عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۲۶۳۹
تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۲
محمدحسین رجبی دوانی:
محمدحسین رجبی دوانی گفت: من نمی‌دانم که این ۹ ربیع‌الاول به‌عنوان سالروز مرگ خلیفه دوم از کجا مطرح‌شده است. این مسئله از نظر تاریخی و اعتقادی مردود است.
عقیق:وحدت، هر فرد را با فرد دیگر و هر مذهب را با مذهب دیگری جدا از اختلافات و با تکیه‌بر مشترکات، در یک صف واحد قرار می‌دهد. امروز مسلمانان با گرایش‌ها و سلایق مختلف باید اتحاد و برادری خود را بیشتر از گذشته کنند تا بتوانند در برابر توطئه دشمنان اسلام ایستاده و نقشه‌های آنان را خنثی کنند؛ اما متأسفانه در بین دو مذهب اصلی دین اسلام یعنی مذهب تشیع و مذهب اهل سنت افرادی نادان و جاهل، فریب‌خورده و دست به توهین و افترا به مقدسات یکدیگر می‌زنند؛ این‌طور می‌توان گفت که هدف شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی ایجاد دشمنی است تا هیچ‌گونه اتحادی بین مسلمانان صورت نگیرد. دراین‌باره «فرهنگ سدید»، گفت‌وگویی با محمدحسین رجبی دوانی مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام انجام داده است که در ادامه می‌آید:

*آقای رجبی‌دوانی همان طور که می دانید چند هفته پیش یعنی در نهم ربیع‌الاول برخی از فرقه‌های شیعی که به تعبیر رهبر انقلاب اعضای این فرقه‌ها از انگلستان ارتزاق می‌کنند و هدف از تشکیل آن‌ها ایجاد اختلاف در بین مسلمانان است در این روز جشن‌هایی گرفته و به مقدسات و عقاید مذهب اهل سنت توهین کردند. این اقدام موجب ایجاد شبهه در بین مردم شده است، لطفا درباره روز نهم ربیع توضیح داده و آیا این جشن‌ها سند تاریخی دارند یا نه؟

هشتم ربیع‌الاول شهادت امام یازدهم شیعیان امام حسن عسگری (ع) در سال ۲۶۰ بوده است ازاین‌رو نهم ربیع‌الاول آغاز امامت منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) موعود ارواحنا فدا است پس شیعیان باید این روز را مقدس بدانند و مشغول شادمانی شوند؛ اما مشاهده می‌کنیم در این روز و در محافلی، نهم ربیع‌الاول را به‌عنوان روز مرگ خلیفه دوم با عناوینی موسوم به عید الزهرا و غیره جشن می‌گیرند، باید این‌طور گفت که نه از نظر اعتقادی و نه از نظر تاریخی این مسئله غیرقابل‌پذیرش و غیرقابل‌قبول است، چراکه زمانی می‌توانیم مسئله‌ای را به‌عنوان شعائر دینی بپذیریم که پشتوانه و منابع آن در سیره معصومین(ع) باشد و یا از طریق علمای بزرگ به آن اهتمام ورزیده شده باشد تا آنجایی که من درباره قتل خلیفه دوم اطلاع دارم این است که در سیره هیچ‌یک از ذوات مقدسه (ع) و به‌خصوص امیر مؤمنان (ع) که حق مقدس ایشان را غصب کرده و همسر بزرگوار آن حضرت یعنی فاطمه الزهرا (س) را به شهادت رسانده بودند چنین چیزی نه مشاهده و نه ذکرشده است که حضرت برای مرگ خلیفه دوم ابراز شادمانی کند.

این‌طور می‌توان گفت قول، فعل و تقریر معصوم برای شیعیان حجت است، این در حالی است که چنین چیزی در کتب تاریخی درباره شادمانی امیرمومنان در این روز مطرح نشده است و حتی این شادمانی را در سیره ائمه اطهار دیگر هم مشاهده نمی‌کنیم که بر این مسئله نیز تأکید داشته باشند. ممکن است چنین فرقه‌هایی در توجیه خود این‌طور بگویند؛ ائمه در زمان خود زیر نظارت و کنترل شدید دستگاه‌های جبار اموی و عباسی بودند برایشان امکان نداشته که دست به شادمانی بزنند.

برای پاسخ به این سؤال می‌توان گفت اگر هم ائمه این موضوع را قبول داشتند می‌توانستند به پیروانشان بگویند که در خفا شادمانی کنند اما در تاریخ تنها مراسماتی چون بزرگداشت روز غدیر، یا عزاداری برای امام حسین (ع) در خفا؛ به‌صورت مخفی وجود داشته است، پس درمی‌یابیم که چنین موردی را ائمه قبول نداشتند، یا اصلاً در باب این مسئله حتی علمای بزرگ و صاحب‌نام و کسانی که در مذهب تشیع، در عرصه‌های مهم فقهی، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی تحول‌آفرین بوده‌اند این جشن‌ها را تائید نکرده و در جایی هم ذکر نکرده اند؛ بنابراین وقتی می‌بینیم که بزرگان دین چنین مسئله‌ای را مطرح نمی‌کنند و بلکه بعضاً به خاطر مشکلات و مفاصلی در این عمل مرتب نهی هم کرده‌اند، لذا هیچ جایی در اعتقادات شیعه وجود ندارد، اعتقاد بدین معنا نیست که صرف مسائل مربوط به اصول دین یعنی شعائر دینی‌ که جزو باورها است باشد بلکه ازنظر تاریخی هم‌محلی از اعراب ندارد، چراکه طبق نقل‌های معروف تاریخی، خلیفه دوم در ماه ذی‌الحجه کشته‌شده است و طریقه مرگ او نیز اول ضربه خورده و بعد از چند روز جراحت مرده است، درباره این موضوع هم طبری مطرح می‌کند که وفات خلیفه دوم در روز چهارشنبه ۳ شب‌مانده به پایان ماه ذی‌الحجه یعنی بیست و هفتم ذی‌الحجه سال ۲۳ واقع‌شده است و گفته‌شده است که در غره محرم یعنی اول محرم‌الحرام سال ۲۴ مرده است. به هر صورت چه ذی‌الحجه باشد چه محرم نشان از ماه ربیع نیست و من نمی‌دانم که این ۹ ربیع‌الاول به‌عنوان سالروز مرگ خلیفه دوم از کجا مطرح‌شده است و بر چه استنادی این روز را قبول کردند که مرگ خلیفه دوم است.

*با توجه به توضیحاتی که در خصوص تاریخ مرگ خلیفه دوم ارائه کردید، دلیل این جابه‌جایی تاریخ‌ها چیست و چه اهدافی در پشت پرده این انحرافات تاریخی وجود دارد و اینکه این افراد براساس چه مستنداتی به چنین جشن هایی روی آرده اند؟

من اصلاً ذات و اصل این مسئله را قبول ندارم، این را از جهت می‌گویم که در یک خانواده روحانی و مذهبی پرورش‌یافته‌ام، پدرم از ارادتمندان با اخلاص اهل‌بیت (ع) بوده و بر روی تمام ذوات مقدسه به‌ویژه امیر المومنین(ع) تعصب بسیاری داشته و مدافع سینه‌چاک در دفاع از اهل‌بیت (ع) بوده است ولی هرگز ندیدم که ایشان چه در ۹ ربیع و چه در ۲۷ ذی‌الحجه بخواهند چنین مراسمی را گرفته و شادی کنند این مورد را به‌عنوان یک نمونه عینی عرض کردم لذا اصل قضیه را قبول ندارم بلکه این کار را هم برای یک جامعه اسلامی نادرست می‌دانم. بررسی هم نکردم ببینم چرا آن‌هایی که به این مسئله می‌پردازند و قبول کردند برای چه ۹ ربیع‌الاول را مطرح می‌کنند، فکر کنم آن‌ها نسبت به تاریخ جهل دارند و یا اینکه یک نقل تاریخی غلطی را یافتند و آن را اصل قراردادند و یا اینکه دشمنان می‌خواستند مسئله مهم آغاز امامت امام زمان (عج) را تحت‌الشعاع قرار دهند تا شیعه را از انتظار و فرج و حتی آماده شدن برای ظهور حضرت منصرف کنند و یا به انحراف بکشانند.

*معمولاً  انگلستان در تحریف تاریخ سابقه‌ای طولانی دارد و حتی تاریخ را دستکاری و سانسور می کند. با توجه به اینکه می‌گویید سندی در قبال چنین موضوعاتی وجود ندارد، می توان گفت که چنین گروه‌هایی وابسته‌ به انگلستان هستند؟ و اینکه قدمت برگزاری این مراسم به چه زمانی برمی گردد؟

این مسئله تا آنجایی که من اطلاع دارم از قبل بوده است یعنی چیز جدیدی نیست؛ در بین جوامع عوام‌هایی هستند که اهل علم، فکر و مطالعه نیستند و فریب چنین حربه‌هایی را می‌خورند و چه‌بسا اگر ریشه‌یابی شود و تحقیق جامعه‌ای صورت بگیرد شاید بشود سرنخی از دسیسه‌های انگلستان را در این موضوع دید، یعنی برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان و نفرت پراکنی به‌خصوص در مکان‌هایی که شیعیان و اهل سنت کنار هم در یک کشور زندگی می‌کنند _مانند ایران که مناطق مرزی غرب و شرق آن سنی نشین هستند_ با این قضایا خواهان ایجاد نفرت هستند تا مسلمانان به جان هم بیفتند، منتهی من تحقیق خاصی درباره این موضوع نکردم اما اگر این مسئله در سال‌های اخیر ترویج می‌شود بااینکه سندی در این مورد ندارم ولی می‌توانم بگویم که یقین پیدا کرده‌ام که دست انگلستان و دشمنان اسلام در کار است، چون برای ما ثابت‌شده است این مستکبران فاسد و پست برای ضربه زدن به این نظام مقدس از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند به طور نمونه اوایل انقلاب مطرح کردند که این انقلاب، یک انقلاب شیعی و عجمی و علیه عرب‌های سنی است اما این در حالی بود که مردم ایران عنوان کردند که انقلابشان یک انقلاب اسلامی است و ندای این انقلاب هم صدور آن به همه جهان اسلام است تا جوامع اسلامی را از حاکمیت‌های فاسد و وابسته یا استعمار مستکبر غرب نجات دهند. 

فلذا یک عده از نادان‌های اهل سنت را فریب دادند که این انقلاب، انقلاب شیعی است و هیچ ربطی به سنی‌ها ندارد و همچنین به آن‌ها آموختند تا بگویند که آن‌ها عجم هستند و ما عرب و ارتباطی به ما ندارند و این‌چنین بود که جنگ ۸ ساله را راه انداختند. درواقع خواستند بگویند این جنگی که رخ‌داده است جنگ بین سنی با شیعی است و لذا کشورهای سنی عربی پشت صدام ایستادند و علیه ایران یک‌صدا شده و می‌گفتند که صدام در حال محافظت از سنگر امت عربی-سنی در مقابل ایران-شیعی است. باید این‌طور گفت که متأسفانه جریان شیعه انگلیسی وجود دارد و قابل‌انکار نیست؛ این جریان‌ها تحریک‌شده و خط داده‌شده به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از انگلستان، آمریکا و صهیونیست‌اند.

*امکان دارد چند مصداق از فعالیت این گروه‌ها ذکر کنید.

بله. جریانات یا گروه‌هایی که در مقابل نظرات رهبران انقلاب اسلامی همانند حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه الله ‌تعالی) موضع می‌گیرند و در برابر شعارها و آرمان‌های وحدت‌آفرین این بزرگان نظر مخالف ارائه می‌دهندهستند. زمانی که حضرت امام (ره) هفته وحدت را اعلام کردند؛ بعد از ایشان مقام معظم رهبری هم این هفته را گرامی داشتند اما برخی از افراد بودند که می‌گفتند وحدت باسنی‌ها معنا ندارد و باید به‌جای آن هفته برائت برپا شود.

قطع به‌یقین تمام این افراد و جریانات جزو تشیع انگلیسی هستند که با کمک‌های مالی انگلستان و آمریکا و با تأسیس شبکه‌های ماهواره‌ای متعددی در انگلستان و آمریکا در حال تخریب مقدسات هستند. زمانی مقام معظم رهبری به‌صراحت اعلام کردند که توهین به مقدسات اهل تسنن، مشکل شرعی دارد و جایز نیست؛ اما در مقابل کسانی بودند و می‌گفتند که نه‌تنها جایز است بلکه ثواب هم دارد، این جریانات درواقع خواسته یا ناخواسته کمک به دشمن می‌کردند ولی به نظر من این اقدامات ناخواسته انجام نمی‌شود در حقیقت با علم و یقین صورت می‌گیرد، مثال آن را می‌توان در شبکه‌های ماهواره‌ای این جریانات پیدا کرد که با صراحت به مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) و علمای بزرگ دیگر گستاخی‌ و جسارت‌ می‌کنند، صد درصد وابسته به دشمن هستند و از زیر پرچم و از خاک دشمنان اسلام مشغول ترویج افکار پوچ خود هستند.

*وحدت و اتحاد یکی از مهم‌ترین مسائل امروز مسلمانان است. بر اساس آنچه در کتب و سیره پیامبر اعظم (ص) آمده است؛ لطفا توضیح دهید زمانی که پیامبر (ص) مردم را به اسلام دعوت کرد، اسلام چه تأثیری بر ایجاد وحدت در بین مردم داشت؟

پیامبر بااخلاق حسنه و سعه‌صدر فراوان با منطق بسیار نیرومند، دعوت خود را عرضه کرد. لذا کسانی که این دعوت را می‌پذیرفتند باید در همه امور تابع پیامبر می‌بودند، این غیرقابل‌قبول است که شما بگویید که خدای یگانه را قبول کردم ولی معاد را قبول ندارم. اگر فردی را به‌عنوان فرستاده خدا و راهنمای سعادت و رستگاری خود پذیرفته‌ای باید مطیع اوامر او باشی حتی اگر مسئله‌ای هم خلاف نظر شما باشد.

اگر هم خلاف آن را عمل کند به این معناست که من این پیامبر را قبول ندارم و این مورد باایمان آوردن به او منافات دارد؛ لذا وقتی مسلمانان را در عصر پیامبر مشاهده می‌کنیم جز جریان‌های نفاق بقیه مسلمان‌ها زیر سایه پرچم اسلام و دعوت پیامبر بودند و اختلافی در بین آن‌ها نبود، یک نمونه از اختلافاتی در دوره جاهلیت بوده مانند دشمنی قبایل اوس و خزرج که از دیرباز در مدینه جنگ‌های فراوانی داشتند؛ اما در زمان پیامبر اکرم (ص) هم اوس اسلام آورد و هم خزرج، حالا قبیله اوس نمی‌تواند بگوید که من پیامبر را قبول دارم اما پیامبر نباید خزرجی‌ها را پشت سر خودش راه بدهد، فرد باید تابع پیامبر باشد نه پیامبر تابع فرد!

پیامبر هم می‌دانستند چون آن‌ها از روی جهالت به‌سوی نور و رستگاری آمدند زمان می‌برد تا پیوند برادری بینشان ایجاد شود، پیامبر در زمان خود یک فرد اوسی را به یک فرد خزرجی برادر کرد، یا یک فرد قریشی را با یک برده حبشی برادر کرد، ایشان با این کار می‌خواستند این نظامات غلط و ارزش‌های پوچ دوره جاهلیت را از بین ببرند که موفق هم شدند، در آن زمان یک جریان نفاقی وجود داشت که این جریان در حقیقت به سبب از دست رفتن موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود از سوی اسلام را مشاهده می‌کردند اما سران این جریان نمی‌توانستند بگویند که اسلام نمی‌آوریم چون معلوم می‌شد که آن‌ها به این دلیل اسلام را نمی‌پذیرند که نمی‌خواهند منافع خود را از دست بدهند لذا منافقانه ابراز ایمان کردند و گفتند ما مسلمان شدیم و از این فرصت‌ها استفاده کردند تا در بین مسلمین فتنه‌انگیزی کنند.

تمامی این توطئه افکنی‌ها و فتنه‌انگیزی‌ها یا توسط خود رسول خدا و یا با نزول آیاتی از قرآن کریم فاش می‌شد و  با خط دادن و آگاه‌سازی مردم به آن‌ها می‌گفتند که فریب حرکت منافقین را نخورند. در این صورت پیامبر توانسته بود، یک پیوند برادری بین مسلمانان ایجاد کند و از آن طریق تعالیم بلند معنوی و ارزش‌های خود را در جامعه عرضه کند.

همچنین با مقابله با توطئه‌های منافقین توانست یک وحدتی را پدید آورد، ازاین‌رو مشاهده می‌کنید در ۱۰ سال تشکیل دولت اسلام در مدینه، هیچ دعوایی بین اوس و خزرج اتفاق نیافتاده و هیچ تفرقه و درگیری‌ای نمی‌بینید، یا هیچ تنشی بین مهاجران بااینکه ترکیب ناهمگونی دارند نیست، فقط یکی دو بار با توطئه منافقین نزدیک بود بین مهاجران و انصار تنش و درگیری پیش بیاید که باتدبیر فوق‌العاده پیامبر (ص) و نزول سوره منافقون و آیات دیگر این فتنه هم خنثی شد؛ بنابراین با اشاره به این‌که چرا زمان پیامبر مسئله‌ای به‌عنوان تفرقه وجود نداشت، به خاطر این بود که پیامبر آورنده این دین است و دیگر معنا نداشت کسی بگوید من شمارا در اصل این دین قبول کردم ولی تعالیم شمارا نمی‌پذیرم و حضرت هم با آن تدابیر توانسته بود کاری انجام دهد که ما چیزی به‌عنوان تفرقه در بین آن جامعه مشاهده نکنیم.

*وضعیت «وحدت»بعد از پیامبر(ص) چگونه بود؟

بعد از ارتحال پیامبر (ص) یک حرص و طمعی در بین برخی از انصار و مهاجران برای به قدرت رسیدن سبب شد در قبیله سقیفه بنی ساعده یک اجتماعی صورت بگیرد و به ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) که مهم‌ترین تعلیم و تدبیر رسالت پیامبر (ص) بود خیانت شود، از همان زمان ما تفرقه را مشاهده می‌کنیم؛ یعنی اگر به ولایت امیر المومنین علی (ع) خیانت نشده بود شکی نکنید که هیچ اختلافی پیش نمی‌آمد، چرا که آیه «اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا» مظهر وحدت است، همیشه وقتی سخن از وحدت بین مسلمانان به میان می‌آید این آیه مهم محوری‌ترین تعلیم است.

امام صادق (ع) می‌فرماید: آن حبل‌الله که خدا فرمود به آن چنگ بزنید تا دچار تفرقه نشوید، ولایت ما اهل‌بیت است و زمانی که این ولایت رها شد باعث پدید آمدن مشکلات و تفرقه می‌شوید لذا وقتی در سقیفه، امیرالمؤمنین (ع) نادیده گرفته شد و خلیفه اول روی کارآمد ما مشاهده می‌کنیم که به‌اصطلاح چندقطبی در جامعه شکل می‌گیرد، چندقطبی معارض و نه اینکه اختلاف‌نظر یا اختلاف‌سلیقه باشد بلکه باعث رویارویی شد، ازاین‌رو امیرالمؤمنین علی (ع) که خود را صاحب حق می‌دانست و حاضر به پذیرش وضع موجود نبود و معدود افرادی هم از اصحاب خاص پیامبر در دفاع از امیرالمؤمنین علی(ع) در خانه حضرت زهرا (س) تحصن کردند. سعد بن عباده انصاری که رئیس انصار و کاندیدای آن‌ها برای خلافت بود و حسابی‌ هم‌روی آن بازکرده بود وقتی دید به قدرت نرسید او هم حاضر به بیعت با خلیفه اول نشد و هوادارانش که قابل‌توجه بودند آن‌ها هم بیعت نکردند حتی نماز جمعه و جماعت خلیفه راهمتحریم کردند، جالب است بدانید چون بحث وحدت است امیر المومنین علی (ع) با آنکه حاکمیت را قبول نداشت اما برای مصلحت بالاتر در نماز جمعه و جماعت خلیفه اول شرکت می‌کرد، ولی انصاری که تابع سعد بن عباده بودند، تحریم کرده بودند و حتی بنی‌امیه و بنی زهره دو تیره مهم از مهاجران هم خلیفه اول را به رسمیت نشناختند.

*این روند تا کجا پیش رفت؟

با وجود چنین اتفاقی ما شاهد اولین پیدایش تفرقه و جدایی بین امت پیامبر (ص) هستیم؛ هرچه زمان گذشت این تفرقه بیشتر شد و هر چه روبه‌جلوتر می‌رفت به مرحله حذف می‌رسید یعنی در عصر بنی‌امیه لعنت الله علیهم کار به‌جایی رسید که معاویه لعن الله حتی اسم علی گذاشتن هم ممنوع بود و یا شیعه بودن جرم محسوب می‌شد، این اقدام آن‌ها به این سبب بود که نمی‌خواستند اجازه دهند غیر از آن چیزی که خودشان باور دارند و فکر می‌کنند مقابلشان بایستد، لذا تعقیب و کشتار و فشار شدید بر شیعه، بیشتر شد.

یا در آن بحبوحه شاهد تشکیل یک جریان دیگری هستیم به نام خوارج که آن‌ها نه امیرالمؤمنین علی (ع)، نه عثمان خلیفه سوم و نه بنی‌امیه را قبول داشتند و همین جریان سبب به وجود آمدن جنگ‌های متعدد در بین مسلمین شدند. در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) هم مشاهده می‌کنیم برخی از اصحاب پیامبر هم نمی‌توانند روش حق آن حضرت را تحمل کنند، لذا شروع به فتنه‌انگیزی کرده و باعث تفرقه می‌شوند، نمونه آن در جوسازی علیه امیرالمؤمنین علی (ع) و برپایی فتنه جمل است، یا معاویه لعن الله که حاضر نبود از حکومت شام کنار برود، فتنه صفین را به پا کرد که با این فتنه‌انگیزی‌ها باعث خون‌ریزی‌های فراوان در عالم اسلام شدند.

به‌جرئت می‌توان گفت که متأسفانه در اثر تفرقه‌ای که بین مسلمانان پدید آمد، آن مقدار مسلمانی که به دست مسلمان کشته شد بیشتر از کشته شدن مسلمان به‌دست کفار است، یعنی اگر نگاه کنیم درمی‌یابیم تمام این جنایات بزرگی اتفاق افتاده یعنی ۱۱ امام را هیچ‌کدام از مشرکان یا کافران به شهادت نرسانده‌اند؛ بلکه همه آن ۱۱ حجت را مدعیان مسلمانی کشته‌اند، یا مثلادر جنگ صفین از ۷۰ هزار مسلمان، ۲۵ هزار عراقی و ۴۵ هزار شامی کشته شد، یا در اندلس (اسپانیای کنونی) که مسلمانان حدود ۸ قرن در آنجا حضور داشتند؛ به‌قدری از هم کشتند و خود را تضعیف کردند که دشمن مرحله‌به‌مرحله بر آن‌ها غلبه پیدا کرد و در آخر اسلام را از این سرزمین ریشه‌کن کرد و اقتدار و حاکمیت مسلمانان از بین رفت، و در مقابل دشمنان دادگاه‌های تفتیش عقاید تشکیل دادند و چقدر مسلمانان را سوزاندند که هنوزم سالروز آن کشتارها را در اسپانیا جشن می‌گیرند که چقدر مسلمان‌ را در آنجا سوزاندند و نابود کردند.

*در جایی از تاریخ این کشت و کشتار قطع نشد؟

خیر. این سیر تا عصر معاصر ادامه داشت. در این زمان فرقه ضاله وهابیت که شیعه را مشرک و کافر تلقی می‌کردند و حتی دیگر فرقه‌های سنی را هم قبول نداشتند و نوک پیکان دشمنی‌شان بیشتر به سمت شیعیان بود؛ پدید آمد. زمانی‌ هم این جنایتکاران به حرمین شریفین مسلط شدند و سرزمین جزیرة‌العرب را اشغال کردند، شیعیان مظلوم این شبهه جزیره را به‌شدت مورد هتک و کشتار قراردادند و به جرم عزاداری برای امام حسین(ع) چه سرهایی بریدن و چه گردن‌هایی زدند همین رژیم صفاک آل سعود چقدر شیعیان را گردن زده است، این وضعیت متأسفانه در طول تاریخ بوده منتهی فرازوفرودهایی داشته است.

مثلاً وقتی که مغول‌ها حمله می‌کنند، مشرک، بت‌پرست، سنی و شیعه حالیشان نمی‌شد، هرکسی را که به تیغه‌اش می‌رسید از بین می بردند لذا شما می‌بینید که آن دعواها فروکش می‌کند، چون یک دشمن خارجی آمده و غلبه پیداکرده است. قبل از مغول مثلاً در ایران یک دولت شیعی آل‌بویه پدید آمد با اینکه این دولت هیچ فشاری به سنی‌ها وارد نکرد اما به‌قدری علیه این دولت اقدام شد تا این دولت پا نگیرد تا شواهد شیعی خود را مطرح نکند و درنهایت این دولت را از بین بردند، وقتی‌ هم که دولت صفویه در ایران زمام قدرت را به دست گرفت، عثمانی‌ها و ازبک‌ها از دو طرف فشار می‌آوردند، صفویان اصلاً قصد جنگ با عثمانیان را نداشت، ولی آن‌ها نمی‌توانستند تحمل کنند یک دولت شیعی در همسایگی خود باشد لذا این وسط ترک‌ها کشتارهای فجیعی از شیعیان کردند و متقابلاً صفویان هم همین اقدام را کردند البته نه به وسعت جنایاتی که ترک‌ها انجام داده اند.

*پس از چه زمانی مسئله وحدت مطرح شد؟

وقتی که انقلاب اسلامی رخ داد. انقلاب با شعار وحدت جلو آمد و بحث این نبود که این انقلاب متعلق به شیعه و ایران است بلکه پیامی داشت آن پیام آزادی همه مسلمانان و همه مستضعفان جهان بود، بخش اعظم اسلام سنی است و شیعه نیست، ولی با آن ندای انقلاب بسیاری از سنی‌ها استقبال کردند حتی غیرمسلمان‌ها. مثلاً در آمریکای لاتین که خیلی از کشورهای زیر استکبار پلید آمریکا بودند امیدوار شدند، حتی سرخ‌پوستان آمریکا برای امام خمینی (ره) نامه نوشتند.

 یعنی واقعاً انقلاب یک شعار جهانی داشت و بحث این نبود که صرفاً مال اسلام و شیعه و ایران باشد منتهی استکبار نتوانست این را تحمل کند و دید اگر به انقلاب فرصت دهد می‌تواند سلطه او را به چالش شدیدی بکشد، همان‌طور که در ابتدا اشاره کردم برخی از کشورهای عربی را تحریک و یک جنایتکاری مثل صدام را علم کردند و به عنوانی که این‌ها شیعه و ایرانی هستند می‌خواهند شما عرب‌ها را زیر سیطره قرار بدهند و مذهب شمارا تغییر دهند با رسانه‌هایی که داشتند با پول‌های رژیم تبهکار سعودی و اماراتی و امثال این‌ها آن جنگ را به ایران تحمیل کردند تا با این اقدام مانع صدور انقلاب را بگیرند و این انقلاب در مرزهایش محصور و نابود شود، اما استکبار نتوانست به هدف شوم خود یعنی نابودی انقلاب دست پیدا کند.

بعدازآن با پیدایش جریان‌های تکفیری قصد ضربه زدن به انقلاب و جریان مقاومت را داشتند. وقتی هیلاری کلینتون به‌صراحت می‌گوید داعش را ما به وجود آوردیم و می‌گوید دشمن ما شیعه است و باید شیعه را نابود کرد یعنی هدفشان هم جمهوری اسلامی است لذا یک عده جاهل و خائن هم به‌اصطلاح اسلامی و عربی باز به این قضیه پیوستند تا ندای حقی را که در ایران برپاشده است را خاموش کنند، این در حالی است که ایران در این چهل سال به خاطر شعار وحدت مسلمینی در حال هزینه دادن است مانند دفاع از حقوق فلسطینی‌هایی که عموماً هم سنی هستند،.

متأسفانه برخی از کشورهای عربی و اسلامی خیانت کرده حتی بین خود مسابقه‌ای راه انداختند تا با اسرائیل رابطه برقرار کنند. ایرانی که یک کشور شیعی است در حال پرداخت هزینه‌های به خاطر مردم مظلوم فلسطین است که این کشور یک کشور سنی مذهب است. کاش این فهم و درک در آن‌طرف هم وجود داشت یعنی در جوامع سنی، این را که می گویم باید حساب توده‌های مردم را جدا از سران آنها دانست، توده‌ها در سال‌های اول انقلاب عجیب به ندای انقلاب ما لبیک گفتند ولی حاکمیت‌ها و علمای درباری آن‌ها نگذاشتند صدای انقلاب ایران خوب به گوش توده‌ها برسد و یا با دروغ‌پردازی‌ها و تحریف‌ها ذهن مخاطبان را علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی مخدوش کردند.

*چه عواملی وجود داشت تا امام (ره) مسئله وحدت را بیان کنند؟

امام خمینی(رض) شاگرد مکتب اجداد طیبین و طاهرین خود بودند، ایشان می‌دانستند که امیر مؤمنان علی (ع) بالاترین و مهم‌ترین مصلحت برای اسلام را وحدت مسلمانان می‌دانستند فلذا به خاطر آن مصلحت بالا حتی از حق الهی خودش هم گذشت کردند و در مقابل غاصبان حق خود نایستادند، آن حق، حق عظیمی بود ولی وقتی مشاهده کردند که اگر بخواهند در این قضیه پافشاری کنند اصل اسلام و وحدت مسلمین مخدوش می‌شود و جامعه رو درروی هم قرار می‌گیرد و اسلام ضربه می‌خورد.

حضرت از آن حق الهی خود گذشت و حتی پشت سر خلفا هم می‌ایستاد و نماز می‌خواندند یا سایر ائمه (ع) هم همین‌طور بودند. در زمان سه خلیفه قبل از امام علی (ع) حتی زمان خلفای بعدی هم نداریم که ائمه نهی کرده باشند که پشت سر اموای عباسی نماز نخوانید، حتی همان سال‌های اول انقلاب امام رضوان‌الله علیه به حاجیان ایرانی به‌صراحت فرمودند، وقتی به حج مشرف می‌شوید در نماز حرمین شرکت کنید، به امام جماعت اقتدا کنید نمازتان درست است و اعاده هم نمی‌خواهد.

این نظر عموم مراجع در آن زمان بود گرچه در آنجا امام جماعت‌ها وهابی‌اند اما مسئله وحدت برای امام مهم بود. ولی یک شیخ درباری فاسد سعودی یعنی «بن باز»، از این فتوای امام سوءاستفاده کرده و عنوان می‌کند که دیدی این رافضی‌ها به حقانیت ما اعتراف کردند درواقع امام وقتی این را می‌فرماید چون عامل همه بدبختی‌ها که در عالم اسلام پدید آمده است همین اختلافات و دودستگی بین خود مسلمان‌هاست، هر وقت مسلمان ها توانسته‌اند حرکت آفرین باشند، موج ایجاد کنند دنیا را تحت تأثیر قرار بدهند، قدرتشان مستحکم شود، وحدت داشتند، هر وقت وحدتشان مخدوش شد دشمنان بر آن‌ها غلبه پیدا کردند به مسلمانان ضربه زدند؛ امام چون هم از سیره اجدادش (ع) و هم از تاریخ این آموزه‌ها را آموخته بودند از همان اول فرمان وحدت را دادند و حتی حضرت آقا حفظه الله تعالی که وارث به‌حق حضرت امام رضوان‌الله علیه است و همان تیزبینی و هوشمندی ایشان را دارد بر این مهم تأکید داشتند و حتی صحه گذاشتند و فتوا هم دادند که توهین به مقدسات اهل تسنن شرعاً حرام است و نهی می‌کنند حتی شیعه‌های منحرفی که با اعمال تفرقه‌افکنشان نفرت ایجاد می‌کنند را فرمودند آن‌ها شیعه‌های انگلیسی هستند یعنی به‌این‌ترتیب خواستند ساحت پاک شیعه را از این انحرافات مبرا کنند و بگویند این‌ها عاملان دشمنان هستند و شیعه این‌گونه نیست.

*موارد و مصادیقی در سیره اهل‌بیت درباره جلوگیری از اختلاف افکنی و ایجاد وحدت را بیان کنید؟

اولاً در زمان اهل‌بیت (ع) آن‌ها تأکید داشتند که شیعیان در نمازهای جمعه و جماعت اهل تسنن شرکت کنند یا علمای بزرگ شیعه از جمله حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری هم همین نظر را داشتند، تشویق و تائید و تأکید ائمه (ع) بر مسئله وحدت بود در زمان امیرالمؤمنین علی (ع) درصحنه جنگ صفین بود، این جنگ مدت‌ها طول کشید در خلال یکی از آن روزها یکی از لشگریان آن حضرت آمد و با حضرت صحبت کرد که آقا من سؤالی داشتم می‌خواستم در ارتباط با وقایع بعد از پیامبر و غصب حق شما بپرسم، امیر المومنین (ع) حقش غصب شده بود، در پاسخ فرمودند در این زمان اصلاً جای این‌طور بحث‌ها نیست، الآن در موقعیتی که اصل اسلام درخطر است و چنین فتنه‌ای پیش‌آمده تو داری قضیه‌ای مربوط به گذشته را مطرح می‌کنی ایشان نهی کردند و اصلاً جواب ندادند با اینکه حضرت کاملاً در این قضیه محق بودند و جاهایی که لازم بود انتقاداتی هم می‌کردند ولی وقتی معاویه چنین فتنه‌ای را به پا کرده بود پرداختن به این موضوعات به ضرر اسلام و وحدت مسلمین می‌دانستند؛ اما در زمان امامان، شیعه در حدی نبوده که بخواهد حکومتی را تشکیل بدهد یعنی طوری نبوده است که یک درگیری در عصر امامان ایجاد شود که آن‌ها با نظر تدبیرانه این موضوع را حل کنند، در بعد از غیبت شیعیان حکومتی را ایجاد کردند مثل حکومت آل‌بویه، وقتی شیعه قدرت پیدا کرد و دولت تشکیل داد درگیری‌هایی پدید آمد که اتفاقاً حاکمان آل‌بویه هوشمندانه برخورد کردند چون خودشان شیعه بودند برای اینکه نگویند آن‌ها طرف شیعیان را می‌گیرند و نسبت به سنی‌ها بی‌تفاوت هستند سران دو طرف را تحت تعقیب قرار می‌دادند و حتی از دو طرف هم تبعید می‌کردند تا جلوی تنش‌ها را بگیرند.

*آیا قبل از انقلاب عوامل خارجی، بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد می‌کردند؟

قبل از انقلاب، مسلمانان چون درگذشته قدرت بزرگی بودند و برای چند قرن عرصه سیاسی، نظامی، اقتصادی، فناوری، علمی حرف اول را می‌زدند و غرب مقهور مسلمانان شده بود و در مقابل مسلمانان به‌شدت احساس ضعف و شکست می‌کرد، از زمانی که غرب  به سلاح‌های آتشین دست پیدا کرد و رنسانسی پدید آمد و انقلاب صنعتی رخ داد، تلاش کردند مسلمان‌ها را از قدرت و حاکمیت‌های مقتدر بیندازند، لذا مشاهده می‌کنید که چطور حملاتی انجام دادند، مثلاً دولت عثمانی دولت اول بود، نیمی از اروپا را در اختیار داشت، علاوه بر سرزمین اصلی خودش در ترکیه امروز تمام شامات، شمال آفریقا، حجاز و یمن را در اختیار داشت، ولی این دولت را چنان ضربه زدند هم با حملات هماهنگ از بیرون و هم با تحریک‌هایی از داخل مثلاً عرب‌ها را علیه ترکان به شورش واداشتند و یا انگلیسی‌ها  نزد دولت صفویه می‌رفتند و می‌گفتند که ما به شما امکانات جنگی می‌دهیم تا علیه عثمانی‌ها استفاده کنید.

 با چنین ترفندهایی درصد اختلاف بین مسلمانان بودند و آن‌ها را به جان هم بیندازند یا از بیرون خودشان حمله کنند، یا مثلا انگلیسی‌ها سرزمین پهناور هند که در اختیار مسلمان‌ها بود و حکومت گورکانیان در آنجا حکمرانی می کردند را در هم کوبیدند و دعوایی بین هندوها و مسلمانان ایجاد کردند درحالی‌که مدت‌ها قبل مسلمانان حاکم آن سرزمین بودند و دعوایی بین هندو و مسلمانان نبود یا دعوایی بین شیعه و سنی در هند ایجاد کردند یعنی پاکستان و بنگلادش و... همه شاملش بودند و بعد از خروج از هند باز دست به خباثت زدند و سرزمین کشمیر که مسلمان‌نشین بود را به دو تیکه تقسیم کردند یک‌بخشی را در هند و یک‌بخشی را در پاکستان قرار دادند تا مرتب بین آن‌ها دعوا باشد.

این در حالی بود که قرار شد مناطق مسلمان‌نشین از مناطق هندو نشین‌جدا شود و کشمیر که مسلمان بودند باید در پاکستان قرار می‌گرفت ولی به‌طور عمد برای اینکه این تنش حاکم باشد طوری ترتیب دادند که بخشی از آن قسمت مسلمان‌نشین در هند و بخشی دیگر در پاکستان باشد تازه از همان موقع یعنی ۱۹۴۸ تا به الآن یعنی ۲۰۱۸، حدود ۷۰ سال است تنش و درگیری در بین مردم وجود دارد، لذا آن‌ها برای اینکه بتوانند برتری خودشان را نگه‌دارند و مسلمانان نتوانند عزت و عظمت گذشته‌شان را پیدا کنند به تفرقه‌افکنی عجیبی روی آوردند که ابعاد گوناگونی دارد یک جایی علیه شیعه و سنی و یک جایی در سنی‌ها اختلاف ایجاد می‌کنند با تشکیل مذاهب پوچ و فاسد مانند وهابیت و در شیعه هم همین‌طور بابیه و بعد بهاییت را ایجاد می‌کند تا باهم تنش و درگیری داشته باشند، سعی و تلاش آن‌ها این است تا مسلمانان به جان هم بیفتند و متأسفانه تا الآن موفق بودند.

تنها عامل بدبختی‌ مسلمانان تا به امروز تفرقه است و به‌خصوص تفرقه‌ای که دشمن مشترک که استکبار جهانی است دارد ایجاد می‌کند لذا مسلمانان به‌جای آن‌که روی اختلافات خودشان دست بگذارند، روی اشتراکاتشان دست بگذارند و با مشترکات جلوی دشمن اصلی بایستند ولی متأسفانه این‌گونه نشده و این مسائل پدید آمده است، به‌عنوان نمونه شما ببینید الآن بدتر از آمریکا و انگلیس علیه جمهوری اسلامی، صفاکان و خون‌خواران حاکم در سرزمین مقدس حرمین شرفین هستند یعنی آن‌ها به‌صراحت می‌گویند با یهود و اسرائیل حاضرند کنار بیایند اما با شیعه و نظام جمهوری اسلامی نه و اسرائیل هم بدون هیچ پرده‌پوشی می‌گوید از ما خواستند که یک اتحادی یعنی اتحاد عبری، عربی و سنی علیه ایران ایجاد کنیم.

*آقای دکتر یک مسئله‌ای است که در دو دهه اخیر می‌بینیم که تمام تلاش روی آن گذاشته‌شده است این است که یک تفرقه‌ای ایجاد شود و این تفرقه شدیدتر و شدیدتر شود همان‌طور که شما فرمودید و از صدر اسلام تا تاریخ قبل از انقلاب وجود داشته و امروزه چه اتفاقی افتاده است که دشمنان با صراحت در تریبون‌هایشان اعلام می‌کنند که ما ایجاد کردیم و رسماً هم حمایت می‌کنند. همان‌طور که در سوریه تشکیل داعش به جهت نفاق بین مسلمانان بود. چه چیزی باعث شده است که آن‌ها به درجه‌ای برسند که رسماً اعلام کنند و از اختلافات بین شیعه و سنی رسماً حمایت بکنند این‌قدر هراس و تکاپویی برای چیست؟

دشمنان، برای اینکه تمام ذهن‌ها از اسرائیل منحرف بشود دست به اختلافات زدند مثلاً سرنام خلیج‌فارس، خود عرب‌ها حتی در استنادهایشان که درگذشته به خلیج‌فارس معروف بوده و نام می بردند، ولی زمانی که رژیم‌های عربی نوکر آمریکا و اسرائیل شدند استکبار برای اختلاف خلیج عربی را مطرح کرد و مسئله اسرائیل و فلسطین به فراموش سپرده شد. یا سر همین قضیه که شما عرب هستید و آن‌ها عجم و مسائل دیگر دست به چنین اقداماتی زدند، اما بعد از انقلاب چون پیام انقلاب بسیار محکم بود و منطق انقلاب بسیار نیرومند بود، واقعاً دل‌ها را جذب کرد حتی فراخوان‌هایی از جاهای مختلف به ایران می‌آمد.

من چندی پیش درجایی بودم روحانی بنگلادشی بود ایشان می‌گفت که انقلاب ایران که پیروز شد چنان ما را تحت تأثیر قرارداد تا به ایران سفر کنیم، چرا چون امام خمینی (ره) باکاری که انجام داد و با حرکت خود دنیا را دگرگون ساخت و اسلام را سربلند کرد. آن‌ها برای بیعت با امام خمینی به ایران آمده بودند و سنی مذهب بودند و حتی می‌گفت به قم رفتند که خیلی از آن‌ها استقبال کردند و مدتی هم در قم سپری کردند و در مدرسه حجتیه مشغول به تحصیل بودند و حتی تعریف می‌کرد برای نماز دستانشان را هم بر روی سینه می‌گذاشتند چون سنی مذهب بودند، کسی هم با آن‌ها کاری نداشت، منتهی یک مقدار که گذشت آن‌ها شیعه شدند و چه‌کارهای بزرگی هم توانسته بودند انجام بدهند، آمریکا و آن حکومت فاسد(عربستان) از این موج ترسیدند.

 شما ببینید در مصر از زمان صلاح‌الدین ایوبی که وقتی قدرت گرفت شیعه را در شمال آفریقا تار و مار و نابود کرد از زمان صلاح‌الدین ایوبی و تا قبل از انقلاب در شمال آفریقا اصلاً شیعه وجود نداشت، یا کمی قبل از انقلاب در تونس آقای محمد تیجانی ایشان وهابی بودند که شیعه می‌شوند و اقداماتی انجام می‌دهند و یک عده‌ای تحت تأثیر او به تشیع رو می‌آوردند و تحت تعقیب قرار می‌گیرند. وقتی انقلاب ایران پیروز شد، در مصر مردم احساس کردند که شیعه این ظرفیت بالایی را دارد که بتواند در مقابل ظلم و استکبار بایستند لذا خودبه‌خود خودجوش شیعه شدند، یا در مصر چون مصر از همه کشورهای عربی بالاتر است.

من به خاطر دارم رژیم مبارک چنان وحشت کرده بود که حتی وزیر دینی‌ و مذهبی‌اش هم اعلام‌خطر کرده بود که مذهب شیعه در مصر در حال گسترش است. فلذا یکی از دولت‌های فاسد و نظام سلطه متوجه شدند که اگر این انقلاب را به حال خودش رها کنند چنان قدرتمند می‌شود که حتی درجاهای مختلف مسیحی‌ها را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد.

لذا اول از طریق جنگ و گروه‌های جنایتکاری که ساختند می‌خواستند ایران را تجزیه و براندازی کنند، نمونه آن منافقین پلیدی که شکی در آن نیست که عوامل میدانی و عمله‌های نظامی آمریکا در ایران بودند اما از آن‌طرف به آن اکتفا نکرده و با رسانه‌های گسترده خودشان با جوسازی‌هایی که داشتند اول جنگ سخت را به پا کردند در جنگ سخت موفق نشدند و بعد، از طریق جنگ نرم که دارای ابزارهای پیشرفته بودند اقدام کردند که آن ابزارها را ما نداشتیم یا در آن حد گسترده نبود.

آن‌ها با اثر گذاشتن روی افکار درصدد بودند تا ضربه به ایران بزنند؛ و حتی برخی از علمای درباری کشورهای عربی آمدند و مرتب در عربستان برنامه‌هایی علیه شیعه پخش می‌کردند؛ بااینکه ۲۵ درصد مردم عربستان شیعه هستند اما آن‌قدر در باطل بودن و نجس بودن شیعه، تبلیغ کرده بودند که من در حج تمتع در مسجدالحرام داشتم نماز می‌خواندم و گروهی از ایرانی‌ها داشتند نماز می‌خواندند که چند جوان سنی عرب نشسته بودند آنجا و متوجه شدند ما ایرانی هستیم البته من را ندیدند، به هم می‌گفتند: این رافضی‌ها نمازشان مثل ما نیست، یکی می‌گفت اصلاً قرآن دارند، ندارند، آن‌یکی می‌گفت قرآنشان فرق می‌کند، یکی دیگر می‌گفت قرآن ما را می‌خوانند، ببینید چگونه جوسازی کرده بودند که آن سنی‌ها فکر می‌کردند که ما فقط ناممان مسلمان است و قرآن را قبول نداریم. لذا با تبلیغات علمای خائن  و رسانه‌های گسترده غربی طوری ترتیب داده بودند که جلوی وحدت گرفته شود و نفرت و تفرقه به‌جای آن در مسلمان‌ها ایجاد شود.

*آقای دکتر اگر سخن پایانی دارید بفرمایید؟

من دعا می‌کنم در عالم تسنن کسانی پیدا شوند که بر مسئله وحدت پافشاری کنند البته آن اوایل یکی دو نفر بودند مثل شیخ شهید شعبان رهبر جنبش توحید اسلامی لبنان که بسیار آدم وحدت‌گرایی بود حتی دست اتحاد به‌سوی جمهوری اسلامی دراز کرده بود. ولی متأسفانه عمرش به دنیا نبود؛ یا آن مرحوم کلیم صدیقی پاکستانی‌الاصل رئیس جامعه اسلامی انگلیس که سنی بود ولی بسیار معتقد به رهبر انقلاب بود، متأسفانه این افراد را از دست دادیم.

کسی را این‌گونه من نمی‌شناسم که مثل این افراد باشند و بیایند همانند علمای شیعه در این چهل سال نه صرفاً ایرانی مثلاً آیت‌الله سیستانی حفظه الله تعالی عمل کنند. از طرفی علمای وهابی فتوا می‌دهند که شیعه‌ها را بکشید و اگرچند شیعه را بکشید بهشتی می‌شوید؛ همان‌گونه که جنایاتی را در عراق انجام دادند و ۱۷۰۰ شیعه را قتل‌عام کردند متأسفانه این اقدام با یک موج محکومیتی از طرف علمای سنی مواجه نشد که چرا باید اجازه داده شود این‌همه مسلمان قتل‌عام شوند، در قیام مختار زمانی که مختار شکست خورد و شهید شد ایرانی‌ها همراه وی بودند و آن‌ها در دارالأماره مانده بودند، وقتی‌که مصعب بن زبیر دستور گردن زدن آن‌ها را داد؛ عبدالله بن عمر بن خطاب بااینکه این چیزها را قبول نداشت وقتی دید که آن‌همه ایرانی مسلمان را قتل‌عام کردند به مصعب بن زبیر نامه نوشت و اعتراض خود را به وی رساند در نامه این بود که اگر این‌ها گوسفند بودند این‌طور کشتار اسراف بود چه برسد که آن‌ها انسان و مسلمان هستند، ولی اکنون مشاهده نکردیم در برابر جنایاتی که داعش علیه شیعیان کرد از طرف علمای سنی محکوم شود و آن‌ها را خارج از اسلام و ضد اسلام بیان کنند.

چون بحث وحدت است حتی حکام عربی هم غیرت عربی ندارند که در مقابل آمریکا و اسرائیل بایستند و نگذارند آمریکا قدس را تقدیم اسرائیل کند، اگر در بین علما و نخبگان سنی همان‌گونه که در شیعه هست همانند آیت‌الله سیستانی که عرض ‌کردند قتل‌عام مسلمانان چه شیعه و چه سنی حرام است و تأکید کردند مبادا شیعه مقابله‌به‌مثل کند و به سنی‌ها تعرضی کند و جان و مال و ناموس اهل تسنن حرمت دارد، حتی وقتی هم آن جنایتکاران حمله به سنی‌ها کردند فرمودند شیعیان به سنی‌ها و حتی غیرمسلمان‌ها پناه دهند و از آن‌ها پذیرایی کنند، من اخیراً بر این موضوع پی بردم که اهل تسنن برادران ما نیستند، بلکه انفس نا، جان ما هستند، آیا آن‌طرف یک چنین چیزی را درداریم تا این دید در علمای آن‌ها پدید نیاید و رسماً ریختن خون شیعه را حرام نکنند و توهین به شیعیان را باید حرام اعلام کنند.

 حضرت آقا می‌فرمایند متقابلاً آن‌ها هم باید یک‌چیزی بگویند که توهین به مقدسات شیعه و کشتن شیعه گناه بزرگی است و حرام است، اگر در بین آن‌ها چنین مسئله‌ای پیش آید و باعث بالا بردن فهم جوامع سنی شود با این حرکتی که در این چهل سال در ایران شروع‌شده این‌یک انسجامی پیدا خواهد کرد که مسلمان‌ها خواهند فهمید، دقیقاً نتیجه‌اش این می‌شود که عامل تمام بدبختی‌هایشان این تفرقه‌ها بوده و آن دشمنی که نه چشم دیدن شیعه دارد نه سنی دارد سودش را می‌برد و دارد هر دو طرف را می‌کوبد آن موقع است که شما شاهد آزادی این کشورها، یکپارچه شدن جهان اسلام و مقابله با استکبار هستید اما اگر این نگاه در آنجا ایجاد نشود و عملی نشود نمی‌توان امیدی داشت.


منبع:مهر


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین