عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۴۹۹۸
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۰
اگر می‌گوییم با مذاکره قصد افشای خباثت آمریکا را داشتیم، پس چرا با تحریف تاریخ امام حسن (ع) دم از صلح و مذاکره مجدد می‌زنیم؟ این تضاد در رفتارها برای چیست؟

صلح امام حسن (ع) و یک دوگانه‌ سیاسیعقیق: محمدهادی همایون عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و نویسندۀ کتاب «تاریخ تمدن و مُلک مهدوی» طی یادداشتی به برخی ابعاد معرفتی صلح امام حسن (ع) و انتقاد از بهره‌برداری سیاسی خواص این ماجرا پرداخت. 

متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

غفلتی که در ماجرای صلح امام حسن (ع) صورت می‌گیرد، تحلیلِ عاشورامحور این رویداد است. با این نوع نگاه، اگر بنا باشد به تطبیق زمانۀ خود با جامعۀ عصر آن امام بزرگوار بپردازیم، می‌توان به تصویر روشنی دست یافت. اگر بپذیریم تا پیش از آن، خوبان بشر برای عاشورا هذف‌گذاری داشتند، نزدیک‌ترین حلقه به ماجرای عاشورا، خود امام حسن مجتبی (ع) هستند. اگر به جریان صلح امام حسن (ع) از این زاویه بنگریم، بیشتر به تربیت‌ها و حکمت‌های جاری در آن دست خواهیم یافت. جامعۀ عصر پس از نبی مکرم اسلام به ویژه در مقطع امام حسن مجتبی و امام حسین علیه‌السلام چنان در فضای امویت تنفس کرده بودند و فرهنگ‌شان متأثر از آن بود که نسبت به خاندان عترت جسارت داشتند تا حدی که آن بزرگواران را به شهادت رساندند.

در جامعه آن روز، به دنبال سیاست‌های مکارانۀ برخی از خواص مثل معاویه، امام خوب فهم نشده بود و حجمی از احادیث نبوی حاکی از فضایل عترت به ویژه امام حسن و امام حسین علیهما السلام، به فراموشی سپرده شده بود. فراموش کردند که پیامبر(ص) فرمود «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا» یعنی حسن و حسین دو امامند، چه قیام کنند و چه سکوت کنند؛ از جامعه‌ای که این معنا از امام را نمی‌فهمید توقعی نمی‌رفت. آنها لشکرکشی امام حسن مجتبی (ع) را دعوای عراق و شام می‌دانستند، نه اطاعت از امامی که خداوند امر به پیروی از ایشان کرده است؛ از این رو است که فرماندهی مثل عبیدالله بن عباس از سپاه امام جدا می‌شود و دیگری خنجر به پای ایشان می‌کوبد!

این چالش را در قیام امام حسین (ع) به وضوح مشاهده می‌کنیم؛ غیر از آن 72 نفر یا به تعبیری صد نفری که به حقیقت امام دست یافتند و جان خویش را در مسیر ایشان تقدیم کردند و به بالاترین درجات دست یافتند، مابقی امت اسلام کمترین معرفت را نسبت به جایگاه امام داشتند. پس با خون امام حسین (ع) باید بیداری اتفاق بیفتد و امت اسلام بار دیگر احیا شود و به تدریج مسیر خود به سوی اهداف الهی را طی کند و اکنون مشاهده می‌کنیم که به برکت همین خون مقدس، تشیع تبدیل به قدرتی بی‌بدیل در منطقه و جهان شده است. مردم ما چهل سال است که وفاداری و پایبندی خود به نظام را به اثبات رساندند، بماند از برخی خواصی که از آموزه‌های انقلاب و امام جدا شدند و تصور می‌کنند خودشان مردم هستند.

اگر پروندۀ عمده جامعۀ اسلامی صدر اسلام، ارتداد و رویگردانی از ثقل پیامبر(ص) یعنی خاندان عترت است به استناد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِه‏؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد»، پروندۀ جامعۀ شیعی ما و به استناد روایتی از پیامبر (ص)، تحقق وعدۀ خداوند در ادامۀ همین آیه است که فرمود «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ‏ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ؛ به زودى خدا گروهى [دیگر] را مى‌‏آورد که آنان را دوست مى‌‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان‏] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏‌ترسند.» پس چگونه می‌توان مردم امروز را با عصر صدر اسلام و جامعۀ دوران امام حسن (ع) مقایسه کرد؟

با این نوع نگرش، تصویری که امروز از حزب شیطان و آمریکا داریم، با تصویری که جامعۀ اسلامی صدر اسلام از اشرار زمان امام حسن همچون معاویه  و یزید داشتند، خیلی تفاوت دارد. اکثراً تصور می‌کردند معاویه در چارچوب اسلام عمل می‌کند. اکنون اگر می‌بینیم کشورهایی همچون عربستان به اسم اسلام با جبهۀ کفر مشارکت می‌کنند، فهمش برای ما شیعیان سخت نیست؛ آن زمان به قدری بصیرت‌ها کور بود که قدرت فهم حقیقت نداشتند.

باز اکنون می‌بینیم خواص با دشمن پیمان‌نامه می‌بندند و بعد می‌گویند می‌خواستیم ماهیت دشمن آشکار شود. خب باید گفت مردم شیعۀ ما که ماهیت آمریکا را می‌دانستند، بلکه شما برخی خواص بودید که ماهیت آمریکا برایتان نامعلوم بود. هم رهبری این نظام هشدار دادند و هم مردم انقلابی ما به این فهم رسیده بودند. این همه هزینه تحمیل ملت شود که ماهیت آشکار و خبیثانۀ آمریکا مشخص شود؟! با این حال از فحوای کلام برخی خواص مشخص می‌شود که گویی باز هم به این درک عمیق نرسیدند که نمی‌شود با دشمن پای مذاکره نشست وگرنه از ماجرای امام حسن مجتبی(ع) استفادۀ سیاسی نمی‌شد؛ اینگونه تضاد در رفتارها و گفتارها گاهی موجب آزار فکری می‌شود؛ یعنی اگر ماهیت غرب برایتان آشکار شد، پس چرا دوباره با تحریف تاریخ دم از صلح و مذاکره مجدد می‌زنیم؟! اگر هنوز خباثت آنها مشخص نشده، پس چرا می‌گوییم پای مذاکره رفتیم تا ماهیت آنها برای ملت آشکار شود؟! بنابراین شیعۀ امام حسن (ع) کسی است که زمان‌شناس و اهل بصیرت باشد، دل در گروی هدایتهای الهی داشته باشد، پایبند به اصول تشیع باشد و به مصداق آیۀ قرآن نسبت به دشمن از خود سختی نشان دهد.

 

منبع:تسنیم


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین