کد خبر : ۴۰۹۵۱
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۲

علی بن حسین(ع)، پناه اهل مدینه

در ماجرای واقعه حرّه که شامیان به مدینه هجوم بردند بسیاری از خانواده‏‌ها، همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد(ع) فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه شام، در امنیت و سلامت به سر می‌‏بردند و از تعرّض شامیان در امان بودند.
عقیق:امام باقر (ع) می‌‏فرمایند: پدرم علی بن الحسین (ع) هرگز نعمتی از خدا را یاد نمی‌‏کردند مگر آن‏که برای شکر آن نعمت، خدا را سجده می‏‌کردند، ... و نیز هر گاه حق تعالی شرّی را از ایشان دفع می‌‏کرد که از آن بیم داشتند و یا مکر مکر کننده‌ه‏ا را دور می‏‌گرداند سجده می‏‌نمودند و همچنین بعد از فارغ شدن از نماز واجب و یا اصلاح میان دو کس برای شکر این توفیق سجده می‏‌کردند و در جمیع مواضع، سجود آن حضرت به چشم می‏‌خورد و به این سبب آن حضرت را «سجّاد» می‌‏گفتند.
زینت پرستندگان
امام سجاد(ع)  در امر عبادت و مناجات با حضرت حق از همگان پیشی گرفته بود، چندان که مورد سوال و حتی اعتراض خاندان و یاران خویش قرار می‏‌گرفت. در هنگام ادای فریضه نماز، چنان خوف خدا سراسر وجودش را فرا می‌‏گرفت که تمام اعضای بدنش می‏‌لرزید و چون وارد نماز می‌‏شد چنان خشک و بی‌‏حرکت می‌‏ایستاد که جز آنچه باد از لباسشان تکان می‌‏داد دیگر حرکتی از او مشاهده نمی‏‌شد. امام باقر(ع) عبادت پدرشان را چنین توصیف می‌‏کنند: «پدرم در نماز قیامی داشتند چون قیام بنده‌ه‏ای ذلیل در پیشگاه سلطانی با شکوه و با هیبت و نماز او چنان می‌‏نمود که نماز وداع است و گویی برای همیشه با آن خداحافظی می‌‏کند»
صدقات پنهانی
بسیاری از خانواده‏‌های محروم و نیازمند مدینه، شبانگاه از لطف و بخشش مردی ناشناس بهره‏‌مند می‌‏شدند که هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی‏‌بن‏‌الحسین(ع) در گذشت. پس از آن بود که آن مرد ناشناس دیگر به سراغ آنان نیامد و دانستند آن امدادگر ناشناس، حضرت زین العابدین(ع) است. زُهَری یکی از معاصران می‏گوید: «شبی سرد و بارانی، علی‏‌بن‌‏الحسین(ع) را دیدم که آرد و هیزم بر پشت داشت و آن را برای فقیران می‌‏برد. گفتم: ای پسر رسول خدا، این چیست؟ حضرت فرمودند: سفری در پیش دارم و توشه آن را آماده کرده‌‏ام تا در جای امنی بگذارم. به امام گفتم: اجازه دهید من آن بار را حمل کنم؛ چراکه شأن شما بالاتر از این است، حضرت قبول نکردند و سپس فرمودند: من شأن خود را از حمل باری که در سفر از هلاک شدن نجاتم دهد و ورودم به مقصد را نیکو گرداند، برتر نمی‌‏دانم».
نشانه‏‌های شیعه
امام سجاد(ع) در ضمن فرمایشاتی نشانه‏‌های شیعه بودن را این گونه بیان می‌‏فرمایند: «شیعیان ما، با آثار عبادت و نیز سادگی و بی‏‌آلایشی در زندگی شناخته می‌‏شوند. در چهره‏‌های آنان آثار عبادت نمایان است... هنگامی که همه ساکت و خاموشند، آنان در تقدیس و تسبیح خدایند و آنگاه که همه خوابند، آنها به نماز و نیایش پروردگار می‌‏پردازند و آن وقت که دیگران در سرور و خوشی‏‌های زودگذر غرق می‏شوند، آنان در فکر اندیشه‏‌های درخشان و اصیل انسانی به سر می‌‏برند».
مناجات در کنار کعبه
اَصْمعی یکی از اصحاب امام سجاد (ع) می‏‌گوید: «در شبی مهتابی اطراف خانه خدا طواف می‏کردم. صدای زیبا و غم انگیزی گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب صدا رفتم تا این‏که جوانی را دیدم که دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات می‏‌کند: ای پروردگار من، چشم‏های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی پس از دیگری سر به افق مغرب گذاشته و از دیده‌‏ها پنهان گردیده و تو خداوند زنده و قیّومی هستی که هرگز خواب تو را فرا نمی‌‏گیرد. در این دل شب پادشاهان درِ قصرهای خود را بسته و نگهبان گمارده‌‏اند و تنها دری که برای نیازمندان گشوده است درِ خانه توست و من اکنون، با تهی دستی به درگاه تو امید بسته‏‌ام...». اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی‏هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین(ع) است».
پادشاهی عبدالملک
دوران امامت امام سجاد(ع) بیشتر مصادف با دوره خلافت عبدالملک بن مروان بوده است. عبدالملک نخستین کسی بود که به صورت رسمی از فریضه امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری کرد. او پس از کشتن عبدالله زبیر در یک سخنرانی عمومی گفت: هر کس مرا به تقوا دعوت کند، او را گردن می‏‌زنم! و بدین وسیله مردم را به خفقانی عمیق دعوت نمود. او برای اختناق بیشتر به قتل و غارت مردم می‌‏پرداخت. امام سجاد(ع) در عصر حکومت عبدالملک در تنگنای فشارهای امنیتی، دوران سختی را ‏گذراندند.
افشای چهره امویان
واقعه کربلا از چهره پلید امویان پرده برداشت. اهل‏‌بیت (علیهم السلام) و در رأس آنان امام زین العابدین(ع) به عنوان پیام رسانان عاشورا نقش زیادی در شناساندن چهره پلید امویان به جامعه اسلامی داشتند. خطبه‏‌های امام سجاد(ع) در کوفه و شام و مدینه و مبارزات پی‏گیر آن حضرت در دوران حیاتشان بیشترین اثر را در این زمینه داشت.
تبیین مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه
با توجه به جوّ خفقانی که از سوی دستگاه أُموی در جامعه به وجود آمده بود، امام سجّاد(ع) نمی‏‌توانست اقدام صریحی علیه نظام کند ولی از آن جا که امام هم باید مردم جامعه را هدایت و ارشاد نماید و جلوی تحریفات اسلام را بگیرد، در عرصه دعا وارد مبارزه شد. دعاهای امام در عین این‏که حرکتی اخلاقی بود مبارزه‌‏ای آرام ولی ریشه کن کننده با دشمن به شمار می‏رفت. بنابراین مجموعه گران سنگ صحیفه سجادیه ـ که در حقیقت دوره کاملی از معارف توحیدی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است ـ از امام بر جای ماند و چراغ هدایتی برای انسان‏ها و نسل‏های آینده بود. هم چنین رساله‌‏ای در حقوق و مواعظ و سخنانی در تفسیر قرآن از ایشان به یادگار مانده است.
پناهگاه اهل مدینه
در ماجرای واقعه حرّه که شامیان به مدینه هجوم بردند بسیاری از خانواده‏‌ها، همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد(ع) فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه شام، در امنیت و سلامت به سر می‌‏بردند و از تعرّض شامیان در امان بودند. در برخی از منابع آمده است که زمانی که سپاه یزید قصد مدینه کرد تا جان و مال و ناموس اهل مدینه را مورد تعرض قرار دهد، علی‌‏بن‌‏الحسین(ع) چهارصد تن را در میان خانه خود پناه داد و تا زمان برگشت سپاه و خروج آنها از مدینه از این چهارصد نفر پذیرایی می‌‏کرد.
انگیزه‏‌های قتل امام
دستگاه اموی با گذشت زمان به شیوه‏‌های مبارزاتی امام سجاد(ع) پی برد و دریافت که ادامه حیات امام با شرایط و اوضاع زمامداری آنها نمی‏‌سازد. لذا تصمیم به قتل حضرت گرفتند. به طور کلی می‏توان چهار عامل مهم را انگیزه دستگاه حاکم از قتل امام برشمرد:
1. وسعت نفوذ امام. در طول 35 سال بعد از واقعه کربلا. امام از طریق دعاها و نشر معارف اسلامی به تدریج توانست یاران‌شان را منسجم کنند و آگاهی‌‏های لازم را به آنها بدهند که این خطر بزرگی برای دشمن به حساب می‌‏آمد.
2. بغض و حسادت. عبدالملک، هشام و ولید و حتی جمعی از بزرگان بنی امیه به امام سجاد(ع) حسادت می‌‏ورزیدند؛ چرا که مردم از روی فهم و درایت به امام عرض ارادت می‏‌کردند.
3. افشاگری. امام سجاد(ع) در فرصت‏های بسیار و از داستان شهادت پدر و اسارت و مظلومیت خود و خاندانش سخن‏ها می‌‏گفت که این خود نوعی افشاگری رسمی علیه ظلم بنی امیه بود.
4. ترس از قیام. دستگاه خلافت تصوّر می‌‏کرد که اگر امام عَلَمی بلند کند به‌خاطر محبوبیت و نفوذ معنوی آن حضرت حتی کسانی که دوست اهل‏‌بیت هم نیستند زیر آن پرچم جمع می‌‏شوند و قیامی بزرگ علیه حکومت آنان به وجود خواهد آمد.
شهادت
حضرت سید الساجدین پس از گذراندن یک عمر پربرکت که در یکی از حساس‏‌ترین دوره‏‌های تاریخ اسلام واقع شد از ویژگی‌‏های مهمی در بین مردم برخوردار شده بود. چراکه فضایل و مکارم اخلاقی آن حضرت در هر مجلس و محفلی بیان می‌‏شد و در یک کلام امام در دل‏ها و عواطف مردم جا گرفته بود. این وضع بر امویان دشوار بود و آنها را می‌‏رنجاند و از همه کس بیشتر ولیدبن‌‏عبدالملک کینه امام را در دل داشت. او بارها می‌‏گفت: «من تا وقتی که علی‌‏بن‌‏الحسین در دنیا باشد راحت نیستم». این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند. لذا زهر کشنده‏‌ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن 57 سالگی در مدینه به شهادت رسید.
تشییع پیکر امام
پیکر پاک امام سجاد(ع) را در شهر مدینه تشییع کردند. در آن شهر از پیکر امام تشییع بی‏‌نظیری صورت گرفت. توده‌‏های مردم از مناطق مختلف بر جنازه حضرت حاضر شدند و همگی پریشان و گریان و دل شکسته جنازه مطهر حضرت را بر دوش می‌‏بردند. بدن مطهر حضرت سجاد(ع) را به قبرستان بقیع بردند و در قبری که در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی(ع) آماده ساخته بودند به خاک سپردند.
امام از منظر علمای اهل تسنن
ذَهَبی یکی از بزرگان اهل سنت درباره امام سجاد می‏‌نویسد: «برای ایشان جلالت عجیبی بود و ایشان به سبب شرافت و سیادت و قدرتش و هم‏چنین به دلیل علم و اهلیت و کمال عقلش هر آینه برای امامت شایسته است». جاحظ که یکی از دانشمندان به نام اهل تسنن است نیز می‏گوید: «مردم با همه اختلاف مذاهبشان در مورد ایشان دارای وحدت نظر بودند و هیچ کس در تدبیر او تردید نداشت و احدی در تقدیم او بر دیگران در همه زمینه‏‌ها شک نداشت» و مهم‏تر از همه شافعی که خود یکی از پیشوایان چهارگانه اهل تسنن است می‏‌گوید: «همانا علی‌‏بن‌‏الحسین فقیه‌‏ترین اهل‌‏بیت است».
شاگردان مکتب امام
حضرت سجاد(ع) در مدت 35 سال امامت خود، افراد زیادی را تربیت کردند و برای تداوم مکتب اسلام ناب محمدی، توانستند آنان را از هر جهت آماده کنند که از آن‌جمله ثابت بن دنیار، معروف به ابوحمزه ثمالی است و هم‏چنین می‌‏توان به أبوُخالِد کابُلی، یَحیی بن أُم الطّویلُ سَعَید بن جُبَیْر ـ که از نظر مقام علمی جایگاه رفیعی داشت ـ اشاره کرد. این افراد جملگی از ممتازترین اصحاب و یاران امام سجاد(ع) بودند که همچون ستاره‏‌های درخشانی در آسمان علم و معرفت درخشیدند و پرتو افشانی کردند.
سخنان کوتاه از امام سجاد
سه چیز نجات بخش مؤمن است: این‏که زبانش را از غیبت مردم باز دارد، خود را به چیزی مشغول کند که در دنیا و آخرت او را سود دهد و بر گناهان، بسیار گریه کند.
نگاه محبت‏‌آمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.
نشان معرفت (خداشناسی) و کمال دین مسلمان، ترک سخنان بیهوده، کم‏تر جدل کردن، و بردباری و خوش خویی است.
مبادا به‌‏گناهی که می‏کنی شادمان شوی که شادمانی به گناه، بدتر از ارتکاب آن است.
در شگفتم از آن کسی که از طعام از ترس زیان آن می‏پرهیزد، اما از گناه به سبب زشتی آن نمی‏‌پرهیزد.
همه خیر در این است که انسان خود را (از آلودگی‏ها) نگه دارد.
شرافت در فروتنی، و عزت در پرهیزگاری، و بی‌‏نیازی در قناعت است.
اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را می‌‏طلبند، اگر چه با ریختن خون دل و فرو فتن در گرداب‏ها باشد.
هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.

منبع: مهر
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین