۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۲۲
عقیق:در روز چهار شعبان، 38 سال پس از هجرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرزندی پاک از سلاله فاطمه زهرا علیها السلام در مدینة النبی به دنیا آمد و چشم شیعیان را روشن نمود . نام او علی بود که بعدها به «زین العابدین» و «سجاد» مشهور گشت .
دو سال پس از تولد او، جدش امیر مؤمنان علی علیه السلام در محراب عبادت، به شهادت رسید و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود . از سال پنجاه هجری، به مدت یازده سال در دوران پر فراز و نشیب امامت پدرش حسین بن علی علیهما السلام که با قدرتطلبی معاویه و پسرش یزید مصادف بود، در کنار او قرار داشت و پس از آن، در محرم الحرام سال 61 هجری پس از قیام و شهادت پدر بزرگوارش در حادثه کربلا، امامت و زعامت جامعه اسلامی را عهده دار شد (1).
این
دوران که 34 سال به طول انجامید، با حکومت عده ای از حاکمان مقارن بود که عبارتند
از:
1- یزید بن معاویه (61- 64 ه . ق)
2- عبد الله بن زبیر (61- 73 که به صورت مستقل حاکم مکه
بود)
3- معاویة بن یزید (چند ماه از سال 64)
4- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)
5- عبد الملک بن مروان (65- 86)
6- ولید بن عبد الملک (86- 96)
آن امام همام، در سال 94 یا 95 هجری در مدینه منوره رحلت نمود و در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شد (2).
دوران امامت آن حضرت، با یکی از سیاه ترین ادوار تاریخ اسلام همراه بود . بعد از حادثه دلخراش عاشورا و پس از انعکاس این خبر در سراسر کشور اسلامی، رعب و وحشت شدیدی بر جامعه حکم فرما شد و برای مردم مسلم گردید که یزید، پس از کشتن فرزند رسول خدا، که از قداست و عظمت بالایی برخوردار بود و به اسیری بردن زن و فرزندان او، از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نخواهد کرد .
از دیگر حوادث تلخ این دوران، (واقعه حره) بود که بنا به نقل اکثر مورخین، لشکریان یزید، به فرماندهی مسلم بن عقبة، برای سرکوب مردم مدینه که در مقابل ظلم و جور حکومت بنی امیه به مخالفت پرداخته بودند، عازم آن شهر شدند و پس از حمله به مدینه، به دستور یزید، سه روز جان و مال و آبروی مردم مدینه مباح شد، از این رو عده زیادی از مردم بی گناه به قتل رسیدند (3) و حدود هزاران زن بی شوهر، باردار شدند (4).
پس از آن واقعه، لشکریان یزید برای سرکوب عبد الله بن زبیر که در مقابل یزید، به مخالفت پرداخته بود عازم مکه شدند و پس از محاصره آن شهر، خانه خدا و حرم امن الهی را با منجنیق، سنگ باران کردند و بر آن آتش گشودند به طوری که پرده ها، و سقف آن که از چوب ساخته شده بود در آتش سوخت (5).
در این ایام، شیعیان در خفا و تقیه روزگار سختی را سپری میکردند و جرات هیچ گونه اظهار محبتبه اهل بیت علیهم السلام را نداشتند و اگر چنین کاری می کردند، مورد شکنجه و آزار قرار می گرفتند و یا حتی به قتل می رسیدند، چنان که یحیی بن ام طویل از یاران با وفای امام سجاد علیه السلام به جرم دوستی و پیروی از اهل بیت علیهم السلام دستگیر، و دستها و پاهای او قطع شد و سپس به شهادت رسید (6) ، همچنین در زمان حاکمیت عبد الملک مروان، حدود 120 هزار نفر از مردم بی گناه که بسیاری از آنها شیعیان اهل بیت علیهم السلام بودند به دست حجاج بن یوسف که مردی سفاک و بی رحم بود، به قتل رسیدند (7).
قله
های رفیع فضیلت
معرفت و شناخت تمام جنبه های شخصیتی ائمه علیهم السلام
برای ما انسانهای عادی و محدود در عالم طبیعت غیر ممکن است، چرا که آن انوار
قدسیه در بالاترین مراتب و بلندترین قله های فضیلت و کمال قرار داشته و غالب انسانها
توان رسیدن به آن قله های رفیع را ندارند و از درک آن عاجزند . امیر مؤمنان علی
علیه السلام می فرمایند: ولا یرقی الی الطیر; و مرغان [بلند پرواز اندیشهها ] نمیتوانند به
[بلندای ارزش ] من پرواز کنند . (8)
عبد العزیز بن مسلم، یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام نقل میکند که ما در شهر «مرو» بودیم، روز جمعه در مسجد جامع آن شهر اجتماع کرده بودیم که از امامتسخن به میان آمد، پس از آن بر امام وارد شدم و در این رابطه از ایشان سؤال کردم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: الامام واحد دهره، لا یدانیه احد ولا یعادله عالم ولایوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر; امام یکتای زمان خویش است که احدی [در فضیلت] به او نزدیک نمیشود (به او نمیرسد) و هیچ دانشمندی با او برابری نمیکند و بدیل و مثل و نظیری ندارد .
و در ادامه فرمودند: فمن ذا الذی یبلغ معرفة الامام او یمکنه اختیاره، هیهات هیهات ضلت العقول; کیست که بتواند به حد شناخت امام برسد و یا بتواند او را برگزیند، هرگز، هرگز، عقول [از درک امام و شناخت او] عاجزند . (9) »
فضائل
و مناقب امام سجاد علیه السلام
بدیهی است که ما هرگز نمیتوانیم مقام و منزلت واقعی
امام سجاد علیه السلام را درک کنیم و تمام فضائل و مناقب او را به رشته تحریر در
آوریم، ولی با غور در سیره رفتار آن حضرت، میتوانیم گوشهای از فضائل و منقبتهای
اخلاقی آن امام همام را برگیریم و وجود خود را از بوی خوش آن عطر آگین سازیم، از
این رو شمهای از آنها را به اختصار بیان مینماییم .
علم
از فضائل و مناقب بارز ائمه علیهم السلام علم گسترده
آنها است که از آن به «علم لدنی» تعبیر میشود، علمی که از منبع فیض و ذات حق
سرچشمه میگیرد . امام باقر علیه السلام می فرماید: ان لله عزوجل
علمین: علم لا یعلمه الا هو وعلم علمه ملائکته ورسله فما علمه ملائکته ورسله فنحن
نعلمه (10); خداوند دو گونه علم دارد، یکی علمی
که مخصوص اوست و دیگری علمی که به ملائکه و رسولانش تعلیم کرده است و ما (ائمه) از
این علم که به ملائکه و رسولان آموخته است، بهره مندیم .
از این رو یکی از ویژگیهای ممتاز آن حضرت، احاطه علمی ایشان به اصول اعتقادی و احکام اسلامی بود، به گونه ای که در مقابل هر سؤالی که از او میشد، پاسخی دقیق و اعجاب انگیز، بیان می نمود . این ویژگی منحصر به فرد، دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین و اعجاب واداشته بود، چنان که زهری، از علمای دربار عبدالملک مروان که از مخالفین اهل بیت علیه السلام به شمار میرفت، درباره امام سجاد علیه السلام میگوید: ما رایت احدا کان افقه منه (11); احدی را فقیه تر و دانشمندتر از علی بن الحسین علیهما السلام ندیدم .
ولی جای بسی تعجب و تاسف است که چگونه آن حضرت با آن مقام و عظمت علمی، مورد بی مهری و بی توجهی مردم و حتی دانشمندان و عالمان قرار میگرفت و لذا در زمره شاگردان ایشان فقط نام معدود کسانی همچون: جابربن عبدالله انصاری، ابوحمزه ثمالی، یحیی بن ام طویل و محمد بن جبیر بن مطعم، دیده میشود (12).
برگی
از کتاب علم امام علیه السلام
کتاب شریف صحیفه سجادیه که حاوی ادعیه و مناجاتهای
چهارمین پیشوای شیعیان است، یکی از بزرگترین و مهمترین گنجینه های حقایق و اسرار
الهی به شمار میرود، به همین خاطر به القابی چون «انجیل اهل بیت» و «زبور آل
محمد» و «اخت القرآن» (13) مشهور گشته است و نظر به اهمیت و عظمت این کتاب، شرح های
زیادی بر آن نوشته شده که صاحب کتاب «الذریعة» ، چهل و هفت شرح را نام برده است
(14).
در سال 1353 ش آیت الله نجفی رحمه الله نسخه ای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی (مفتی اسکندریه) به مصر فرستاد، وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گرانبها، در پاسخ چنین نوشت: «این از محرومیت ما است که تا کنون بر این اثر گران بهای جاوید، که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن مینگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایینتر مییابم . (15) »
دانشمندان و علمای بزرگ، پس از عمری تلاش و تعلیم و تعلم برای بیان کردن یا نوشتن مطلبی، زمان زیادی را به مطالعه و کنکاش میپردازند، ولی امام سجاد علیه السلام این مضامین بلند و مطالب عالی را در وقت مناجات با خالق خویش و در هنگامی که تمام توجهاش به معبود، معطوف بوده، نجوا میکرده است، و این نیست مگر جوششی از چشمه علم لدنی آن امام معصوم .
علاوه بر صحیفه سجادیه، رساله گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده که همچون پرتویی از نور، روشنی بخش راه انسان هاست . در این اثر جاوید که «رسالة الحقوق» نام دارد، 51 حق و وظیفه برای انسان بیان شده که از حقوق خداوند بر انسان و سپس حقوق اعضاء و جوارح شروع و به حقوق اهل ذمه ختم شده است (16).
کثرت
عبادت
از مهمترین عواملی که انسان را به سوی انجام عبادات
بیشتر فرا می خواند، چشیدن طعم شیرین عبادت است و اگر انسان به مرتبه ای از کمال
برسد که حلاوت عبادت را در اعماق وجود خود حس کند، هرگز وقت خود را در امور دیگر صرف
نخواهد کرد، از این رو باید یکی از خواسته های ما از درگاه خداوند، این باشد که:
«واذقنی حلاوة ذکرک; [پروردگارا] حلاوت و شیرینی یادت را به من بچشان .»
طبیعی است که امام سجاد علیه السلام با آن مقام بلند معنوی و غرق بودن در اقیانوس بیکران یاد خداوند و لبریز بودن وجود او از حلاوت ذکر حق، بیشتر وقت خود را به عبادت بپردازد . امام محمد باقر علیه السلام درباره عبادت پدر خود می فرماید.
بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد وقد اصفر لونه من السهر ورمضت عیناه من البکاء ودبرت جبهته من السجود و ورمت قدماه من القیام فی الصلاة (17)
به حدی عبادت کرده بود که دیگران به آن حد عبادت نمی کنند و از شب زنده داری رنگش زرد گشته بود و از گریه چشمانش سرخ شده بود و از سجده پیشانیاش برجسته شده بود و از ایستادن برای نماز، پاهایش ورم کرده بود .
این ویژگی امام سجاد علیه السلام چنان برجسته بود که علمای دیگر مذاهب زبان به تحسین او گشوده اند، چنان که مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت) میگوید: «ولقد بلغنی انه کان یصلی فی کل یوم ولیلة الف رکعة الی ان مات (18); به من خبر رسیده که علی بن الحسین علیهما السلام در شبانه روز، هزار رکعت نماز میخواند و این کار تا زمان وفات او ادامه داشت .»خشوع
در عبادت
امام زین العابدین، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که
به معبود خویش داشت، و مقام الوهیت را به خوبی درک نموده بود، در هنگام امور عبادی
به پروردگار خود توجه کامل پیدا مینمود و نسبتبه تمام امور اطراف خود بیتوجه
می گشت، آن چنان قلب او سرشار از یاد و ذکر خدا میشد که فضای دل را بر دیگر
مخلوقات تنگ مینمود . ابو نعیم اصفهانی از علمای اهل سنت نقل میکند که: «کان علی
بن الحسین اذا فرغ من وضوء الصلاة وصار بین وضوئه وصلاته اخذته رعدة ونفضة، فقیل
فی ذلک، فقال: ویحکم اتدرون الی من اقوم ومن ارید اناجی (21); همواره پس از وضو
گرفتن و قبل از اقامه نماز، علی بن الحسین را لرزهای فرا میگرفت، از ایشان
درباره این حالت سؤال شد، امام علیه السلام فرمودند: وای بر شما! آیا میدانید که
به درگاه چه کسی می ایستم و با چه کسی میخواهم مناجات کنم؟»
سیادت
و عظمت
حاکمان بنی امیه و تمام کسانی که از اهل بیت علیهم
السلام بغض و کینهای به دل داشتند، تمام سعی و تلاششان این بود که با تبلیغات سوء
بر علیه این خاندان، آنان را به انزوا کشانده و محبت مردم را نسبتبه آنان کم کنند
و نور ولایت را خاموش سازند «یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم
والله متم نوره ولوکره المشرکون» (23); «آنها
میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند نور خود را کامل میکند،
هر چند کافران خوش نداشته باشند
.»
نقل شده که هشام بن عبدالملک از حکام بنی امیه، برای انجام فریضه حج عازم مکه شد، به هنگام طواف، وقتی میخواست حجر الاسود را استلام کند، به خاطر ازدحام جمعیت، موفق به این کار نشد، سپس منبری را در کنار حرم گذاشتند و هشام بر روی آن نشست و لشکریان دور او را گرفتند، در همین موقع امام سجاد علیه السلام وارد شد، در حالی که عبایی بر دوش مبارکش بود ; «احسن الناس وجها واطیبهم رائحة، بین عینیه سجادة; زیباترین مردم از نظر صورت و خوشبوترین مردم بود و در بین دو چشمش (محل سجده) علامتسجده نمایان بود .»
امام علیه السلام در حال طواف هنگامی که نزدیک حجر الاسود رسید، مردم به خاطر هیبت او و به نشانه تجلیل و احترام، کنار رفتند تا ایشان حجر الاسود را استلام کنند . هشام، از این موضوع خشمگین شد . یکی از اطرافیان هشام، پرسید: این شخص کیست که مردم این گونه احترامش میکنند؟ فرزدق (شاعر معروف عرب) که آن حضرت را شناخته بود گفت: من او را میشناسم و بالبداهة شروع به خواندن اشعاری نمود و ابیات زیادی را در فضائل امام علیه السلام بیان نمود که به چند بیت از آن اشاره میکنیم:
هذا الذی تعرف البطحاء
وطاته
والبیتیعرفه والحل والحرم
هذا بن خیر عباد الله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
اذا راته قریش قال
قائلها
الی مکارم
هذا ینتهی الکرم
این
کسی است که بطحاء (نام مکانی در مکه معظمه) جای پایش را میشناسد و خانه کعبه و
حرم و بیرون حرم با او آشناست
.
این شخص، پسر بهترین تمام بندگان است و پرهیزگار،
برگزیده، پاکیزه، نشانه و راهنما است
.
هنگامی که قریش او را ببینند، گوینده آنها میگوید: کرم
و جود، به مکارم او ختم میشود
.»
در این هنگام، هشام به شدت عصبانی شد و دستور داد فرزدق
را در مکانی به نام «عسفان» بین مکه و مدینه، زندانی کنند (24).
تواضع
چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در میان مردم
از جایگاه والایی برخوردار بود و فضائل اخلاقی، موقعیت علمی و قرابتی که با رسول
خدا صلی الله علیه و آله داشت، سبب شده بود که عامه و خاصه او را احترام و تعظیم کنند،
ولی با وجود چنین برخوردی از طرف مردم، تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای ممتاز
اخلاقی آن حضرت به شمار میرفت، به حدی که در پارهای از اوقات مورد اعتراض برخی
از مسلمانان واقع میشد، برای نمونه روزی امام علیه السلام وارد مسجد شد و پس از
عبور از میان توده مردم، در کنار «زیدبن اسلم» نشست .
در این هنگام، نافع بن جبیر لب به اعتراض گشود و به آن حضرت عرض کرد: «غفر الله لک، انتسید الناس، تاتی تتخطی حتی تجلس مع هذا العبد; مغفرت و رحمت خدا بر تو باد، تو سید و سرور مردم هستی، پس چرا این گونه میروی تا در کنار این عبد بنشینی؟» حضرت فرمودند: «العلم یبتغی ویؤتی ویطلب من حیث کان (25); علم و دانش باید جستجو شود و داده شود و طلب میشود از هر جائی که باشد .»
آری، مردان بزرگ همیشه در اوج عظمت و بزرگی، فروتنی و تواضع را سیره خود قرار میدهند و خود را در مقابل عظمت پروردگار جهانیان کوچک و ناچیز میبینند، از این رو هرگز به خود اجازه نمیدهند که با دیگر بندگان با کبر و غرور رفتار کنند .
امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی میکردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آنها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام میفرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت مینمود با قافله ای حرکت میکرد که او را نمیشناختند و با اهل کاروان شرط میکرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد .
روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل میشناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا میدانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آنها با شنیدن این سخن باسرعت به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا میخواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بی احترامی صورت می گرفت، آیا تا ابد هلاک نمیشدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا میشناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم (26).
دستگیری
از ستمدیدگان و نیازمندان
امام زین العالدین علیه السلام همان طور که در عبادت
های فردی زبان زد عام و خاص بود، در عبادات اجتماعی نیز، همه را به حیرت واداشته و
خدمت به خلق، به خصوص دستگیری و دلجویی از نیازمندان را زینت بخش رفتار خود قرار
داده بود، از این رو بسیاری از مورخین، با عبارتهای گوناگون این موضوع را نقل
کرده اند (27).
آن حضرت نسبت به بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت می ورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود، به گونه ای که نقل شده: «لما مات علی بن الحسین فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد بظهره، فقالوا: ما هذا؟ فقیل: کان یحمل جرب الدقیق لیلا علی ظهره یعطیه فقراء المدینة; هنگامی که علی بن الحسین رحلت نمود و مسلمانان بدن مبارکش را غسل میدادند، آثار سیاهی و کبودی را بر پشت آن حضرت مشاهده نمودند، پرسیدند: این آثار برای چیست؟ جواب داده شد که این اثر حمل کیسه های پر از طعام است که آن حضرت به فقراء مدینه اعطا مینمودند . (28) »
پی نوشت ها:
1) ر . ک: ارشاد شیخ مفید، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ص253; بحار الانوار،
مجلسی، المکتبة الاسلامیه، ج46، ص12
.
2) ارشاد شیخ مفید، همان، ص254; بحار الانوار، همان .
3) تاریخ طبری، مطبعة الاستقامة، ج4، ص374; مروج
الذهب، مسعودی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص82; الکامل، ابن اثیر، دار صادر،
ج4، ص111 .
4) البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیة،
ج8، ص224 .
5) همان، ص228; الکامل، ابن اثیر، دار احیاء التراث
العربی، ج2، ص602; مروج الذهب، مسعودی، همان، ص84; تاریخ طبری، همان، ص383 .
6) اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، شیخ طوسی، دانشگاه
مشهد، ص123 .
7) مروج الذهب، مسعودی، دار الاندلس، ج3، ص166، الوافی
بالوفیات، ابن صفدی، النشرات الاسلامیه، ج11، ص308; تاریخ اسلام، ذهبی،
دارالکتاب العربی، حوادث سنه 81- 100
.
8) نهج البلاغه، خطبه 3 .
9) اصول کافی، کلینی، دار الاضواء، ج1، ص198 .
10) همان، ص256 .
11) سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، ج4، ص389 .
12) فی رحاب ائمة اهل بیت، محسن امین عاملی، دار
التعارف، ج3، ص213 .
13) الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، المکتبة الاسلامیة، ج15،
ص18 .
14) همان، ج13، ص345- 359 .
15) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه
السلام، ص271 به نقل از صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدر الدین بلاغی، (مقدمه) ص37 .
16) الامالی، شیخ صدوق، مجلس 59، ص301- 306; الخصال،
شیخ صدوق، باب خمسین و مافوقه، ص564- 570; تحف العقول، حرانی، دارالکتب
الاسلامیه، ص255 .
17) مناقب ابن شهر آشوب، دار الاضواء، ج4، ص162 .
18) تهذیب الکمال، المزی، مؤسسة الرسالة، ج20، ص390;
سیر اعلام النبلاء، همان، ص392
.
18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث
العربی، ج1، ص27 .
20) تهذیب الکمال، همان; سیر اعلام النبلاء، همان; حلیة
الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الفکر، ج3، ص135 .
21) حلیة الاولیاء، همان، ص133 .
22) تهذیب الکمال، همان، ص389; بحار الانوار، مجلسی،
همان، ص80; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص163; تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دار
الفکر، ج41، ص377 .
23) صف/8
.
24) تهذیب الکمال، همان، ص400; سیر اعلام النبلاء،
همان، ص398; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص183; حلیة الاولیاء، همان، ص139 .
25) الطبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، ج5، ص216; سیر
اعلام النبلاء، همان، ص388; حلیة الاولیاء، همان، ص138 .
26) بحار الانوار، همان، ص69 .
27) سیر اعلام النبلاء، همان، ص393; بحار الانوار،
همان، ص66; تهذیب الکمال، همان، ص 392
.
28) حلیة الاولیاء، همان، ص136; مناقب ابن شهر آشوب،
همان، ص167; بحار الانوار، همان
.
ماهنامه مبلغان
منبع:جام
211008