۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۰۱
عقیق: در سراسر زندگانی حضرتش متبلوراست ازجمله با نگاهى به فعالیتهاى دوران نوجوانى و شرکت وى در جنگها، چهره روشنترى از ابعاد حماسى شخصیت آن حضرت را به تصویر میکشد.
ولادت و نامگذارى
داستان شجاعت و صلابت حضرت عباس(ع) مدتها پیش از ولادت
او، از روزى آغاز شد که امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل خواست براى او همسری
برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانى شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت
باشد. او نیز فاطمه دختر «حزام بن خالد بن ربیعه» را براى همسرى مولاى خویش انتخاب
کرد که بعدها «ام البنین» خوانده شد. این پیوند در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان
المبارک سال 26 هجرى به بار نشست.
نخستین آرایه هاى شجاعت، در همان روز تولد، زینت بخشِ
غزل زندگانى عباس (ع) گردید: آن لحظهاى که على(ع) او را عباس نامید. نامش بخوبى
بیانگر خلق و خوى حیدرى او بود. على (ع) طبق سنت پیامبر(ص) در گوش او اذان و اقامه گفت. سپس نوزاد
را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک، حلقه چشمانش را فرا گرفت. ام
البنین(س) از این حرکت شگفت زده شد و پنداشت عیبى در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید
و نگارینهاى دیگر بر کتاب شجاعت و شهامت عباس(ع) افزوده شد. امیرالمؤمنین(ع) حاضران را از حقیقتى
دردناک اما افتخارآمیز، که در سرنوشت نوزاد مىدید، آگاه نمود که چگونه این
بازوان، در راه مددرسانى به امام حسین(ع) از بدن جدا مىگردد.
کودکى و نوجوانى
تاریخ گویاى آن است که امیرالمؤمنین (ع) همّ فراوانى
مبنى بر تربیت فرزندان خود مبذول مىداشتند و عباس(ع) را افزون بر تربیت در
جنبههاى روحى و اخلاقى از نظر جسمانى نیز مورد تربیت و پرورش قرار مىدادند تا
جایى که از تناسب اندام و ورزیدگى اعضاى او، بخوبى توانایى و آمادگى بالاى جسمانى
او فهمیده مىشد. افزون بر ویژگیهاى وراثتى که عباس(ع) از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهاى
روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیارى نخلستانها و جارى ساختن نهرها و حفر چاهها و
نیز بازیهاى نوجوانانه بر تقویت قواى جسمانى او مىافزود.
نگاشتهاند امیرالمؤمنین(ع) به توصیههاى پیامبر(ص) مبنى
بر ورزش جوانان و نوجوانان، اعم از سوارکارى، تیراندازى، کشتى و شنا جامه عمل مىپوشانید
و خود شخصا، فنون نظامى را به عباس(ع) مىآموخت که این موضوع نیز گام مؤثر و
سازندهاى در پرورشهاى جسمانى عباس(ع) به شمار مىرفت.
آبرسانى، تجربه پیشین
پس از ورود سپاه 85 هزار نفرى معاویه به صفین، وى به
منظور شکست دادن امیرالمؤمنین(ع) عده زیادى را مأمور نگهبانى از آبراه فرات نمود و
«ابوالاعور
اسلمى» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین(ع) وقتى به صفین مىرسند، آب را به روى
خود بسته مىبینند. تشنگى بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین(ع) را بر آن مىدارد تا
عدهاى را به فرماندهى «صعصعه بن صوحان» و «شبث بن ربعى» براى آوردن آب اعزام
نماید. آنان به همراه شماری از سپاهیان، به فرات حمله مىکنند و آب مىآورند. در
این یورش امام حسین(ع) و اباالفضل العباس(ع) نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه
را هدایت مىنمود.
در جریان آزادسازى فرات توسط لشکریان امیرالمؤمنین(ع)، مردى تنومند و قوى هیکل به نام «کُرَیْب بن ابرهه»
از قبیله «ذى یزن» از صفوف لشکریان معاویه براى هماورد طلبى جدا شد.
نزدیک آمد و امیرالمؤمنین(ع) را براى مبارزه صدا زد. وی
دو نفر را به شهادت رساند. امیرالمؤمنین(ع) که این شکستهاى پىدرپى را سبب از دست رفتن
روحیه جنگ در افراد خود و سرخوردگى یاران خود مىدید، دست به اقدامى عجیب زد. او
فرزند رشید خود عباس(ع) را که در آن زمان با وجود سن کم جنگجویى کامل و تمام عیار به
نظر مىرسید، فراخواند و به او دستور داد اسب، زره و تجهیزات نظامى خود را با او
عوض کند و در جاى امیرالمؤمنین(ع) در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس(ع) را
پوشید و بر اسب او سوار شد و در مبارزهاى کوتاه اما پر تب و تاب، کریب را به
هلاکت رساند... و به سوى لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالاى نعش کریب
فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند.
امیرالمؤمنین(ع) از این حرکت چند هدف را دنبال مىکرد.
هدف بلندى که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس(ع) بود که
جنگاورى نو رسیده بود. در درجه دوم او مىخواست لباس و زره و نقاب عباس(ع) در
جنگها شناخته شده باشد و در دل دشمن ترسى از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده
را به دست عباس(ع) در دیگر جنگها بدهد تا هرگاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار
على(ع) در خاطرشان زنده شود. در گام واپسین، امام با این کار مىخواست کریب نهراسد
و از مبارزه با على(ع) شانه خالى نکند و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به
کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقى بماند و به دست امام کشته شود تا هم
او و هم همرزمان زرپرست و زورمدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند.
اما نکته دیگرى که فهمیده مىشود، این است که با توجه به
قوت داستان از جهت نقل تاریخى، تناسب اندام عباس(ع) چندان تفاوتى با پدر نداشته که
امام مىتوانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یا نوجوان خود را بر تن نماید.
یار وفادار 2 برادر
عباس(ع)
در جریان توطئه صلحى که از سوى معاویه به امام مجتبى(ع)
تحمیل شد، همواره موضعى موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود و
هرگز پیشتر از آنان گام برنداشت و اگرچه صلح هرگز با روحیه جنگاورى و رشادت او
سازگار نبود، اما ترجیح مىداد اصل پیروىِ بىچون و چرا از امام بر حق خود را به کار
بندد و سکوت نماید.
در این اوضاع نابهنجار حتى یک مورد در تاریخ نمىیابیم
که او به رغم عملکرد برخى دوستان، امام خود را از روى خیرخواهى و پنددهى مورد
خطاب قرار دهد. این گونه است که در آغاز زیارتنامه ایشان که از امام صادق(ع) وارد
شده است، مىخوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها الْعَبْدُ الصّالِحُ،
اَلْمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنِ
وَالْحُسَیْنِ صَلّى ا...ُ عَلَیْهِمْ وَسَلَّمَ؛ درود خدا بر تو اى بنده نیکوکار
و فرمانبردار خدا و پیامبر خدا و امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود و سلام خدا بر
آنها باد!»البته اوضاع درونى و بیرونى جامعه هرگز از دیدگان بیدار او پنهان نبود و
او هوشیارانه به وظایف خود عمل مىکرد. پس از بازگشت امام مجتبى(ع) به مدینه،
عباس(ع) در کنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى کریمانه برادر خود
را بین مردم تقسیم مىکرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى
و حمایت از محرومان جامعه گردید. هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ هجرت به سوى حرم امن
الهى نمود، عباس(ع) نیز همانند قبل بدون درنگ و تأمل در نتیجه و یا تعلّل در
تصمیمگیرى، بار سفر بست و با امام همراه گردید و تا مقصد اصلى، سرزمین طفّ، از
امام جدا نشد و میراث سالها پرورش در خاندان عصمت و طهارت(ع) را با سخنرانیها،
جانفشانیها و حمایتهاى بىدریغش از امام به منصه ظهور رساند.
خاستگاه تربیتى
عباس بن علی(ع) در گسترهاى چشم به جهان گشود که رایحه
دلانگیز وحى، فضاى آن را آکنده بود و در دامان مردى سترگ پرورش یافت که بر
کرانههاى تاریخ ایستاده بود. در خانهاى رشد کرد که از زیور و زینتهاى دنیایى
تهى، اما از نور ایمان سرشار بود.
پیداست که عباس(ع) نیز از همان آغاز و در همان خانه با
مفهوم ستیز با ظلم آشنا شده و از همانجا زمینههاى ایستادگى و جانفشانى در راه حق
در او به وجود آمده است.
نکته پایانى اینکه حضرت اباالفضل(ع) شاگرد چهار امام
است: پدرش على(ع)، برادرانش امام حسن و امام حسین(ع) و برادر زاده اش حضرت
سجاد(ع). چگونه مى توان شاگرد چهار امام(ع) بود و از تاثیر طهارت محیط در پرورش
خود بهره اى نبرد و داراى بصیرت نافذ و بینش عمیق در دین نشد.
آرى او صاحب بصیرت و دایره المعارف بصیرت و بینا زیستن
بود، بصیرتى که بر محور ولایت مى چرخید و ولایتمدارى را در رفتار و گفتار او متجلى
مى کرد. آنجا که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفادارى
خود را در اشعار حماسى و رجزخوانى هایش بازگفت چنانکه فرمود: «وا... ان قطعتموا
یمینى انى احامى ابدا عن دینى و عن امامی...»
منبع:قدس