عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۹۵۳۵
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۶
بررسی راهکارهای تحقق سبک زندگی دینی در گفت‌وگو با استاد شکیبافر

رضا صیادی- « سبک زندگی دینی»؛ این روزها کمتر کسی می‌تواند در این باره جامع و کاربردی صحبت کند. بدون تعارف باید پذیرفت که تولیدات فرهنگی جامعه در این حوزه بسیار محدود بوده است و به همین دلیل جای خالی این بحث، بیش از پیش احساس می‌شود. برنامه‌ای که بتواند مسیر روشنی را مقابل پای ما قرار دهد تا با کمترین لغزش از سبک زندگی دینی بهره ببریم. حجت‌الاسلام و الملسلمین مرتضی شکیبافر جزء افراد محدودی است که در این حوزه مطالعات و تحقیقات گسترده‌ای داشته است و سال‌ها در سخنرانی‌های عمومی‌اش- به ویژه در مسجد باب‌الجنه تهران – این موضوع را دسته بندی و تبیین کرده است. آنهایی که او را می‌شناسند، می‌دانند که بیان ساده و صمیمانه‌ای دارد و در  عین حال مباحث را با نظمی دقیق، دسته‌بندی می‌کند و تحویل مخاطب می‌دهد،  همین ویژگی حاج‌آقا باعث شد تا گفت‌وگویی که قرار بود یک ساعته تمام شود، حدود 2 ساعت کشید و ما اصلا متوجه گذر زمان نشدیم. از چندین بحثی که در این گپ مفصل مطرح شد، فعلا فقط بخش «سبک زندگی دینی» اش پیش روی شماست.

 

 

داشتن سبک زندگی دینی دغدغه بسیاری از افراد و خانواده‌های مذهبی است. می‌خواهیم در همین مورد گفت‌وگو کنیم، موافقید؟

 

چرا که نه؟ اجازه دهید با یک مقدمه وارد بحث شوم؛  سبک زندگی دینی باید تقسیم بندی شود، اصولا دو نوع نگاه می‌توان به این مقوله داشت؛ نگاه فردی و اجتماعی. اسلام به عنوان کامل‌ترین مکتب دینی آنقدر جامع است که هم برای تک تک مردم برنامه داشته باشد و هم برای کل جامعه. البته  این دو نگاه در یکدیگر اثر گذارند و نمی‌توان کاملا مجزا بررسی‌شان کرد؛ یعنی اگر تک تک مردم به سبک زندگی دینی روی بیاورند ، در نگاه کلی جامعه هم از آن اثر می‌گیرد و برعکس، اگر جامعه فضای دینی داشته باشد، در روحیه مردم هم موثر است.

 

نکته این‌جاست که باید از کدام به کدام برسیم؟ اصالت با کدام است؟ فرد باید جامعه را دینی کند با بالعکس؟

در آیه 103 سوره مبارکه آل‌عمران آمده است:« واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» یعنی گروهی به حبل خداوند چنگ بزنید، حبل در این آیه معنای دین می‌دهد. این یعنی رویکرد اجتماعی به دین، البته من از اهمیت حرکت‌های فردی غافل نیستم، اما اگر با دقت به متون دینی نگاه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که ایجاد یک جامعه دینی باید در اولویت برنامه‌هایمان باشد. اسلام ابتدا جامعه را هدف قرار می‌دهد، بعد افراد را. هیچ کس نمی‌تواند این حقیقت را انکار کند که  جامعه تحت تاثیر نهادهای اجتماعی است . البته فقط  منظورم نهادهای دولتی نیست، به طور عام می‌گویم همه نهادهایی که در جامعه اثر گذارند. اگر روش آنها دینی نباشد، بحران‌های  بسیار بزرگی پیش می‌آید. حتما شنیده‌اید که فرموده‌اند:« الناس علی دین ملوکهم»  من معتقدم مصداق  این ملک در زمانه فعلی ما، نهادهای اجتماعی هستند. با این اوصاف باید ابتدا جامعه را در نظر بگیریم، بعد افراد را.

 

اتفاقا همین کار را سخت می‌کند، اینکه  باید از «کل» به «جزء» برسیم. شما چه راهکارهایی را برای دینی شدن جامعه پیشنهاد می‌کنید؟

 

نکته اینجاست که ما باید علوم مختلف  و حتی هنر را به خدمت دین درآوریم و این کار بسیار دشواری است. روان‌شناسی، جامعه شناسی و فرهنگ ما باید با دین ممزوج شود، منظورم این نیست که بار علمی‌شان را کاهش دهند، اتفاقا باید از نوین‌ترین روش‌های روز بهره‌ ببرند، اما در مسیری حرکت کنند که دین تعین می‌کند. یعنی باید خروجی‌شان همان چیزی باشد که وحی می‌خواهد. زمانه ما شرایط خاص خودش را دارد و باید مطابق با همین جامعه برنامه‌ریزی کنیم. متاسفانه ما حلقه واسطه ای میان مردم و عالمان دین نداریم. این حلقه واسطه همیشه جایش خالی بوده است. کسی که مفاهیم و راهکارهای زندگی دینی را از عالم بگیرد و آن را در قالب یک محصول فرهنگی و همه فهم تحویل مخاطب دهد.البته ارتباط مستقیم مردم و دانشمندان دینی هم جای خود، اما جامعه‌ای دینی می‌شود که مفاهیم سنگین دین را ساده به مردم تحویل دهد.

 

این رسالت را شما فقط برای هنرمندان قائلید؟

خیر، اتفاقا خود روحانیون هم می‌توانند به عنوان واسطه فعالیت می‌کنند، مثلا علامه طباطبائی گاهی اوقات مطالبی را بیان می‌کردند که فهمش برای شاگردان نزدیک استاد نیز دشوار بود. شهید مطهری در آن روزگار واسطه‌ای بود بین مردم و علامه. ایشان همان صحبت‌های سنگین علامه را دسته‌بندی می‌کرد و خیلی ساده روی منبر برای مردم نقل می‌کرد. چنین کاری باید در زمینه‌های مختلف هم انجام شود، آن وقت می‌فهمیم که برای رساندن پیام دینی، هم سینما رسالت دارد، هم کتاب. اینجاست که نقش فرهنگ و هنر در قبال دین تبیین می شود.البته در این بحث نباید از نقش حاکمیت غافل شد، ایجاد بستری برای انجام چنین فعالیت‌هایی به ویژه در حوزه علوم انسانی با دولت است.

 

 در چنین آرمان‌شهری می‌توانیم بگوییم دیانت ما عین فرهنگ و هنر و در کل زندگی ماست. درست می‌گویم؟

بله. این جمله معروف که سیاست ما عین دیانت ماست در یک جامعه دینی تعریف می‌شود. این سیاست هم فقط در حوزه مسائل صرف سیاسی نیست. می‌توان گفت بخشی از آن سیاست‌گذاری‌های کلان است که شامل فرهنگ و هنر و ورزش وهر چیز دیگری که شما فکرش را کنید، می‌شود.شما رنسانس را نگاه کنید. در روزگار خودش بر همه چیز اثر گذاشت؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا روابط شخصی مردم. در جامعه مذهبی باید یک رنسانس دینی به وجود بیاید. همه چیز در کنار هویت مستقل خود، باید در مسیر آسمانی باشد. تا وقتی روان‌شناسی و جامعه‌شناسی ما تحت تاثیر دین قرار نگیرد، من چه توصیه‌ای به جوانان بکنم؟ تا وقتی جامعه‌شناسی ما بدون توجه به فرامین قران ساز خودش را بزند، چه فایده‌ای دارد دادن نسخه‌های فردی. در این صورت، «واعتصمو بحبل الله» محقق می‌شود، ولی «جمیعا و لا تفرقوا» را نمی‌بینیم. این، همان آفت برنامه‌ای کاملا فردی است، اساتیدی که مدام به شاگردانشان می‌گویند فلان روز این کار را انجام بده و به این دستورالعمل توجه کن، باید بیشتر فرمان «جمیعا و لا تفرقوا» را مورد نظر قرار دهند.

 

 

اما مسیری که فعلا در آن قرار داریم، کاملا خلاف جهتی است که شما می‌گویید. انگار روز به روز دورتر می‌شویم. مثلا در خصوص ورزش که اشاره کردید، اگر به گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم ورزش‌های در جامعه مرسوم بود که روح دینی و اعتقادی داشت، مثل ورزش‌های باستانی، اما حالا شاهد این هستیم که همان ورزش‌ها دارند از رونق می‌افتند. شما احساس خطر نمی‌کنید؟

ببینید!  بخشی از این مشکلات به همان بحث همیشگی تقابل سنت و مدرنیته مربوط می شود.  فضای جامعه نباید از مدرنیته افت زده شود، باید نفع خودمان را از دنیای مدرن ببریم. معتقدم بخش اصلی این مشکل از ترویج  نگاه سکولارها سر چشمه می‌گیرد، آنها دین را از سیاست جدا می‌دانند، از فرهنگ هم جدا می‌دانند، از هنر و ورزش هم جدا  می‌کنند. پس چه می‌ماند؟ یک وهم شخصی که مثلا در اوج مشکلات یادش می‌افتند و از آن اعتقاد کمک می‌گیرند. در چنین شرایطی نقش آموزش بیش از پیش روشن می‌شود. الان بچه‌ها اعتقادات مذهبی شان را در یک فضای کاملا سنتی آموزش می‌بینند ، اما وقتی وارد جامعه می‌شوند، احساس می‌کنند به کار گیری این اعتقادات آنها را دچار تعارض و مشکل می‌کند. باید آموزش‌ها را نوین کرد. این برمی‌گردد به همان بحث تبدیل مفاهیم دینی به خوراک‌های فرهنگی و شیرین. مردم باید کاربردی دین را یاد بگیرند. 

 

نتیجه این آفت‌زدگی چه می‌شود؟

 آنهایی که در جامعه، خواسته یا ناخواسته نگاه سکولاری پیدا می‌کنند، با ندای فطرتشان دچار تعارض می‌شوند. به هر حال فطرت همه انسان‌‌ها نیاز به معنویت دارد و وقتی بحران معنویت پیش می‌آید، فرد مجبور می شود از بیراهه ندای دورنش را پاسخ دهد. مثلا به سمت یوگا می‌رود و سعی می‌کند از این طریق کمبودهایش را جبران کند، این‌ها نتیجه همین آفت زدگی است.

 

اگر اجازه دهید کمی هم از نگاه اجتماعی فاصله بگیریم و درباره سبک زندگی شخصی حرف بزنیم. واقعا در جامعه‌ای که تا کنون تعریفش کرده‌ایم، چگونه می‌توان با سبک دینی زندگی کرد؟

 

اتفاقا این موضع مساله بسیار مهمی است؛ اولین نکته این است که شرایط بد جامعه توجیه نمی‌شود تا فرد اعتقاداتش را نا دیده بگیرد. اینجاست که باید از اثرات شخص بر جامعه سخن بگوییم. شما زندگی بیشتر انبیاء الهی را مرور کنید، مثل یوسف و موسی. آنها در چه جوامعی رشد یافتند، تاثیرگذار یودند بیا تاثیر پذیر؟

 

قطعا تاثیر گذار بودند، اما موضوع بحث ما جامعه امروز و مردمی هستند که در آن زندگی می‌کنند.

 

می‌خواهم بگویم که یک بچه مسلمان در بدترین جامعه که اصلا نشانه‌های دینی ندارد، نباید تسلیم جریان شود، ابتدا باید خودش را حفظ کند و بعد باید جریان‌سازی کند.

 

راهکارهای مشخص شما برای حفظ خود و جریان‌سازی چیست؟

نخستین گام این است که فرد دغدغه زندگی دینی پیدا کند. یعنی دچار یک تحول و بیداری شود که در اصطلاح عرفانی«یقضه» عنوان شده است. ببینید شما فکر می‌کنید که چرا امروز رمان‌های عامه پسند و به اصطلاح قهوه‌خانه‌ای از  کتاب‌های شهید مطهری بیشتر به فروش می‌رسد؟ یکی از مهم‌ترین دلایلش این است که جوانان امروزی دغدغه آموختن ندارند و احساس نیازی پیدا نمی‌کنند تا کتاب‌های استاد مطهری را بخوانند. اگر این احساس نیاز و دغدغه ایجاد شود، اصلی‌ترین گام برای اصلاح سبک زندگی افراد برداشته می‌شود، مثل اویل انقلاب. ان روزها بحث‌های اعتقادی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی حرارات خاصی داشت و بیشتر جوانان خود را نیازمند کسب این دانش می‌دانستند. اگر اینگونه شود، شما دیگر وقتی کتاب استاد مطهری را باز می‌کنید خوابتان نمی گیرد. با اشتیاق سطر سطرش را می‌خوانید. این احساس نیاز و دغدغه مهم است.

 

پس از عبور از این مرحله، نوبت چه می‌رسد؟

 پس از این، فرد باید روی سه محور «اندیشه»، «اخلاق» و «رفتار» خود کار کند که این خودش بحث مفصلی است که اساتید اخلاق ساعت‌ها درباره‌اش صحبت کرده‌اند و هنوز ناگفته‌های بسیاری دارد. البته من در این گفت‌وگو قصد نصیحت کردن ندارم، اما باید اینجا بر این نکته تاکید کنم که فصل آغاز این تحول دوره جوانی است، هر کس در روزگار جوانی آینده خود را ترسیم می‌کند. به طور کلی باید بگویم سبک زندگی دینی فقط در صورتی محقق می‌شود که فرد دارای اندیشه، اخلاق و رفتار اسلامی باشد. رسیدن به این هم آسان نیست، ممکن است من و شما ده‌ها کتاب دینی خوانده باشیم، اما محتوای آن اعتقادمان نشده باشد، باید ابتدا اندیشه و اعتقاد را درست کرد، اخلاق و رفتار در ادامه درست می‌شوند.

 

راستش را بخواهید، ما قصد داشتیم در این گفت‌وگو چند راهکار آسان برای دینی شدن سبک زندگی‌مان از شما بگیریم.

 

مخالفم. این روحیه هم از همین طبع آسان‌طلب ما می‌آید. با صراحت به شما بگویم که بدون انگیزه و تلاش نمی‌توان به این مقصود مهم رسید. وقتی یوسف  را برایتان مثال می‌زنم، یعنی اینکه باید با  سنگین‌ترین رویداد جوانی که همان شهوت است، مقابله کرد. برای اینکه اندیشه و اخلاق و رفتارمان دینی شود، باید یاد بگیریم، تمرین کنیم، ایمان واقعی بیاوریم و با همه مشکلات اجتماعی، به آنها عمل کنیم. این بحث البته بسیار مفصل است، اما می‌توانم 3 صفت کلیدی را عنوان کنم که اگر برای فردی حاصل شود، پیشرفتش را دو چندان می‌کند؛ صبر، محبت و کرامت. از مخاطبان نشریه شما می‌خواهم در این سه حوزه تفکر و مطالعه کنند. سبک زندگی دینی اینگونه حاصل می‌شود. اینکه ما بنشینیم و فقط بگوییم خدا، کار را درست نمی کند.

 

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین