۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۷ : ۰۰
بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالفضل ساجدی، کارشناس فلسفه دین به این موضوع می دازد که فلسفه دعا و نیایش در زندگی انسان از کجا می آید و چه ساحتی از وجود انسان به دنبال نیایش است.
یکی از بحران های معناییِ دنیای معاصر، دور افتادن انسان از آسمان و بریدن شاهراه های متصل به سپهر ملکوت است. این بحران دنیای مدرن که ناشی از معنازدایی و دین زدایی است امروز حتی در جوامع اسلامی از جمله در کشور ما هم دیده می شود که بسیاری از ما آن ارتباط وثیق با دعا را نداریم. امروز برای بسیاری این پرسش مطرح است که اساسا فلسفه نیایش و دعا چیست؟ ما در دعا به دنبال چه می گردیم؟
فلسفه نیایش به فعلیت رساندن توانایی ها و ظرفیت های متعالی انسان است. موضوع این جاست که انسان صرفا یک سطح از ظرفیت ها و توانایی ها را در اختیار ندارد. انسان واجد سطوح مختلف وجودی دارد از همین جاست که می گوییم نفس مراتبی دارد. اگر بخواهیم به این سطح ها نگاهی بیندازیم به طور مجمل می شود گفت ما واجد سطوح و ویژگی های حیوانی هستیم و سطوح و ویژگی های انسانی و نهایتا سطوح و ویژگی های الهی. حال به میزانی که انسان به هر کدام از این لایه ها و سطوح که توجه می کند و بر آن متمرکز می شود زمینه و بستر رشد آن لایه و سطح را فراهم می کند و با آن پیوند برقرار می کند و شبیه خصلت های آن لایه می شود.
البته هر کدام از این لایه ها آثاری را به دنبال دارد. مثلا اگر کسی صرفا به سطوح حیوانی وجود خود اهمیت قائل شود معلوم است که آن سطوح را فعال خواهد کرد و ویژگی های آن سطح فعال خواهد شد. در این میان عالی ترین و بالاترین سطح وجودی انسان لایه الهی وجود اوست که اگر کسی بتواند این سطح از وجودش را به فعلیت برساند آثار و تبعات دنیوی و اخروی این به فعلیت رساندن را خواهد دید. نکته مهم این است که این لایه از ویژگی های انسان محدود به سن خاصی نیست. برخلاف وجوه حیوانی و استعدادهای جسمانی انسان که متأثر از زمان است یعنی مثلا شما می بینید استعداد جسمانی انسان در دوره جوانی در یک سطح بالایی قرار دارد اما این استعداد به مرور زمان رو به تحلیل می رود و بسیاری از قابلیت های جسمانی انسان در سنین پیری رو به زوال می گذارد به طوری که میانسال ها و سالمندان نمی توانند بسیاری از تحرکات و ورزش های جوانان را تجربه کنند اما یرخلاف این سطح وجودی انسان، سطح وجودی الهی او تابع سن و سال نیست و شما می بینید این طور نیست که تعالی معنوی با فرا رسیدن فصل پیری تحت تأثیر سن و سال انسان قرار گیرد.
یعنی آن وجه الهی یا وجه فرازمانی است؟
بله، نیایش در واقع بخشی از لایه الهی وجود انسان است و فلسفه نیایش متصل کردن قطره به دریا است. در نیایش، انسان به دنبال آن است که شمع وجودش را به خورشید حق پیوند بزند، از ساحت ظلمات که ساحت نور وارد می شود و در ساحت نورانیّت بتواند از حجاب های نورانی هم عبور کند و به معارف بلندی برسد. انسان در این سطح وجودی خود به دنبال آن است که یتواند احساسات و ادراک و عواطف خود را به سطحی فراتر از سطوح انسانی متصل کند اتصالی که اگر صورت بگیرد آثار و برکات زیادی برای انسان به دنبال دارد و اساسا سعادت انسان در گرو همین است که ظرفیت های کمالی اش را به فعلیت برساند وگرنه دچار خسران خواهد شد.
می توانید در این باره مثال ملموسی بزنید؟
فرض کنید کسی 10 میلیارد داشته و از این پول بی خبر بوده و سال ها در فقر و نداری روزگار سپری کرده و از حداقل های یک زندگی هم محروم بوده، حال در نظر آورید که دم مرگ به چنین شخصی خبر بدهند که او جایی پول هنگفت میلیاردی داشته مثلا به او به ارث رسیده بوده. توجه کنید که آن شخص چقدر حسرت خواهد برد که نتوانسته از آن چه در اختیار او قرار گرفته بوده استفاده کند. این مثال را در سطح الهی وجودی انسان در نظر بگیرید که درخشان ترین لایه های وجود انسان در سطح الهی وجود اوست اما فکر کنید انسان روزی با این لایه ها روبرو شود و ببیند چه ثروت و سرمایه ای در اختیار داشته اما نتوانسته آن لایه را فعال کند و به آن سرمایه ها دسترسی یابد. یا مثلا کسی که یک وسیله نقلیه مدرن در اختیار داشته اما او از این وسیله مدرن به عنوان یک وزنه استفاده می کرده است.
مثل کسی که یک گوشی تلفن همراه هوشمند و پیشرفته دارد اما چون نمی داند این وسیله دقیقا چیست و چه کاربردی دارد برای شکستن گردو از آن استفاده می کند.
حالا شما وقتی از آن گوشی تلفن همراه استفده نمی کنی و بلد نیستی سطح استفاده از آن هم مضحک خواهد بود. یعنی به تعبیر شما ممکن است از یک وسیله ای که برای ارتباط گرفتن است ما به جای چکش استفاده کنیم. انسان هم ممکن است با فعال نکردن زمینه های ارتباطی اش با خالق، سطح وجودی خودش را تا این حد تقلیل دهد. همین است که در قرآن می فرماید: إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ. انسان هایی که آن بخش الهی وجودشان را فعال نمی کنند و با خداوند گره نمی خورند و با اعمال صالح این گره را تقویت نمی کنند در حال خسران و زیان اند. البته اگر انسان معرفت لازم را به دست نیاورد این خسران را درک نخواهد کرد.
شما دقت کنید که اصلا چرا قیامت را "یوم الحسره" نامیده اند. به خاطر این که آنجا پرده ها می افتد و انسان با حقیقت وجودی خودش و سرمایه هایی که از دست داده روبرو می شود بنابراین روز قیامت را یوم الحسره نامیده اند. مثل کسی که صندوقی از سکه های طلا داشته و سال ها در گدایی عمر گذرانده و حال متوجه آن صندوق شده است. لذا فلسفه عبادت از جمله دعا در این جاست که چشم انسان را نسبت به بُعد و وجه الهی وجودش فعال کند تا او دچار آن حسرت ها و اندوه ها نشود.
پس در واقع بالاترین بعد وجودی انسان صرفا در رابطه نیایش با خالق می تواند فعال شود؟
بله، اساسا فلسفه خلقت انسان همین است. همچنان که در آیه شریفه می فرماید: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ / جن و انس برای عبادت آفریده شده اند. این عبادت، عبادتی است که انسان را بالا می برد و به او کمال می بخشد. و او را متصل می کند به یک موجود برتر و متناسب با آن موجود، آثار وجودی و معرفتی اش افزایش می یابد. خداوند به انسان این توانایی و استعداد را داده است که به اتصال قلبی و همه جانبه با آن موجود برتر برسد اما این اتصال فقط از طریق عبادت ممکن و میسر می شود.
منبع:شبستان