۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۱
عقیق:به مناسبت میلاد سراسر نور و رحمت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(ع) به بیان سخنرانی آیتالله محمدعلی ناصری استاد اخلاق درباره زندگانی این امام همام به نقل از نشریه خُلُق میپردازیم.
*مقدمه
این ایام، ایام ماه شریف رمضان است و همگی، مهمان خدا و مهمان ولایت هستیم. البته عمر ما است که دارد میگذرد؛ وگرنه ماه مبارک، هر سال سر جایش هست. هر روزی که میگذرد، یک روز از عمر ما کم میشود و به قبر و عالم برزخ نزدیکتر میشویم. به روزگاری که آثار اعمالمان را به ما میدهند نزدیکتر میشویم. خوشا به حال آنهایی که حواسشان جمع است و امروزشان بهتر از دیروزشان و فردایشان بهتر از امروزشان است. ما که هیچ! خیلی خیلی همت کنیم، ممکن است امروزمان با دیروزمان مساوی باشد، یا حتی بدتر از دیروز؛ اما به الطاف مقام ولایت امیدوار هستیم. مادام که نور ولایت در قلوب انسان باشد، امید عفو و بخشش و عنایات ربوبی هست.
*مروری بر زندگانی امام مجتبی(ع)
این ایام، ایام تولد امام حسن مجتبی(ع) است، ایشان اولین فرزند حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) هستند. حضرت امام حسن(ع) کنیهشان ابومحمد است. آن حضرت القاب متعددی داشتند؛ از جمله سیّد، سبط، امیر، حجّت، برّ، نقىّ، زکىّ، مجتبى و زاهد.(1) این بزرگوار، هفت سال در محضر جد بزرگوارشان بودند؛ 30 سال در خدمت پدر بزرگوارشان بودند و ده سال هم بعد از پدر بزرگوراشان زندگی کردند. خلافت امام حسن(ع) از رمضان سال 40 قمری آغاز و در ربیع الآخر سال 41 پس از گذشت هفت ماه، به پایان رسید.(2) حدود هفت ماه، مسئولیت حکومت ظاهری را به عهده داشتند که بعد هم معاویه، خلافت را به دست گرفت و حضرت را خانهنشین کرد.
امام حسن مجتبی(ع) خیلی مورد عنایات پیغمبر(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) هستند. علاوه بر مقام امامتشان، سبط اکبرند. اول فرزندی که در اسلام، اسمش حسن گذاشته شد، این بزرگوار هستند. پیغمبر اکرم(ص) برایشان عقیقه کشتند و این عمل در شریعت اسلام، سنت شد.(3) عقیقه، خیلی مستحب است. بچهدار که میشوید، یک گوسفند با شرایطی که دارد برای او قربانی کنید. با این قربانی، امراض از بدن فرزندتان بیرون میرود و در همه حیاتش بیمه میشود. این کار را حتماً بکنید. بحث عقیقه آن قدر مهم است که دستور آمده حتی اگر پیرمرد شدید و والدین برایتان عقیقه نکردند، مستحب است برای خودتان عقیقه کنید.
اول فرزندی که روز هفتم سرش را تراشیدند و به اندازه وزن موهای سرش، نقره صدقه دادند امام حسن(ع) بودند، هر عملی که معصوم انجام دادند، همه باید سعی کنیم انجام بدهیم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای مولوی قندهاری را که از دوستان صمیمی ما و از اولیای الهی بود. ایشان میگفت سرتان باز نباشد. چرا سر برهنه هستید؟ مستحب است انسان سرش را بپوشاند. شدیداً روی انجام این کار و سایر مستحبات تأکید داشت. اگر کسی به خانه ایشان میرفت و سرش برهنه بود، ناراحت میشد. اما حالا دیگر متأسفانه این سنتها فراموش شده و جای این حرفها نیست.
*امام زمان(عج) و دین جدید
در مورد امام زمان(عج) مشهور است موقعی که حضرت میآیند «یأتی بدینٍ جدید»؛(4) دین تازه میآورند، همه تعجب میکنند و میگویند: پیغمبر است که دین تازه میآورد، نه امام. امام، جانشین پیغمبر است و دین جدید نمیآورد.
در حالی که از بس ما به احکام الهی عمل نکردیم، به قدری فراموش شده که حالا که حضرت آنها را دوباره بیان میفرمایند، به نظر ما جدید میآید؛ برای مثال، اگر حضرت بیایند و بفرمایند: همه کلاه سرتان بگذارید، آیا تعجب نمیکنیم که این چه حرفی است؟ هوا گرم است. یا اینکه بگویند: شلوارتان را نشسته بپوشید. همه تعجب میکنند و فکر میکنند دستورات جدید است، در حالی که همه این دستورات در دین ما بوده و از بس به آن عمل نکردیم، فراموش شده است.
*عظمت امام مجتبی(ع)
حضرت امام حسن مجتبی خلیفهالله و خلیفه رسول الله(ص) و خلیفه الولایه هستند. ایشان دوم شخص از اصحاب کساء هستند. چهارمین ولی مطلق حقند. در ولایت، دوش به دوش پدر و مادر و جدشان قدم میزنند. عظمت امام حسن(ع) را خدا میداند. ما نمیتوانیم عظمت ایشان را بگوییم.
ما چقدر علاقه به امام حسین(ع) داریم؟ به اندازه جانمان. امام حسن، استاد امام حسین(ع) هستند. ایشان امامِ حضرت امام حسین(ع) بودهاند. برتری امیرالمؤمنین(ع) برای امام حسن، از دو جهت است؛ یکی ابوت و دیگری امامت، امیرالمؤمنین، از دو جهت اعظم از امام حسن(ع) هستند؛ یکی به حساب اینکه پدر، اشرف از فرزند است؛ یکی هم به سبب امامتشان. اگر از امیرالمؤمنین(ع) بپرسند: چند امام دارید؟ میگویند: هیچ. از امام حسن(ع) بپرسند: چند امام دارید؟ میفرمایند: یکی. از امام حسین(ع) بپرسند: چند امام دارید؟ میفرمایند: دو امام؛ یکی پدرم، امیرالمؤمنین(ع) و دیگری هم برادرم امام حسن(ع).
امام حسن(ع) امامِ امام حسین(ع) و اشرف هستند. اطاعت از امام حسن(ع) بر امام حسین(ع) واجب بود. خلاصه اینکه عظمت امام حسن(ع) را همانند سایر معصومان، خدا میداند.
*معنای عصمت امام
اولین صفتی که در وجود امام هست، عصمت است. عصمت، لازمه نبوت و امامت است. چهارده نور مقدس، معصوم بودند. معنای عصمت امام، فقط این نیست که گناه نمیکند. عصمت، دارای درجات و مراتبی است که چهارده نور مقدس، آن درجه عالیه از عصمت را داشتند. درجات پایینتر را انبیاء داشتند. پیغمبرها، همه معصوم هستند؛ لکن عصمت، درجات و مقامات دارد. مثل قدرت که درجاتی دارد، عصمت هم همینطور است. آن درجه عالیه عصمت را چهارده نور مقدس داشتند؛ وگرنه انبیا هم معصوم بودند؛ اما نه به این درجه.
گاهی میگویند معصوم است، یعنی از گناه کبیره و صغیره محفوظ است. گاهی میگویند معصوم است، یعنی نیت گناه هم نمیکند. گاهی هم عصمت به این معنا است که اخلاق رذیله هم ندارد. درجه بالاتر آن این است که از سهو و نسیان محفوظ است. درجه بالاتر عصمت، این است که جهل و نادانی در هیچ بعدی از ابعاد به او راه ندارد. اهل بیت: دارای همه مراتب عصمت هستند. این بزرگواران، مخزن علم حقند. در زیارات آمده که این بزرگواران، «عیبه علم الله» یعنی خزانه دار علم خدا هستند، لذا به اذن خدا، هیچ گونه جهل و نادانی در ایشان راه ندارد.
حضرت امام حسن مجتبی(ع) صد در صد دارای همه مراتب عصمت بودند. برای شناخت ایشان، کافی است مقداری با مقام امام آشنا شویم و معانیای را که برای امام(ع) ذکرکردهاند بدانیم؛ آن وقت تا اندازهای میفهمیم که این بزرگوار کیست، در روایات و زیارات آمده است که: مَثَل امام، مَثَل خورشید تابنده یا نور تابنده است. امام، ستاره هدایتکننده در شبهای تاریک است. امام، یعنی آب گوارا. امام، یعنی راهنمای حق به سعادت و نجاتدهنده از هلاکت؛ به ویژه هلاکت معنوی. امام، گمشدگان و غرقشدگان را از وادی جهالت نجات میدهد. مَثَل امام، مثل ابر بارنده یا خورشید درخشنده است. امام، مانند رفیق شفیق، یا پدر مهربان است. امام، یعنی ملاذ و ملجأ همه موجودات. امام، یعنی واسطه میان حق و همه مخلوقات. این است معنای امام که بزرگان فرمودهاند و متخذ از آیات و روایات فراوان است.
حضرت امام حسن مجتبی(ع) دارای این حالات و این صفات بودهاند؛ تمام مقاماتی که امیرالمؤمنین(ع) دارند، همان مقامات را عیناً حضرت امام حسن(ع) هم دارند. این حالات و اوصاف و مقاماتی که برای امیرالمؤمنین(ع) معتقد هستید و بالاترش را هم بزرگان گفتهاند، به واسطه ولایت کلیهای است که خدا به ایشان عنایت کرده است. همین ولایت کلیه، به حضرت امام حسن(ع) هم محول شده است. همین ولایت، به امام حسین(ع) هم منتقل شده است. تا الآن که همان ولایت، عیناً به حضرت بقیهالله محول شده است و هیچ کم و کاستی ندارد. پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «خَلَقَنِیَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَه آلَافِ عَام»(5)، خداوند من و اهل بیت من را هفتهزار سال قبل از خلقت آدم، از یک نور خلق کرد.
مانند لامپها که رنگشان مختلف است؛ یکی قرمز، یکی زرد ودیگری سبز است؛ اما در همه آنها یک برق بیشتر نیست، اهل بیت: هم همین طور هستند و همه، ولایتشان یکی است.
*مظلومیت امام مجتبی(ع)
حضرت امام حسن مجتبی(ع) دارای مقام امامت و ولایت کلیه بودند؛ اما خدا میداند چقدر مظلوم بودند! اهلبیت، همه مظلوم بودند. حضرت مجتبی(ع) فرمودند: «مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ»(6)، ما(چهارده نور مقدس) مسموم میشویم، یا (با شمشیر) کشته میشویم.
همه آنها مظلوم هستند. مظلومیت، درجه و جهات مختلف دارد. اول مظلوم، حضرت علی(ع) هستند؛ اما هر صدمه و ناراحتیای که بر امیرالمؤمنین(ع) وارد میشد، بر امام حسن(ع) هم وارد شد. امام حسن، ظلمهایی که بر مادرشان حضرت زهرا(س) شد، ظلمهایی که بر پدرشان و اصحاب و انصار وارد میشد را میدیدند. حضرت اباعبدالله(ع) مگر مظلوم و شهید نیستند؟ اما امام حسن(ع) از جهتی مظلومتر هستند؛ چرا که امام حسن(ع) در خانهشان هم مظلوم بودند، میان دوستانشان هم مظلوم بودند. میان شیعهها و اصحاب امیرالمؤمنین(ع) هم مظلوم بودند.
موقعی که امیرالمؤمنین(ع) با معاویه اعلام جنگ کردند، 120 هزار نفر برای جنگ صفین جمع شدند.(7) بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) وقتی همه فهمیدند حضرت شهید شدهاند و خبر به شام رسید، معاویه لشکری برای جنگ با امام حسن(ع) اعزام کرد. امام حسن خطبه مفصلی خواندند و اعلام کردند که معاویه عازم جنگ با ما شده، برای دفاع از خود آماده شوید، اما یک نفر بلند نشد. آیا این مظلومیت نیست؟ خدا میداند مظلوم هستند. علی بن حاتم، پسر حاتم طایی بلند شد و خطبهای خواند که: «چرا این طور میکنید، ایشان امام زمان شماست، فرزند امیرالمؤمنین(ع) است. دشمن، حمله کرده است. بیایید دفاع بکنید». عده کمی بلند شدند و اصحاب، خیلی سستی کردند. چندی طول کشید تا چهار هزار نفر جمع شدند و به جنگ معاویه رفتند.(8)
معاویه به سران آنها وعده داد که اگر به طرف ما بگروید، دختر به شما میدهم، مقام و حکومت میدهم. استانداری و فرمانداری فلان جا را میدهم. همه سرداران سپاه حضرت، به طرف معاویه رفتند. لشکریان، صبح بیدار شدند و دیدند فرمانده نیست، لذا لشکر هم متفرق شدند. این شد که خود حضرت بلند شدند و به خط مقدم آمدند. معاویه دید چارهای ندارد، چه کار کند که اینها متفرق شوند؟ به دروغ گفت: امام حسن(ع) به من پیغام داده که بیایید میخواهیم صلح کنیم. اینجا بود که اصحاب به خیمه امام حسن(ع) ریختند و میخواستند ایشان را بکشند. چند نفر از اصحاب مواظبت کردند. حتی یک نفر دوید و خنجر به ران حضرت زد. اینها دوستان حضرت بودند!(9)
بعد همین شیعهها، چه نسبتهایی به حضرت دادند! دشمن، برخی شبهات و تهمت را القا میکرد و دوستان هم میگفتند. بعد از صلح، یک نفر آمد و به ایشان عرض کرد: «السلام علیک یا مذلّ المؤمنین»؛ سلام بر تو که مؤمنان را ذلیل کردی! حضرت فرمودند: «چرا من مؤمنان را ذلیل کردم؟» گفت: «با معاویه صلح کردی». حضرت فرمودند: «من، مؤمنان را خوار نکردم؛ بلکه عزیزکننده مؤمنانم؛ چون دیدم شما نیروى مقاومت (با هواداران معاویه) ندارید، کار را واگذار کردم تا من و شماها در میان آنها بمانیم؛ چنانکه آن عالم (در قضیه موسی و خضر) کشتى را معیوب کرد تا براى صاحبانش بماند».(10)
برخی دوستان و شیعیانشان هم به وجود مقدس حضرت توهین کردند و اذیت و آزار مینمودند، بعضی به این بزرگوار نسبت دادند که بر خلاف شرع مقدس 230 زن داشتهاند. هنوز هم از این دشمنی ها میکنند؛ در حالی که این بزرگوار مثل اجدادشان هستند. در همه خصوصیات و کمالات ظاهری و باطنی، مثل رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) بودند؛ برای مثال، حلم و علم و بخشش و عبادت و قدرت حضرت، فوقالعاده و مانند اجدادشان بود؛ به ویژه حلم حضرت عجیب بود. همین طور شجاعت ایشان.
حضرت امام حسن(ع) یکی از جنگجویان معروف، و به اصطلاح شَجعان بودهاند. حضرت در جنگهای متعددی مانند جنگ جمل، جنگ نهروان، جنگ ایران، طبرستان، آفریقا شرکت کردند. در جنگ صفین، مکرر به خط مقدم میرفتند. حضرت در زمان خودشان، اشجعالناس بودند. اصلاً به عقیده برخی، فتح ایران به واسطه امام حسن(ع) انجام گرفت. حالا اینکه در مقابل معاویه قیام نکردند و صلح کردند -نعوذ بالله- به سبب ترس ایشان نبوده؛ بلکه شرایط و اقتضائات اینگونه پیش رفت و اصحاب با سستی و ضعفی که نشان دادند، صلح را به گردن ایشان گذاشتند.
پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»، (11) حسن و حسین(ع) هر دو امام هستند؛ چه قیام کنند و چه صلح کنند.
حضرت امام حسن(ع) که با معاویه صلح کردند، امام هستند. امام حسین(ع) هم که قیام کردند، امام هستند. امام مجتبی در زمان خودشان آن گونه صلاح دانستند و امام حسین به این صورت. میان این دو بزرگوار ده سال فاصله بود. اگر مشکل، چیز دیگری بود، چرا بعد از امام حسن، امام حسین بلافاصله قیام نکردند؟ بلکه بعد از مرگ معاویه و در زمان یزید قیام کردند. مصلحت نبود و شرایط متفاوت بود.
نکته این است که در زمان حضرت امام حسن(ع) مردم به اصول مذهب و اصول اسلام معتقد بودند؛ اما در زمان حضرت امام حسین(ع) اصول اسلام داشت از بین میرفت و خلیفه ناحق پیغمبر، آشکارا سگبازی میکرد و شراب میخورد. خلیفه پیغمبر، یک حوض شراب درست کرده بود و در آنجا میخورد و شنا میکرد، طلا و جواهرات به خودش آویزان میکرد، نماز جمعه را چهارشنبه میخواند. بعضیها نقل کردهاند که کنیزش را به جای خودش میفرستاد تا برای مردها نماز جماعت بخواند، لذا امام حسین(ع) قیام کردند. این دستور الهی بود که با اینها بجنگ، اگر هم کشته شدی، خونت زنده میماند. با خونت اسلام را آبیاری کن؛ اما در زمان امام حسن(ع) این گونه نبود. تقریباً اصول اسلام و ظواهر رعایت میشد.
امیدواریم با لطف و عنایت اهل بیت: ما شیعیان و سربازان واقعی و وفاداری برای ایشان، بهویژه برای حضرت بقیه الله روحی له الفداء باشیم و معرفتمان آنقدر کامل شود که در برابر اهل بیت: تسلیم محض باشیم و چون و چرا نکنیم؛ إنشاءالله.
پینوشتها:
1. المناقب، ابن شهرآشوب، علامه، قم، 1379 ق، چ4، ص29.
2. انساب الاشراف، احمد بن یحیى بلاذرى، بیروت، دار الفکر، 1417 ق، ج 3، ص 54.
3. موسوعه سیره اهل بیت، باقر شریف القرشی، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 143ق، ج10، ص48.
4. این عبارت از مشهورات است و در منابع روایی نقل نشده. مرحوم سیدمحمد صدر درباره این عبارت میفرمایند: «أننا لمنجد فی الأخبار أن المهدی7 یأتی بدین جدید، کما هو المشهور على الألسن». تاریخ الغیبة، سیدمحمد صدر ، بیروت، دار التعارف، 1412 ق، ج 3، ص 455.
5. بحارالأنوار، علامه مجلسی، لبنان، مؤسسة الوفاء،1404 ق، ج36، ص 302.
6. همان، ج27، ص 217.
7. در تعداد سپاهیان دو طرف اختلاف است. برای اطلاع بیشتر ر.ک: صلح امام حسن(ع) شیخ راضى آل یاسین، ترجمه آیتالله سیدعلى خامنهاى حفظه الله، بحث عدد سپاهیان.
8. بحارالانوار، ج44، ص44.
9. بحار الأنوار ،ج44، ص 33.
10.تحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم، جامعه مدرسین، دوم، 1404 ق، ص 308.
11.علل الشرائع، شیخ صدوق، قم، کتابفروشى داورى، 1385 ش، چاپ اول، ج1، ص 211.
211008