۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۱۸
دعای اللهم یا ذا المنن السابغة.. (از ادعیه ماه رجب) | برادر میثم مطیعی
متن سخنان حجت الاسالام صدیقی را بخوانید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَا ٓ إِلَي اللَهِ تَصِيرُ الامُور (شوری، ۵۳)
همهی عالم در حال صیرورت هستند. صیرورت به معنای شدن است. خداوند چون رب است، خالق است، رازق است، مصور است، هادی است، حافظ است، ناصر است و خیلی از صفات از لوازم ربوبیت الهی است. خداوند متعال که رب است، یعنی مالک و رئیس است.
خداوندی مربی است و مربی ارکانی دارد، ربوبیت و هدایت است. وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ (عنکبوت، ۶۹) اموری را خداوند بر خود فرض کرده به عهده گرفته است. حضرت حق تعالی هر موجودی را بخواهد به مرتبهی بالاتر ببرد آنچه را داشت از او میگیرد. هر چند او سماجت میکند و میخواهد همان که هست بماند و تا موجودیت فعلی خودش بیرون نیاید نمیتوان رشد کند. به عبارتی کسی که میخواهد کامل تر شود باید از خودش بگذرد. خداوند بینهایت کمال است ما هم بینهایت فقر و بیچارگی و نیاز داریم. باید برویم تا به او برسیم تا بینیاز شویم. لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَيْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ به غیر حِجَابٍ مَحْجُوب (بحار، ج ۳، ص ۳۲۷، ح ۲۷) بین خدا و خلق خدا حجابی غیر از خلق نیست یعنی هر موجودی خودش حاجب است و مانع حرکت است. انسان از خودش خلاص شود کار تمام است ولی خلاصی از خود خیلی سخت است.
ما متوجه باشیم که دیگر به این دنیا بر نمیگردیم. این عمری که گذراندهاید و به شباب رسیدهاید را به شما نمیدهند و دیگر نمیتوانید به زمانی قبل از خود برسید. اگر این جوانی را طی کنید دیگر به شما بر نمیگردانند. مرگ انتقال از خانهای به خانهی دیگر است.
برخیها هیچگاه زبانشان آلوده نبود و پاک و پاکیزه بود ولی الآن زبانشان آلوده و نجس شده است و نگاهی به حرام نداشت ولی الآن نگاهدارند. هیچ درجا زدنی در عالم وجود دارد و همه در حال حرکت هستند. برخی سیر در ملکات دارند و برخی هم سیر در درکات جهنم دارند. ماه رجب را قدر بدانید ماهی است که انسان میتواند زائر خداوند شود. اعتکاف هم که در پیش دارید پذیراییهای رنگارنگ در پیش دارید و اوج ارادت خداوند به بندگانش است.
خوب ما این مقدار که رفتیم دیگر برنمیگردیم خیلی کند آمدهایم و خیلی فرصت از دست دادهایم و زمانمان را ضایع کردهایم. اما راه توبه باز است. خداوند دست ما را میگیرد و راه را به ما نشان میدهد.
به قول علامه طباطبایی (رحمتالله علیه) اگر بخواهید خودتان را از میان بردارید خیلی مشکل است حتی از کندن کوه با پلک چشم سخت تر است. چه کسی را میشناسید که حاضر باشد که از موجودیت خودش بگذرد. از باباطاهر نقل است که:
خدايا داد از اين دل داد از اين دل نگشتم يک زمان من شاد از اين دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند بر آرم من دو صد فرياد از اين دل
کمتر کسی است که از شهرت خود بگذرد از زن و بچهی خود بگذرد و از آبروی ی خود مایه بگذارد. خود ما چه اندازه حاضر هستیم که از جاذبههایی که به آنها دچار هستیم بگذریم. جز مسائل قطعی است که دانهی گندم تا گندم است به صورت نبات و خوشه در نمیآید باید این صورت فعلی خود را از دست بدهد، باید خودش را از دست بدهد تا بتواند نبات شود. ما تا درجا میزنیم و دور خود چرخ میزنیم اگر نرسیدیم به بهشت نرسیدهایم و آنجا دیگر فرصت عمل و جبران وجود ندارد. ما از آنچه که در این دنیا برای غیر خدا استفاده کردهایم. حیات دنیا زندگی خود ماست و نه اینکه دینا غیر ما باشد. دنیا مؤنث ادنی است. یک معنی به معنای پست است و آن حیات دنیا است. یعنی از فضائل عند ربی نزول پیداکردهایم و به این کیف کردن و هم دیگر را از کرسی انداختن و به هم تنه زدن و ... گیر کردهایم باید پا روی خودمان بگذاریم میتوانیم به مرحلهی بالاتر برسیم. خودمان و حیاتمان مانع است. باید از این بگذریم و پا روی آن بگذاریم. تازه پلههای بعد هم در پیش است و بین ما و خدا هفتاد هزار حجاب وجود دارد.
اگر کسی یک مقدار همت داشته باشد دست او را میگیرند و این صورت موجود را از او میگیرند و صورت دیگر به او میدهند ما که از خودمان صورت نداریم که به خودمان دهیم. ما وجه الخلقی داریم نه وجه الربی و این وجه الخلقی حجابی است برای ما است. ما نفخت فیه من روحی قرار است که روح الله شویم نه من روحی بمانیم. وقتی اتفاق میافتد که تمام صفات خداوند در ما جلوه کند. از کجا شروع کنیم حضرت امام اول قدم را یقظه میدانند و قدم بعدی را توبه میدانند و این ماه رجب در اولویت کاری که وجود دارد بیداری است.
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبیاء، ۸۷)
کدام یک از ما یقین داریم که دو رکعت نماز ما قبول شده است؟ ولی او با کرمش با ما برخورد میکند. ما از دریا جدا شدیم و هنگامی که از دریا شدیم حباب شدیم و فقط نمود داریم و وجودی نداریم. وقتی خودمان را در دریا انداختیم. آن را که خبر شد خبری بازنیامد و در آن لحظه دیگر خودمان نیستیم و خودمان را به دریا زدهایم.
اگر خودمان را فدای او کنیم به رنگ خدا در میآییم
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ (بقره، ۱۳۸)
رنگ خدا چه رنگی است:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (حشر، ۲۳)
حجابی که ما داریم گناهان ماست.
پیامبر فقر مطلق بود و همه کار او را خدا میکرد.
الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ (نساء، ۱۳۶)
ولایت مطلقه یعنی انسان علی الاطلاق هیچ کاره شود و هیچ نقشی نداشته باشد و موت اختیاری هم داشته باشد موتوا قبلان تموتوا. تا حضرت ازرائیل خودت را آمادهی رفتن کن و آنها به استقبال تو میآیند ولی اگر آماده نباشی و چسبیده به این دنیا باشی میآیند و تو را از این دنیا میکنند.
اگر ما شروع به حرکت نکنیم مانند آب راکدی که هر چند زیاد هم باشد بعد از چند مدتی بو میگیرد و قابلاستفاده نیست ولی اگر به دریا برسد دیگر رکودی ندارد.
انسان تعریفی از خود میکند و از خود بتی میسازد که آن را میپرستد و خود را با خدا مقایسه میکند.
حضرت عیسی به کسی که ظلم نکرده بود ولی میفرمودند سبحانک انّی کنت من الظالمین. این سیر سبوحی است.
در معرض وزش رحمت الهی زواید را از ما زایل میکند.
خدایا خودم زاید هستم خودم را از خودم بگیر.
خالصم کن نمیخواهم خودم باشم میخواهم فقط خودت باشم.
غیر تو نمیخواهم باشد میخواهم کار تو باشم میخواهم کارهای نباشم.
توبه به قدری ارزش دارد که پیامبر روزانه استغفار داشتهاند.
إِنَّافَتَحْنَالَکَ فَتْحًا مُبِینًا. لِیَغْفِرَ لَکَ الله مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا (فتح، ۲)
انسان تا جلال خودش را خاک نکند جمال الهی او را جذب نمیکند.
خداوند را با دو صفت تواب و رحیم مییابیم و حجاب کنار میرود و خداوند را با این دو صفت میشناسیم.