عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۸۰۱۳
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۱
داستان شیرینی است. روزی آقای فلسفی در ایام جوانی با اتوبوس به مشهد می‌رفتند. یکی از مسافرین اتوبوس که کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌داده ...

توصیه آیت الله مجتهدی به جوانانعقیق:ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانی‌ها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و می‌توانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌‌داد که بر دل می‌‌نشست؛ به طوری که حتی هم ‌اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.

اهمیت وجود روحانی در جامعه

استاد ما آقای برهان می گفت: مرا از طرف مرحوم آیت الله اصفهانی برای تبلیغ به هندوستان فرستادند. یک روز در خیابان فیلی دیدم, تعجب زده به دنبال فیل به راه افتادم که چه هیکل و چه قیافه‌ای دارد. ناگهان متوجه شدم که عده‌ زیادی هم به دنبال من به راه افتاده‌اند و در حال تماشا کردن من هستند. بله من تماشای فیل می‌کردم و هندی‌ها که تا به حال آخوند ندیده بودند مرا تماشا می‌کردند.

بله، آخوند هم تماشا دارد. الان آخوند در دنیا صدا کرده است. همین عمامه پدر دنیا را درآورده است. امام چه کرد! هرچه هست زیر این عمامه است. این عمامه نمی‌دانید که دنیا را چه کرد.

کتابی در شرح حال آقای فلسفی است که این ماجرا را از آنجا نقل می‌کنم. داستان شیرینی است. روزی آقای فلسفی در ایام جوانی با اتوبوس به مشهد می‌رفتند. یکی از مسافرین اتوبوس که کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌داده، تصمیم می‌گیرد که آقای فلسفی را دست بیندازد. برای همین شروع می‌کند از مسافرها پرسیدن که آقا شغل شما چیه؟ یکی گفت من تاجرم، یکی گفت من دکترم، یکی ‌گفت من مهندسم. تا اینکه نوبت به آقای فلسفی می‌رسد، از او می پرسد: آقا شما چه کاره هستید؟ آقای فلسفی هم می‌گوید: من آخوندی می‌کنم.

آن شخص با حالت تمسخر‌آمیزی می‌گوید: ما آخوندی می‌کنیم، بروید پی کارتان، دست بردارید از این آخوندی!‌ مگر آخوندی هم در این مملکت شغل است؟ جل و پلاستان را جمع کنید و بروید پی کارتان!

و شروع می کند به مسخره کردن آقای فلسفی، آقای فلسفی هم هیچ نمی‌گویند. اتوبوس همچنان حرکت می‌کند تااینکه به نقطه‌ای می‌رسد که سیل در آنجا راه افتاده بود. شدت سیل به حدی بود که مجبور می‌شوند برای اینکه غرق نشوند، درهای اتوبوس را باز بگذارند تا از یک طرف سیل بیاید و از طرف دیگر برود.

ناگاه صندوق پرتقال یکی از مسافرین، همراه سیل بیرون می‌رود و پرتقال‌ها روی آب شناور می‌شوند. مسافرین اتوبوس دیگری که آنها هم به خاطر سیل مجبور شده بودند بایستند، پرتقال‌ها را برداشتند. در این حال آقای فلسفی بلند فریاد می‌زنند که: «این پرتقال‌ها صاحب دارد.» کسانی که پرتقال‌ها را برداشته بودند، آنها را پس می‌دهند. بعد آقای فلسفی به آن آقا می‌گوید: «آقا، ما آخوندی‌گری می‌کنیم یعنی این. یعنی کار ما این است که بگوییم این حرام است و این حلال.»

خدا در قرآن از کار ما تعریف می‌کند، آنجایی که می‌فرماید: «و من احسن قولا ممن دعا الی الله.» بهترین مردم از حیث گفتار آن کسی است که به سوی خداوند دعوت می‌کند.» که این آیه تعریف از طلبه‌ها و ‌آخوندها می‌باشد.

«آشیخ علی اکبر تبریزی» پنجاه شصت سال پیش در مسجد می‌گفت: «آخوند را مسخره می‌کنی؟ وقتی بمیری باید اول آخوند شوی، بعد داخل قبر بروی!» مستحب است که میت مرده اگر مرد است، یک عمامه دور سرش بپیچند.

پس زمانی که به دنیا می‌آیی محتاج آخوندی که اذان و اقامه در گوشت بگوید، وقتی هم که بمیری باز محتاج آخوندی که بیاید برایت تلقین بگوید و نماز میت بخواند. اصلا اگر آخوند نباشد دنیا نمی‌گردد. آخوند بود که پدر آمریکا را درآورد و لانه جاسوسی را تسخیر کرد.

بعضی‌ها خیلی بی‌ادب هستند، وقتی به یک روحانی می‌رسند او را مسخره می‌کنند. یک تاکسی به آخوندی اهانت کرده بود و عقب عقب آمده بود آخوند هم نمی‌دانست خوشحال شده بود که بالاخره یکی پیدا شد که ما را سوار کند، با خودش گفت: الحمدالله این آدم خوبی است. می‌خواهد مرا سوار کند.

راننده تاکسی بعد از اینکه به آن فرد رسیده بود گفته بود: «آمده‌ام به تو بگویم سوارت نمی‌کنم!» اما این آخوند هم از آن آخوند زرنگ‌ها بوده گفته بود: «من هم به تو می‌گویم که از سال 57 که سوارتان شده‌ایم دیگر پیاده نمی‌شویم!»

با این حرف پدر آن راننده را درآورد! به آمریکا هم بگویید که ما دیگر پیاده نمی‌شویم. اینکه امام فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» ‌یک سخن اساسی و ریشه‌ای است، بیخودی که نیست. چرا؟ چون روحانی مربوط به انبیا است.

اگر روحانی و عالم نبود، ما دین نداشتیم. به برکت علماست که دین دست به دست از انبیا به ما رسیده، امثال مرحوم مجلسی‌ها، مرحوم سید مرتضی‌ها، سید رضی‌ها، کلینی‌ها، مراجع تقلیدها، آقای بروجردی‌ها، آسیدحسین اصفهانی‌ها، مراجع فعلی، رهبر کبیر انقلاب، آیت‌الله کاشانی‌ها، مرحوم مدرس‌ها، شیخ فضل الله نوری‌ها به خاطر اسلام خون دادند و کشته شدند تا توانستند درخت اسلام را آبیاری کنند و اینکه ما امروز راحت و آسوده در اینجا نشسته‌ایم، به برکت این خون‌ها است.

کجا مسجدها این جور بود؟ یک حصیر در آن می‌انداختند. سگ و گربه به داخلش می‌رفتند. خادم نداشت. مردهایی که زن‌هایشان از خانه بیرون‌شان می‌کردند،‌ به مسجد می‌آمدند و شب در مسجد می‌خوابیدند. روزی یک نفر در مسجد خوابیده و حوصله‌اش سر رفته بود، به بغل دستی‌اش گفت: تو چند تا زن داری؟ گفت: یکی گفت: برو و یک زن دیگر هم بگیر، روزی‌اش با خداست.

او هم گوش کرد، یک زن دیگر گرفت، زن‌ها با هم دعوایشان شد و شب شوهرشان را از خانه بیرون کردند. شوهر هم هر جا گشت اتاق گیرش نیامد، به همان مسجد آمد. دید رفیقی که به او گفته بود زن بگیر در مسجد است. به او گفت:‌چرا این حرف‌ها را به من زدی؟ او گفت:‌ من تنها بودم و می‌خواستم یکی پهلویم باشد، برای همین به تو گفتم برو و یک زن دیگر بگیر!

پس کسانی که دو تا زن می‌گیرند، شب‌ها باید بروند در مسجد بخوابند. هر چند حالا در مساجد قفل است و کسی را راه نمی‌دهند. حتی جنازه هم نمی‌گذارند در مسجد باشد. قدیم اگر کسی شب می‌مرد، جنازه‌اش را در مسجد می‌گذاشتند، اما الان باید تلفن بزنند و جنازه را به سردخانه ببرند.

توصیه ای برای پیشرفت در زندگی

اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می‌شود، راضی نگه داشتن پدر و مادر است. دومین عمل نماز اول وقت است. نماز اول وقت هم در اینکه کارتان خوب شود موثر است. کسانی که به هر دری می‌زنند، ولی کارشان درست نمی‌شود برای این است که نماز اول وقت نمی‌خوانند. جوان‌ها به شما توصیه می‌کنم اگر می‌خواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید.

 

منبع:دانشجو

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین