آدم علیه السلام‌ اشباح پنج تن آل عبا علیهم السلام‌ را واسطه قرار داده و به وسیله آنها از خدای متعال خواسته است که توبه او را بپذیرد.

مرحوم علامه امینی حدیث اشباح و توبه حضرت آدم علیه السلام را به طرق مختلف از اهل سنّت نقل کرده است. از جمله از «انس بن مالک» نقل می کند؛ منتهی کسانی در روایت اضافه شده‌اند که قابل قبول نیستند و همین طور از دیلمی در «مسند الفردوس» و از سیوطی در «الدر المنثور» ج 1، ص 60 و از نجّار و ابن مغازلی در «مناقب» و «ینابیع الموده» ص 239 و ابوالفتح محمد بن علی نطنزی در «خصائص» و... نقل نموده است. [5]

*اگر آنان نبودند تو را نمی آفریدم

4. ابوهریره با همه تعصّبی که دارد، روایت ذیل را نقل کرده است که حاوی نکات مهمّی می‌باشد: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا خَلَقَاللهُ تَعَالَی آدَمَ اَبَا الْبَشَرِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ، اِلْتَفَتَ آدَمَ یَمْنَةَ الْعَرْشِ فَاِذَا فِی النُّورِ خَمْسَةَ اَشْبَاحٍ سُجَّداً وَ رُکَّعاً. قَالَ آدَمُ: هَلْ خَلَقْتَ اَحَداً مِنْ طِینٍ قَبْلِی؟ قَالَ: لَایَا آدَمُ. قَالَ:‌ فَمَنْ هَؤُلَاءُ الْخَمْسَةُ الْاَشْبَاحُ الَّذِی اَرَاهُمْ فِی هِیْئَتِی وَ صُورَتِی؟ قَالَ: هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ مِنْ وُلْدِکَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُکَ هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ شَقَقْتُ لَهُمْ خَمْسَةَ اَسْماءٍ مِنْاَسْمَائِی، لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، وَ لَا الْعَرْشَ وَ لَا الْکُرْسِیَّ، وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْاَرْضَ، وَ لَا الْمَلَائِکَةَ وَ لَا الْاِنْسَ وَ لَا الْجِنَّ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که خدای متعال آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او دمید. آدم به ‌جانب راست عرش نظر افکند،‌ آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا! قبل از آفریدن من کسی را از خاک خلق کرده‌ای؟. خطاب آمد: نه،‌ نیافریده ‌ام. عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود می‌بینم، چه کسانی هستند؟. خدای تعالی فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنان نبودند،‌ تو را نمی‌آفریدم، نام‌ های آنان را از اسامی خود مشتق کرده‌ام (و خود آنان را نام نهاده‌ام) اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را می‌آفریدم و نه عرش و کرسی، نه آسمان و زمین و نه فرشتگان و انس و جن را.

فَاَنَا الْمَحَمُودُ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ، وَ اَنَا الْعَالِی وَ هَذَا عَلِیٌّ، وَ اَنَا الفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ، وَ اَنَا الْاِحْسَانُ، وَ هَذَا الْحَسَنُ، وَ اَنَا الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ. آلَیْتُ بِعِزَّتِی اَنْ لَا یَأتِینِی اَحَدٌ به مثقال ذَرَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ بُغْضِ اَحَدِهِمْ اِلَّا اَدْخَلُهُ نَارِی وَ لَااُبَالِی یَا آدَم. هَؤُلَاءِ صَفْوَتِی به هم اَنَجِّیْهِمْ وَ به هم اُهْلِکُهُمْ فَاِذَا کَانَ لَکَ اِلَیَّ حَاجَةً فَبِهَؤُلَاءِ تَوَسَّلْ. فَقَالَ النَّبِیُّ: نَحْنُ سَفِینَةُ النَّجَاةِ،‌ مَنْ تَعَلَّقَ بِهَا نَجَی وَ مَنْ حَادَ عَنْهَا هَلَکَ فَمَنْ کَانَ اِلَی اللهِ حَاجَةَ فَلْیَسْاَلْ بِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ؛ من محمودم و این محمد است. من عالی‌ام و این علی است. من فاطرم و این فاطمه است. من (قدیم) الاحسانم، و این حسن است. و من محسنم و این حسین است. به عزّتم سوگند! هر بشری به مقدار ذرّه بسیار کوچکی کینه و دشمنی هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ می‌افکنم و باکی ندارم. یا آدم! این پنج تن برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هر کس وابسته به (حُبّ و بغض) آنها است. ای آدم! هر وقت از من حاجتی داشتی، به آنان متوسل شو! (ابوهریره) می‌گوید: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در ادامه فرمود: ما پنج تن کشتی نجاتیم، هر کس با ما باشد نجات یابد‌ و هر کس که از ما روگردان شود، هلاک گردد.، پس هر کس حاجتی از خدا می‌خواهد به وسیله ما اهل ‌بیت از خدا درخواست کند. [6]

این روایت را شیخ الاسلام حموینی در «فرائد» نقل کرده است. [7]

مرحوم علامه امینی در «الغدیر» این حدیث را از ابوهریره و شیخ الاسلام حموینی و خطیب خوارزمی در «مناقب» ص 252 و... نقل نموده است. [8]

در این حدیث نکات مهمّی آمده است از جمله:‌

1- به حضرت آدم علیه السلام دستور داده می ‌شود که هرگاه حاجتی دارد به این افراد متوسل شود، نه تنها در داستان توبه؛ بلکه در هر حاجتی؛

2- پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله دستور می ‌دهد که هرکسی حاجتی دارد، باید به اهل بيت علیهم‌السلام متوسّل شود. وهابیّون و تکفیری ‌ها این حدیث را بخوانند و این همه شیعه را به ‌ناحق متهم به شرک نکنند؟.

کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه                  بوی بهشت نشنوی، جز به رضای فاطمه

باعث خِلْقَت وجود پنج نفر که علّتند                   کرده خدا معرّفی جمله به نام فاطمه

فاطمه هست و باب او، فاطمه هست و شوهرش      فاطمه هست و آل او، آل عبای فاطمه

*اسمای مشکل گشا برای آدم

5. «شیخ عبدالرحمن صفُوری» و «مولی محمد مبین» از امام صادق علیه السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: «آدم و حوّا در کنار هم نشسته بودند که جبرئیل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصری از طلا برد. در آنجا تختی از یاقوت قرمز بود که باروی آن قبّه ‌ای از نور قرار داشت و در میان آن، چهره‌ای غرق در نور بود که تاجی بر سرنهاده و دو گوشواره از لؤلؤ درگوشش،‌ و گردنبندی از نور بر گردنش آویخته بود. هر دو از نورانیت حیرت ‌انگیز آن تمثال در شگفت شدند؛ به حدّی که حضرت آدم علیه السلام زیبایی همسرش حوا را فراموش کرد. لذا از جبرئیل پرسید: این صورت کیست؟. جبرئیل گفت: این فاطمه علیها السلام است و تاج پدرش [و نمادی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله] و گردنبند [نمادی]‌ از شوهرش، و دو گوشواره [نشانگر] حسن و حسین او است، پس آدم سر خویش را به سوی قبّه نور بلند کرد: فَوَجَدَ خَمْسَةَ اَسْمَاءٍ مَکْتُوبَةٍ مِنْ النُّورِ: اَنَا مَحْمُودٌ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ، وَ اَنَا الْاَعْلَی وَ هَذَا عَلِیٌّ، وَ اَنَا الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةَ، وَ اَنَا الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحَسَنُ، وَ مِنِّی الْاِحْسَانُ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ،‌ فَقَالَ جَبْرِئِیلُ: یَا آدَمُ اُحْفَظْ هَذِهِ الْاَسْمَاءَ فَاِنَّکَ تَحَتَاجُ الی‌ها، فَلَمَّا هَبَطَ آدَمَ بَکَی ثَلَاثْمِائةَ عَامٍ ثُمَّ دَعَا بِهَذِهِ الْاَسْمَاءِ وَ قَالَ: یَا رَبِّ به حقّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةً وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ یَا مَحْمُود، یَا اَعْلَی، یَا مُحْسِنُ، یَا فَاطِرُ، اِغْفِرْ لِی وَ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی، فَاَوْحَی اللهُ اِلَیْهِ یَا آدَمُ لَوْ سَاَلْتَنِی فِی جَمِیعِ ذُرِّیَتِکَ لَغَفَرْتُ لَهُمْ؛

و در آنجا پنج اسم را با خط نوری نوشته دید: من محمود و این محمد است،‌ من اعلی هستم و این علی است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم، و این حسن است، و احسان از من است و این حسین است،‌ پس جبرئیل گفت: ای آدم! این نام‌ها را به خاطر بسپار که بعدها یقیناً به آنها نیازمند می‌شوی،‌ (و آن اسماء مشکل‌گشای تو خواهند بود.) بعد از آنکه آدم علیه السلام به زمین فرود آمد، بعد از 300 سال اشک ریختن (به یاد آن نام ‌های مقدس افتاد) و با آن اسماء مبارک دعایی ترتیب داد و به پیشگاه خدای متعال عرضه داشت: پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه،‌ حسن و حسین،‌ ای محمود! ای علی! ای محسن! ای فاطر! از خطای من درگذر و توبه مرا قبول فرما! در آن هنگام از جانب خدا به آدم علیه السلام وحی شد:‌ [من تو را بخشیدم،‌ و اگر] درخواست می‌کردی که گناهان تمام فرزندانت را بیامرزم، به راستی آنان را می ‌بخشیدم. [9]

در این حدیث نیز برای توسّل نکاتی وجود دارد، از جمله:

1- به آدم تذکر داده شد که این اسماء را به یاد داشته باشد؛ چرا که شدیداً برای توسل به آنها نیاز پیدا می‌کند: «فَإِنَّکَ تَحْتَاجُ إِلَیْهَا»؛

2- پنج تن آن ‌قدر مقام دارند که اگر واسطه و وسیله قرار گیرند، برای عفو تمام گناهکاران کافی هستند؛

3- تمام پنج تن آل عبا به صورت نمادین در چهره حضرت زهرا علیها السلام ظاهر گشتند. «اقبال لاهوری» زیبا سروده است:

مریم از یک نسبت عیسی عزیز     از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نور چشم رحمةً للعالمین              آن امام اوّلین و آخرین

بانوی آن تاجدار «هل أتی»          مرتضی، مشکل‌گشا، شیر خدا

مادر آن مرکز پرگار عشق           مادر آن کاروانسالار عشق

آنیکی شمع شبستان حرم             حافظ جمعیّت خیر الامم

وان دگر مولای ابرار جهان             قوّت بازوی احرار جهان

در نوای زندگی سوز از حسین        اهل حق حرّیت آموز از حسین [10]

 

پی‌نوشت:

[1]. بقره / 37.

[2]. الدرّ المنثور، جلالالدین سیوطی، المطبعة المیمنة، مصر، اوّل، 1314 ق، ج1، ص60؛ کنز العمّال، علاءالدین متقی هندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، اوّل، 1409 ق، ج2، ص358، ح 4237.

[3]. ارجحُ المطالب، عبیدالله الامر تسری، بیتا، لاهور، چاپ اوّل، بیتا، ص320؛‌ بحارالانوار، ج11، ص175.

[4]. الدرّ المنثور، سیوطی، ج1، ص60 ـ 61؛ مناقب ابن مغازلی شافعی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، المطبعة الاسلامیة، تهران، 1394 ق، ص63؛ ینابیع المودة، سلیمان قندوزی حنفی، بیتا، اسلامبول، چاپ اول، 1302 ق.، ص97، 238و 239.

[5]. الغدیر، عبدالحسین امینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1366 ش، ج7، ص299 ـ 301.

[6]. ارجح المطالب، ص461.

[7]. فرائد السمطین،‌ ابواسحاق ابراهیم حَمَوینی جُوینی، مؤسسة المحمودی، بیروت، اول، 1398 ق، (2 جلد)، ج1، ص36 ـ 37، ح 1.

[8]. الغدیر، عبدالحسین امینی، ج2، ص300 ـ 301.

[9]. نزهة المجالس، عبدالرحمن صفوری بغدادی، مصطفی البابی الحلبی، مصر، 1372 ق.، دو جزء در یک جلد، ج2، ص230.

[10]. دیوان اشعار،‌ محمد اقبال لاهوری، نشر داریوش، مشهد، 1390 ش، ص103.

ماهنامه اطلاع‌رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره181

منبع:حوزه


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین