۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۶ : ۱۲
مشروح سخنرانی آیتالله میرباقری به شرح زیر است:
ویژگیهای منافقین از منظر قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در دو سوره جمعه و منافقون برنامه ای که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت عالم دارند و نقشهها و طرحها و خصوصیات دشمنان توضیح داده شده است. آغاز سوره منافقون با معرفی منافقین با یک صفات خاص است. خصوصیاتی که در آغاز سوره برای آنها بیان شده این موارد است «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ آن الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون» اول اینکه اینها مدعی شهود مقام رسالت حضرت هستند. این شهادت مقام خیلی بالایی است و کسی که شاهد است هم شفیع و هم واسطه است. این ادعای شهادت ادعای اشراف به حقایقی است که در نزد حضرت است و این مقام امیرالمومنین و مقام انبیاء است. براساس قرآن این ادعای بزرگی است و خدای متعال هم با قاطعیت این ادعا را نفی میکند و میفرماید که اینها صاحب این موقعیت نیستند و گرچه حرف درستی است ولی اینها دروغ میگویند و اهل شهادت نسبت به مقام رسالت شما نیستند. خدای متعال میداند تو رسولی هستی؛ ولی شهادت میدهد که اینها دروغ میگویند و شاهد نیستند؛ زیرا اینها در موقعیتی نیستند که رسالت شما را بفهمند و درک بکنند و شهادت بدهند.
صفت دوم منافقین این است که «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُون» اینها کسانی هستند که برای اثبات مدعای خودشان عهدها ویمینها و قسمهایی دارند و میخواهند ادعای خودشان را اثبات کنند؛ ولی تمام این وسیلهها براین این است که سپری درست کنند تا راه خدا را که راه شما است و ادامه راه شما که در اهل بیت تان است ببندند زیرا شما و ائمه هدات معصومین و اهل بیت شما سبیل الله هستید و آنها میخواهند سد سبیل کنند. مدعی هستند که مقامات را دیده و میخواهند مردم را ببرند. خدای متعال میفرماید همه چیز به ظاهر درست است زیرا «وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ آن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ» ظواهر آنها که شاید مقصود، بدنشان نباشد؛ بلکه یعنی شخصیت شان یک ظاهر و یک باطن دارد و این اجسام و شخصیت ظاهری شان تو را به شگفتی وا میدارد؛ زیرا خیلی ظواهرشان را خوب درست کردند؛ مثلاً به میدان جنگ میآیند و به حسب ظاهر ممکن است زهد داشته باشند و از عدالت طرفداری کنند و علاوه بر این خیلی هم زیبا حرف میزنند و چهره انقلابی به خودشان میگیرند و یک خط در میان مواضع به اصطلاح انقلابی تر از وجود مقدس نبی اکرم میگیرند. چنانچه در کنار حضرت یک خط در میان معترض به حضرت هستند که مثلاً چرا صلح حدیبیه انجام شد و اینجا جای صلح نیست؛ چرا با فلان افراد سازش میکنید؛ چرا نماز میخوانید اینجا جای نماز خواندن نیست؛ و خودشان را انقلابی تر هم نشان میدهند و گاهی مواضع جدیتری میگیرند؛ ولی این درخت و این حرفها ریشه ندارد. اینها یک شجره طیبه دارای اصل و اساس نیستند و حرفهایشان هیچ اصل و اساسی ندارد و خودشان هم باید به جای دیگر تکیه بدهند؛ لذا نه تنها ریشهدار نیستند، بلکه نمیتوانند دیگران را به جایی برسانند. آنها چون اهل صدق نیستند خیلی نگران هستند و هر سر و صدایی را توطئهای بر علیه خودشان تلقی میکنند.
«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون» خدای متعال میفرماید دشمن حقیقی اینها هستند؛ یعنی دشمن اصلی در درون دنیای اسلام برای وجود مقدس نبی اکرم که مانع پیشرفت حضرت هستند، همین جریانی است که به ظاهر کنار حضرت قرار گرفته است. مقایسه ای بین این دو سوره هم در پایان عرض میکنم که ببینید همان جریان در سوره جمعه است که فرمودند «حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها»(جمعه/۵) همه چیز برای این که اینها عالم به کتاب بشوند فراهم بود؛ ولی بار کتاب را برنداشتند؛ اما مدعی هستند که از اولیاء خدا هستند در حالیکه مرگ گریز بوده و با لقاء الهی سنخیتی ندارند و مشغول به دنیا و حریص به دنیا هستند.
اینها هم همینطور هستند و میگویند قالُوا «نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّه» ما مقامات رسالت شما را میبینیم. در حالیکه خیلی مقام بلندی است که کسی بتواند شاهد رسالت حضرت باشد. قسمهای موکد اَیمان و عهد و پیمان و ظواهر و حرف زدنها درست است و پیکره کارشان یک پیکره ای است که به فرموده قرآن «تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُم» و دقیقا مثل جریان یهودسازی در امت حضرت موسی است که خودشان را اولیاء خدا میدانند و میگویند: مسیر هدایت باید از وادی ما بگذرد و نبوت باید به ما برسد. اینها هم میگویند: مسیر ادامه امت باید با ما باشد؛ اما همه اینها هم یک پیکره ظاهری است و هیچ باطنی هم پشت آن نیست و غرض این است که راه خدا را ببندند.
خدای متعال میفرماید «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُم» از اینها حذر کن زیرا دشمن حقیقی اینها هستند. در نامه ای که امیرالمومنین به محمد بن ابی بکر نوشته حضرت فرمودند که من از پیغمبر خدا شنیدم که فرمودند: من برای امت خودم نسبت به مشرکین و کفار نگران نیستم، همه نگرانی من نسبت به این جریان نفاق داخلی است. در ظاهر خیلی مسلمان تر و مقدس تر و انقلابی تر حرفها را میزنند ولی هیچ حقیقتی پشتوانه اش نیست. همه این قسمها و عهدها و تأکیدها برای این است که «صد عن سبیل الله» کنند. دشمن حقیقی اینها هستند و باید از اینها حذر بکنید. این هشدار نسبت به جامعه مومنین است که همیشه در مسیر حق باید نگران اینها باشید.
صف آرایی و دستور خدای متعال به مومنین در برابر منافقین
خدای متعال در سوره مبارکه تحریم یک پرده دیگری از نفاق و توطئههای اینها را توضیح میدهد که از درون خود خانه حضرت شروع شده و کار به جایی رسیده که پشت به پشت هم دادند برای این که بر علیه حضرت اقدام کنند. آنجا خدای متعال یک صف بندی با عظمتی درمقابلشان میکند و میفرماید «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ آن تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیر»(تحریم/۴) اگر توبه کنید که بعید است چون قلب شما منحرف شده و اگر توبه نکنید و اگر شما با حضرت درگیر بشوید خدای متعال و جبرئیل، صالح المومنین یعنی امیرالمومنین علیه السلام و ملائکه پشتیبان حضرت هستند. بعد به مومنین هشدار میدهد و میگوید «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِداد» مواظب باشد؛ اینها یک آتشی به پا کردند که آتش گیر و بنزین این آتش خود انسانها هستند. شما دست اهلتان را بگیرید و از این آتش فرار کنید. یک چنین بساط فتنهای به پا شده است. بعد به پیامبر دستور میدهد که «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر»(تحریم/۹) با کفار و منافقین باید بجنگید. در روایت ذیل آیه است که این خطاب به حضرت و اوصیاء است و کسی که جنگ با منافقین را ادامه میدهد وجود مقدس امیرالمومنین هستند. اتفاقاً سختی کار امیرالمومنین هم همین است زیرا درگیری نبی اکرم با کفار بود؛ اما درگیری حضرت با سه جبهه نفاق یعنی ناکثین و قاسطین و مارقین است که نماز میخوانند و تظاهر به دینداری میکنند.(۱)
از این جبهه نفاق چنین چیزی بر میآید اگر کسی میخواهد این جبهه نفاق را خوب بشناسد، قرآن در مورد آنها میفرماید که «تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ آن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» یعنی مدعی مقامات هستند که ادامه این جریان ناکثین و قاسطین و مارقین میشود و سختی درگیری با آنها هم همینجاست. حضرت با کسانی میجنگد که وقتی کار سخت میشود قرآن سر نیزه میکنند، با کسانی میجنگد که اهل شب زنده داری هستند، با خوارج میجنگد با کسانی که ادعای صحابی بودن و بالاتر از اینها را دارند و در جمل میجنگد.
آن جریان به اینجا میکشد و آنها مسیر را به گونه ای منحرف کردند که از دل آن جریان نکث و قسط و جریان درگیری با سیدالشهداء بیرون میآید. این همین جریانی است که دنیای اسلام را تهدید میکند و تا امروز هم هست و به فرموده قرآن «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُون» دشمن حقیقی اینها هستند که به وقتش خیلی چهره مسلمانی و اسلامی و انقلابی گری دارند؛ اما کسی میتواند ادامه راه بدهد که شاهد باشد و وجود مقدس امیرالمومنین هستند که شاهد و عالم بالکتاب و وسیله حضرت نبی اکرم در امت هستند. هر کسی نمیتواند ادامه بدهد.
استکبار منافقین از استغفار
یکی از خصوصیاتی که خدای متعال در سوره برای اینها بیان میکند که نکته مهمی هم هست این است که میفرماید «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون» وقتی به آنها میگویند که بیایید رفعت پیدا کنید و پیغمبر خدا برای شما استغفار کند تا با استغفار رسول تدارک و جبران خطاها و نقصهای شما شود با بی اعتنایی رو برمیگردانند و با استکبار در مقابل نبی اکرم رویگردان هستند و در مقابل حضرت برای خودشان حساب و کتاب باز میکنند و حاضر نیستند تا بیایند و حضرت ضعفهایشان را تدارک کند و با حضرت به یک نقطه قابل قبولی برسند.
خدای متعال هم میفرماید «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ آن اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» برای آنها چه استغفار کنی یا نکنی خدای متعال اینها را نمیآمرزد و هدایت روزی فاسقین نمیشود. آنهایی که از دار نبوت و از بیت ولایت خارج میشوند فاسق هستند و اهل هدایت نیستند.
استغفار؛ و به خصوص استغفار وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین داستان غفران الهی بسیار جدی است. غفران الهی برای جبران است و این جبران شامل حال کسانی میشود که وارد وادی توحید شده و راه توحید را میروند و البته لغزش هم دارند. این لغزشها هم گاهی خیلی خطرناک است. یک ترک اولی گاهی انسان را ناچار به هبوط میکند. ولی خدای متعال مغفرتش جبران برای این زلل و خطای کسانی است که در راه هستند. غفران الهی برای جبران خطای آن کسانی که بیرون از وادی توحید هستند، نیست زیرا آنها در راه نیستند و بلکه آنها متعمد هستند.
در دعای ابوحمزه و در ادعیه دیگر، حضرت از بزرگی گناه ما گفتگو میکند که گناهمان در نگاه ما کوچک نشود، میفرماید «أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَه ... وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِی أَرْوَیْتَه» خدایا! ما گرسنه بودیم تو سیرمان کردی، عریان بودیم تو ما را پوشاندی، تشنه بودیم سیرابمان کردی تا میرسد به اینجا که «أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَى مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرِّشَا أَنَا الَّذِی حِینَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَیْهَا أَسْعَى أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْیَیْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْت» خدایا من به عکس، دنبال این بودم که ببینم کجا میتوانم از محیط بندگی تو خارج بشوم؛ تو به من مهلت دادی اما من بیدار نشدم؛ تو پرده انداختی ولی من خجالت نکشیدم.
سپس حضرت یک اعتذار به ما یاد میدهند که به خدای متعال عرضه میداریم «إِلَهِی لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِدٌ وَ لَا بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَ لَا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَ لَا لِوَعِیدِکَ مُتَهَاوِنٌ لَکِنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ غَلَبَنِی هَوَای» یعنی آنجایی که من گناه میکردم درگیر با ربوبیت تو نبودم و میدانستم تو رب العالمین هستی راهی که تو برای تربیت ما قرار دادی راه درستی است اما من لغزیده ام؛ من نمیخواستم خودم را در معرض عذاب تو قرار بدهم و هرگز تهدیدهای تو را کوچک نشماردم ولکن خطیئهای بود که بر من عارض شد؛ اما از عمق وجود من نبود و من سرکش نیستم؛ این فریب نفس بود.
یک موقعی هم گناه از باطن وجود انسان است. در قرآن خدای متعال میفرماید «إِلاَّ اللَّمَم»(نجم/۳۲) در روایت دارد مومن لمم دارد و سلیقه و سیره اش گناه نیست و طغیان را دوست ندارد؛ اما لغزش است. اگر اینطور شد، هرچقدر هم بزرگ باشد خدای متعال جبران میکند. مغفرت برای انسان است؛ اما آن کسی که از عمق وجودش سرکشی و طغیان میکند و مقابل خدای متعال میایستد و در مقابل خدای متعال در عالم بساط پهن میکند، اصلاً مغفرت الهی برای جبران اینها نیست.
در سوره مبارکه نساء خدای متعال میفرماید «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ آن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیما»(نساء/۴۸) یعنی خدای متعال شرک را نمیبخشد؛ کسی که در مقابل خدای متعال شریک قرار بدهد و خودش ادعای خدایی میکند یا دیگران را خدا میداند و دنبال آنها میرود و برای دیگران شأن الوهیت و حق فرمان قائل است، خدای متعال چنین چیزی را نمیآمرزد. مغفرت الهی برای تطهیر چنین انسانهایی نیست و اینها با مغفرت الهی پاک نمیشوند. آنهایی که شرک میورزند دچار یک افترایی هستند که قابل اصلاح نیست. سپس میفرماید «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا» با ادعای پاکی و طهارت نفس هم طهارت پیدا نمیشود طهارت احتیاج به تزکیه و تطهیر الهی دارد؛ تزکیه کار خداست و با ادعا و حرف و ریاضت کسی به جایی نمیرسد.
بنابراین ما نیاز به تطهیر الهی داریم و مغفرت الهی ما را پاک میکند، ولی این پاکی برای کسانی است که در راه بندگی و توحید هستند؛ اما به شرک و گناه آلوده میشوند ولی شرک در طاعت و شرک خفی است و ریا است که غیر از معصوم این آمیختگیها را دارد؛ این را خدای متعال میبخشد؛ و الا اینطور نیست که مغفرت الهی شامل هر کسی بشود.
حقیقت و مقام استغفار
نکته دوم هم این که استغفار برای این است که انسان به معرفت الهی برسد. استغفار صرفاً قول نیست؛ البته ممکن است یک جایی زبان هم یک کاری باید انجام بدهد که در واقع فعل زبانی است؛ ولی استغفار فعل است.
یک نفر جلوی حضرت امیرالمومنین علیه السلام استغفار کرد حضرت فرمودند: «ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَ تَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ إِنَّ الِاسْتِغْفَار دَرَجَةُ الْعِلِّیِّین»(۲) استغفار سخن علیین و کلمه است؛ کلمه هم به معنی لفظ نیست. این کلمه طیبه برای کسانی است که در مقام علیین هستند. در دعای ابوحمزه هم فرمودند: «سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ انْقُلْنِی إِلَى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْک» یعنی رجوع به مقام توبه بعد از خروج حب الدنیا و بعد از این است که آدم بر سر سفره اولیاء خدا مینشیند.
امیرالمومنین فرمودند: «وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَان أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ آن تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ آن تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ آن تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْم» استغفار کلمه علیین و دارای شش معنا است: ندامت نسبت به گذشتهها، تصمیم نسبت به آیندهها، تصمیم بر ترک بازگشت به گناه، تدارک حقوق الهی و تدارک حقوق مردم است. باید کاری کنی که وقتی رو به خدا میآوری مثل سنگ صافی باشی که آنقدر باران به آن میبارد که دیگر هیچ دستگیرهای ندارد و هیچ کسی نتواند دستش را به شما بند کند. کسی که رو به خدا میرود نباید دامنش در چنگ دیگران باشد؛ باید پاک باشد. سپس فرمودند که حتی از این بالاتر است و همانطور که لذت گناه را بردی سختی عبادات را هم بر خودت هموار بکن تا جبران بشود؛ و در آخر هم فرمودند که توبه این است که آن گوشتهایی که از لذتهای غیر حلال و مال و لذت حرام روییده را باید پاک کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت جدیدی دوباره بروید، زیرا چیزی که از گناه و طغیان ثبت شده بار بندگی را بر نمیدارد؛ ممکن است آدم نیمه شب هم بیدار شود ولی نمیتواند مناجات کند؛ باید همانطور که از گناه جدا میشود، از تبعاتش هم پاک بشود.
بنابراین استغفار حرف نیست بلکه یک اقدام برای تطهیر است؛ البته طهارت اصلی از طرف خدای متعال نازل میشود؛ اما این اقدامات ما مقدمه تطهیر الهی است و الا تطهیر در اینها نیست؛ یعنی نه ندامت و نه عزم آدم را تطهیر نمیکند. تطهیر از ناحیه خدای متعال نازل میشود ولی یک اقدامی میخواهد که استغفار آن اقدام و آن فعلی است که ما باید انجام بدهیم؛ و البته یک منظومه فعل است و فقط یک کار نیست و این منظومه فعل وقتی اتفاق افتاد، غفران الهی شامل انسان میشود. مغفرت از طرف خدای متعال، تطهیر الهی و جبران و تدارک است و استغفار اقدام و فعل است که ما را در معرض تطهیر قرار میدهد.
حال در این طهارت نقش وجود مقدس امام و وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم چیست؟! حقیقت تطهیر بر امت به شفاعت حضرت نازل میشود؛ و شفاعت هم قول نیست بلکه اقدام است. حضرت یک اقداماتی میکنند برای این که امت از آلودگی ها و شرکها و غفلتها تطهیر و پاک بشود تا به وادی توحید برسد. بدون اقدام حضرت امت به توحید و اخلاص و طهارت نمیرسند.
بنیان همه آلودگی ها شرک و توجه به غیر خدای متعال است. تطهیر از این آلودگیها و پاک شدن و مطهر شدن و به مقام توحید رسیدن کار وجود مقدس نبی اکرم است. حضرت باید برای ما استغفار کنند تا ما تطهیر شویم و این استغفار هم فقط قول نیست؛ یکی از افعال حضرت دعا و درخواست و قول است؛ اما در واقع یک سلسله اقدام است. به همین دلیل به حضرت دستور داده میشود که «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْه»(نصر/۱-۳) یعنی بعد از آن که مسلمانها فوج فوج آمدند تازه آغاز کار حضرت است و ایشان باید استغفار کند؛ زیرا با استغفار حضرت این فوجها به مقصد میرسند. الان تازه وارد شدند و دین خدا هنوز در دل آنها وارد نشده است. اینها وارد دنیای اسلام شدند و الان آغاز کار پیامبر خداست. پیامبر باید استغفار کنند و این استغفار برای این است که همه به وادی توحید برسند. رسیدن به وادی توحید با استغفار حضرت است.
«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُم»(محمد/۱۹) برای تحقق این توحید استغفار لازم است و استغفار حضرت است که ما را به توحید میرساند و از شرک تطهیر میکند. یک مقام استغفار مقام سقایت است که به فرموده قرآن «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا»(انسان/۲۱) استغفار از اقدامات حضرت است که «یطهرهم عن ما سوی الله»(۳) و وجود مقدس نبی اکرم تلاش میکنند و از کوثر از تسنیم سقایت میکنند و با کوثر و تسنیم جامعه مومنین را تطهیر میکنند از شرک و آلودگی ها و صفات رذیله و غفلتها که همه به شرک برمیگردد که بنیان همه اعمال فاسد و صفات رذیله است و در یک قدم تولی به اولیاء طاغوت و تبری از جبهه حق و از اولیاء معصوم است و سِر آن هم استکبار در مقابل خدای متعال است؛ یعنی تطهیر از این استکبار و آلوده شدن به جبهه باطل است.
شرک و استکبار علی الله؛ بنیان همه گناهان
همه گناهها یک چیز بیشتر نیست و آن استکبار در مقابل خدای متعال است که از جبهه مستکبرین میآید. [کار حضرت] تطهیر کردن جامعه از این استکبار و لوازم استکبار است که یک موقعی تبدیل به تمدن میشود که هر کجای آن را نگاه میکنی استکبار است. شما الان زندگی دنیای امروز را ببینید: معماری و شهرسازی و صنعتش را ببینید که سراسر استکبار است و تمام مناسبات آن استکباری است؛ همان جلال و جمال مادی که در زوایای مختلف آن دیده میشود و توجه به غیر و روحیه استکباری که ایجاد میکند. من در صدد توضیح آن نیستم.
این شرک از کجا میآید؟ اصل گناه، استکبار بر خدای متعال و شرک است که بعد تبدیل میشود به تولی اولیاء طاغوت و بعد تبدیل به ظهور صفات آنها و بعد اعمال و رفتار و مناسک شده و بعد هم تبدیل به مناسبات اجتماعی و یک تمدن میشود که صبغه استکبار و کفر و طغیان دارد.
پیامدهای آن هم میآید و دامن مومنین را میگیرد. مومنینی که اهل آن جبهه نیستند. ولی آلوده شدند که مثل آنها غذا میخورند، مثل آنها میخوابند مثل آنها ازدواج میکنند در حالیکه دلشان با آنها نیست. پیامبر گرامی اسلام باید این عده ای که وارد دنیای اسلام میشوند و میخواهند دور حضرت و در صراط حضرت باشند را با استغفار خودش تطهیر کند و این استغفار تنها یک قول نیست؛ بلکه یک منظومه فعل از اقدامات حضرت است. «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابا» ای پیامبر! اگر شما استغفار کنید مغفرت خدای متعال است که تدارک میکند. پس استغفار اقدام است و حضرت تطهیر میکنند.
در سوره مبارکه نساء بحث میرسد به اینجا که خدای متعال دستور میدهد که ما به حضرت رجوع کنیم و حضرت برای ما استغفار کنند و میفرماید که «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه» آیات قبل از آن هم داستان منافقین است که میفرماید «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودا»(نساء/۶۱) دقیقاً همین مسئله است که به منافقین کسانی هستند که پوسته شان اسلام است و باطنشان اسلام نسیت. ظاهرشان حق است و باطنشان باطل است که ظاهرشان هم گاهی از مومنین جلوه بیشتری دارد تعجبک اجسامهم تسمع لقول یک جوری حرف میزند که انسان را مقهور میکند اما وقتی به منافقین گفته میشود که رو به خدا و رسول بیاورید از تو رویگردان میشوند و دیگران را هم منع میکنند «فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ آن أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفیقا» آنها به هر فسادی دست میزنند و وقتی گریبان گیرشان میشود میگویند که ما نمیخواستیم بدی کنیم و دنبال احسان و خیر بودیم؛ اما خدای متعال میفرماید «أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغا * وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما»(نساء/۶۳-۶۴) یعنی از اینها رویگردان شو ما انبیاء را فرستادیم که به اذن الله مردم به دنبال آنها بروند و مقام طاعت نسبت به آنها داشته باشند. آنهایی که در محیط طاعت هستند اگر به خودشان ظلم کردند و از مدار بندگی خارج شدند و یک جایی زمین خوردند، به محضر تو بیایند و خودشان تدارک کنند، پیامبر خدا هم برای آنها تدارک و شفاعت میکند. اقدامات حضرت طهارت ما را تضمین میکند و الا اگر حضرت برای ما اقدام نکنند ما پاک نمیشویم. اگر اینطوری باشند «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما». آیاتی که از آیه ۴۵ شروع میشود آیات فوق العادهای است.
عاشورا و عصر ظهور؛ اقدام و فتح بزرگ حضرت برای تطهیر امت
بنابراین استغفار وجود مقدس رسول الله استغفاری برای تطهیر امت است. حضرت اقداماتی برای تطهیر میکنند که یکی از آنها عاشورا است؛ یعنی عاشورا استغفار حضرت و اقدامی برای تطهیر است و با این اقدام امت پاک میشود. اگر عاشورا نباشد آلودگیای که از ناحیه جبهه کفر میآید و دامن مومنین را میگیرد، پاک نمیشود. آنها سپر آلودگی شان را انداختند و مومنین را رها نمیکنند. وجود مقدس نبی اکرم است که تفکیک و تجزیه میکند و صفها را جدا میکند و صف مومنین را تطهیر میکند و این کار خدای متعال است. خدای متعال گاهی اینگونه تطهیر میکند «لِیَمیزَ اللَّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمیعاً فَیَجْعَلَهُ فی جَهَنَّم»(انفال/۳۷) یعنی با ابتلائات سنگین، پاک و ناپاک را جدا میکند. آنها را متراکم کرده و وارد وادی جهنم میکند و پاکها را هم وارد وادی بهشت میکند. وقتی جبهه دشمن و دستگاه شیطان حضور پیدا کرده و نفوذ کرده جبهه مومنین را آلوده کرده است، آن استغفاری که موجب تطهیر میشود اقداماتی است که این صفها را جدا و تجزیه میکند. گاهی آلودگی ها دامن مومنین را گرفته و وارد صفات آنها هم شده است. مثلاً مومن است ولی حرص و حسد به دنیا از دلش میجوشد که اینها تطهیر میخواهد. استغفار یعنی آلودگی جبهه مومنین از جبهه کفار و شرک. مومن که گناه نمیکند و صفت رذیله ندارد و مشرک نیست، این ناشی از این آلودگیهاست.
اقداماتی که تطهیر میکند، همان استغفار است و برای جبهه مومنین و کسانی است که در جبهه مومنین و بندگی و طاعت هستند. یک اقداماتی را خودشان باید بکنند که این اقدامات برای طهارت ما کافی نیست و آلودگی ای که در جبهه مومنین پیدا شده با اقدامات خودشان تمام نمیشود؛ اصل اقدام را باید وجود مقدس نبی اکرم بکند.
عاشورا باید باشد تا مومنین پاک بشوند. این است که امام حسین باب حطه است و از این در باید وارد بشوی تا پاک شوی. قرآن میفرماید «وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُم»(بقره/۵۸)
اقدامات مومنین برای تطهیر از آن آلودگی هایی که به فرموده حضرت «خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ غَلَبَنِی هَوَایَ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی» یعنی از جبهه کفر و شرک آمده و یک جایی هم نفس انسان لغزیده کافی نیست و پاک شدن از اینها با اقدام ما نیست. به همین دلیل میفرماید «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول» زیرا من اگر آلوده شدم پیامبر گرامی تا برای من مایه نگذارد من پاک نمیشوم و حضرت این را هم به عهده گرفته است. استغفار برای رسیدن به وادی توحید است و به فرموده قرآن «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنین» یعنی استغفار برای درک مقام توحید است.
این طهارت با فتح برای نبی اکرم حاصل میشود قرآن میفرماید «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّر»(فتح/۱-۲) که در ظاهر فتح مکه است اما در باطن فتح عصر ظهور است. وقتی خدای متعال این فتح عظیم را برای نبی اکرم میکند و امام زمان ظهور میکند، آن وقت عالم پاک میشود و جبهه مومنین تطهیر میشوند؛ تا قبل از آن جبهه مومنین هم آلوده هستند. استغفار حضرت منتهی به مغفرت الهی و فتح عظیم میشود و آن فتح عظیم عالم را پاک میکند و با ظهور امام زمان و در رجعت، عالم تطهیر میشود و این فتح عظیم مطهِر است.
آلودگی شرک و گناه و غفلت و معصیت تبدیل به زندگی سبک زندگی و خانه مسکن میشود که از عمق روح میآید و تا ظاهر و روابط اجتماعی و ساختارهای اجتماعی میرسد که میتوانند ساختارهایی باشند که تجسد گناه هستند؛ کما این که میتوانند تجسد بندگی باشند.
تطهیر جامعه مومنین غیر از اقدامات خودشان نیاز به اقدامات رسول دارد و نتیجه این اقدامات هم «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا» است. وقتی عاشورا اتفاق میافتد به دنبالش عصر ظهور و آن فتح مبین الهی است که تطهیر میکند. وقتی حضرت ظهور میکنند همه عالم نورانی میشود و آلودگی ها بیرون میرود و جامعه مومنین از آن آلودگی هایی که از جبهه دشمن آمده و دامن و ذهن و روحش را گرفته بود نه میگذاشت قرآن بفهمد نه میگذاشت خدا بشناسد و نه میگذاشت طعم بندگی را بچشد، پاک میکند. ما الان طعم بندگی را نمیچشیم؛ الان دست و پای ما بسته به جبهه شیطان است.
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّر» این فتح و مغفرت که میآید یک پاکی ای میآورد که آینده هم هر اتفاقی بیافتد مومنین آلوده نمیشوند. در روایتی است که حضرت فرمود: «مَا کَانَ لَهُ ذَنْبٌ وَ لَا هَمَّ بِذَنْبٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِیعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا له»(۴) پیغمبر که گناه نداشت و محور آیه تطهیر و معصوم تر از همه انبیاء است و عصمت همه انبیاء به اوست و او عصمت المعتصمین است؛ اما آنجا که قرآن میفرماید «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّر» در حالیکه ایشان نه گناه کرده و نه نیت گناه در وجود مقدسش بوده است؛ اما آنهایی که اطراف حضرت هستند و میخواهند با حضرت راه بروند، در عالم یک گناهانی دارند که حضرت به عهده گرفته و فرموده که من استغفار و و اقداماتی میکنم که تطهیر شوند؛ من برای پاک کردن اینها عاشورا به پا میکنم. این گناهانی که برای امت است ناشی از غفلت و میل به دستگاه باطل و کوتاهی در تولی و تبری است.
تبری ما نسبت به جبهه دشمن باید به حدی تمام باشد که به یک بصیرتی برسیم تا از دور آثار دشمن را بفهمیم و تعلق به آن پیدا نکنیم؛ ولی دیگران که هیچ، حتی ما جبهه مومنین هم الان اینطور نیستیم؛ گرچه روحمان با امام حسین است اما آغشته شدیم و این آغشتگی با استفغار ما و استغفار رسول استغفار رسول که منتهی به یک فتح عظیم میشود، پاک میشود. وقتی آن فتح عظیم اتفاق افتاد «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّر» صورت میگیرد. حقیقت تطهیر الهی وقتی است که جامعه مومنین وارد عصر ظهور و بعد وارد بهشت میشوند. در بهشت دیگر شما یک امت پاک دارید. در بهشت هیچ کس از اهل بهشت که حول حضرت جمع میشوند هوس گناه هم نمیکند. این تطهیر الهی است که یک سیری دارد ولی در این سیر، شفاعت و استغفار و اقدامات حضرت است که این اقدامات تا قیامت هم هست و حضرت در قیامت تطهیر میکنند.
در روایات آمده که صدیقه طاهره تشریف میآورند و پیراهن خونین را میآورند و در خواست شفاعت میکنند؛ که اجازه داده میشود و ایشان محبین را جمع میکنند؛ یعنی آلوده ها را تطهیر وبعد وارد بهشت میکنند. شفاعت در بهشت شفاعت در تطهیر است چون جنت جای آلودگی نیست. محیط توحید و نور است و ظلماتی آنجا راه ندارد. ایشان آغشتگیها را پاک میکنند. این معنای استغفار حضرت است که به یک معنا شفاعت حضرت است.
«اذا جاء نصرالله والفتح» یعنی وقتی فتح میشود، بعد از آن نوبت استغفار است؛ به این معنا که اینها آمدند ولی ابتدای کار نبی اکرم است که باید آنها را تطهیر و پاک کند. اینها اطراف حضرت جمع شدند ولی ناپاکی دارند و هنوز توحید را درک نکردند. حضرت باید اینها را پاک کند و با خودش تا وادی توحید و لقاء الله ببرد. قرآن فرموده که «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/۱۱۰) و این کار حضرت است که اینها را سیر میدهد.
ویژگی اهل شفاعت نبی اکرم و طغیان مستکبرین در مقابل حضرت
«ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»(نساء/۶۴) یعنی ما نیاز به استغفار رسول داریم و باید بیاییم و رو به حضرت بیاوریم. اقدامات حضرت باید باشد تا ما را تطهیر کند؛ ولی این اقدامات برای تطهیر کسانی است که در وادی توحید و دنبال بندگی خدا و دنبال طاعت هستند نه آن کسانی که صفشان را مقابل حضرت بستند. آنها سرچشمه آلودگی هستند و اصلاً این آلودگی از شرک است. شرک در عمل و شرک در صفت و شرک در قلب است و البته این شرکها مبدأ دارد و مبدأ شرک ائمه نار هستند. براساس حدیث عقل و جهل تمام صفات رذیله از جنود جهل و از جنود شیطان است. در عالم این جوششی که شما در صفات رذیله میبینید، در واقع ظهور صفات شیطان و ظهور صفات مستکبرین است. صفت اصلی شیطان استکبار علی الله است که وقتی به او میگویند: سجده کن، استکبار میکند.
آنهایی که در اساس محور استکبار هستند یا به مستکبرین ملحق شدند و جزو جامعه آنها و امت آنها هستند و دنبال آنها حرکت میکنند، استغفار و مغفرتی برای آنها نبوده و اقدامات حضرت برای تطهیر آنها نیست. لذا در قرآن به حضرت ابراهیم هم میفرمایند که حق ندارید برای مشرکین استغفار کنید؛ گرچه شما دلتان میسوزد و دلتان میخواهد اینها را هم از جهنم بیرون بیاورید؛ اما استغفار برای اینها نیست. خدای متعال میفرماید «عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم»(توبه/۱۲۸) یعنی ای پیغمبر، ما شما را مبدأ رحمت قرار دادیم این رأفت به مومنین غیر از حریص بودن است. پیداست حضرت میخواهد کفار را یک جوری از جهنم بیرون بیاورد ولی خدای متعال میفرماید پیغمبر ما استغفار برای اینها نیست. این پیامبر، زبانش زبان خداست و اقداماتش یدالله است و کاری نمیکند جز آنچه که خدای متعال در عالم میخواهد؛ بنابراین اقدامی به نفع آنها نمیکند، ولی به پیامبر هم هشدار داده میشود که «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ» اینها مورد مغفرت قرار نمیگیرند.
جبهه منافقین جبههای هستند که دامنشان آلوده است و اهل دنیا هستند و از دنیا بزرگتر نشدند؛ مرگ گریز هستند و از لقاء خدا فرار میکنند و حریص به دنیا هستند. پوسته شان پوسته مومن اما باطنشان باطن کافر است و وقتی به آنها میگویی که اقدامات شما عالم را آلوده کرده و خودتان هم آلوده هستید، بیایید تا حضرت شما را تطهیر بکند، زیرا گناه شما فقط با حضرت پاک میشود؛ اینها اینطور عمل میکنند که «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون» یعنی در مقابل نبی اکرم استکبار دارند و نمیخواهند از این راه بروند. اشکال ابلیس هم همین بود. وقتی هم که میخواهند بندگی خدا را کنند از این راه نیست.
یک لطیفهای در سوره مبارکه علق است که خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم میفرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَم * الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَم * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم»(علق/۱-۵) یعنی پیغمبر ما بخوان؛ الان موقعیتی است که باید بخوانی شما در یک موقفی هستید که باید بخوانید. او پروردگار تو است و ربوبیت او نسبت به شما ایجاب میکند که عالم را هم هدایت کند؛ یعنی من رب تو هستم و ربوبیت من نسبت به شما به نقطهای رسیده که حالا باید بخوانی و دیگران را هم دعوت کنی و بیاوری و تطهیر کنی بخوان و باید هم بخوانی ولی «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى *أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/۶-۷) اینها خودشان را از خدای متعال مستغنی میبینند؛ ولی لطیفتر از این است یعنی از قرائت تو خودشان را مستغنی میبینند و میگویند: چرا این پیغمبر بخواند و چرا من نخوانم؟! چرا وحی به من نمیرسد؟! همانطور که در جای دیگر فرمودند «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»(نساء/۵۴) این فضل الهی به این پیامبر رسیده و «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم»(جمعه/۴) یعنی این مقام نبوت و هدایت و حکمت و علم و کتاب به این شخصیت داده شده؛ اما خودشان را از آن مستغنی میبینند و میگویند: اگر بناست بندگی هم بکنیم چرا بندگی بر مدار ما شکل نگیرد. «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى * إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى *أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى *عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/۷-۱۰) وقتی خودشان را مستغنی از تو میبیند و وقتی شما میایستید و نماز میخوانید در مقابل تو طغیان میکنند.
نماز خواندن حضرت عالم را عالم ذکر میکند. حضرت موذن هستند حضرت امیر فرمود: «انا الموذن انا الاذان»(۵) و این اذان و موذن است که عالم را پر از بانگ توحید میکند؛ نماز پیامبر است که عالم را صلات میکند و بازار را هم مسجد میکند. پیامبر میخواهد همه این عالم مسجد بشود اما «أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى * عَبْداً إِذا صَلَّى * أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى»(علق/۹-۱۲)؛ یعنی آنها نمیگذارند نماز تو در عالم اقامه بشود. پیامبر در مسیر هدایت است و دعوت به تقوی میکند ولی آنها نمیگذارند و در مقابل حضرت طغیان میکنند و نه تنها خودشان زیر بار نمیروند بلکه نمیگذارند ایشان عالم را مسجد کنند. آنها میخواهند کل عالم میکده باشد و همه مردم سرمست دنیا باشند چون خودشان غرق در دنیا هستند «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة»(بقره/۹۶) یعنی حریص ترین مردم نسبت به حیات دنیا هستند میخواهند بر محور دنیا بچرخند و آرزو دارند هزار سال در این دنیا بمانند و میخوانند در دنیا بذر حرص بکارند و خودشان را مستغنی میدانند.
این وجود مقدس آماده است تا شفاعت و تطهیر و استغفار و اقدام کند تا ما پاک بشویم؛ ولی نسبت به کسانی که وقتی خطا میکنند خودشان ملتمسانه نزد حضرت آمده و میفهمند که سرچشمه طهارت اینجاست و همه طهارت ما به ولایت آنهاست. چنانچه در زیارت جامعه فرمودند: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» سرچشمه طهارت حضرت است باید بیاییم در این وادی طهارت پاک بشویم. آن ماء و شراب طهور از سرچشمه حکمت حضرت میجوشد و آنها هم میآیند و التماس میکنند که ما را تطهیر کن. «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما»(نساء/۶۴) یعنی این دو استغفار وقتی با هم جمع شد خود فرد اقدام و تدارک کرد، حضرت هم شفاعت و تدارک جامع میکند و آن وقت مغفرت الهی شامل او میشود.
منافقینی که پوسته اسلام را دارند و مدعی مقام شهود هستند و پیکره ظاهریشان هم خیلی با شکوه است، وقتی به آنها میگویی بیایید تا پیغمبر خدا شما را تطهیر کند «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»(منافقون/۵) استغفار شامل حالشان نمیشود و اگر هم استغفاری اتفاق بیافتد، مغفرتی به دنبالش نیست؛ ولی هیچ وقت پیامبر استغفار نمیکند؛ چون ایشان محل مشیت و لسان الله و ید الله است و اقدامی نمیکند که خدای متعال نمیپسندد.
بنابراین یک جمعِ اهل دنیا هستند که گرایش به دنیا دارند و حریص بر دنیا هستند و عالم را آلوده میکنند و حاضر نیستند که پیامبر آلودگی ها و دامن خودشان و امتشان را پاک بکند. اینها به هیچ وجه نه مورد مغفرت و نه مورد استغفار و نه مشمول شفاعت رسول هستند و اقدامات حضرت برای تطهیر اینها نیست چون اینها پاک شدنی نیستند. پاک کردن برای کسی است که در محیط بندگی و طهارت و قدس آمده اما لغزیده و میگوید: من را پاک کنید. رسول هم شفاعت میکند بعد هم خدای متعال مغفرتش شامل حال او میشود.
اصل مغفرت هم مغفرتی است که متوجه نبی اکرم است. پیامبر هیچ گناهی ندارند ولی مغفرت متوجه نبی اکرم است. «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا»(فتح/۱) یعنی این فتحی است که مبدأ مغفرت است و مغفرت امت در مسیر فتح برای نبی اکرم حاصل میشود و این هم برای جبهه منافقین نیست.
سپس سوره وارد یک فضای دیگری میشود. منافقین با این شمائل، نسبت به نبی اکرم استکبار دارند و حتی حاضر نیستند این پیامبر پاکشان کند و اقدامات ناروای آنها را جبران بکند. در آخرین لحظه بالای سر دومی آمدند و فرمودند: همه را من اصلاح میکنم؛ این خیلی حرف مهمی است و نمیشود گفت که چه اتفاقاتی افتاده است. ولی «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون» لذا استغفار و مغفرت برای اینها نیست زیرا جبهه اینها تطهیر شدنی نیست. «فیَرْکُمَهُ جَمیعاً فَیَجْعَلَهُ فی جَهَنَّم»(انفال/۳۷) یعنی جبهه اینها تجمیع شده و این آلودگی ها متراکم شده و وارد جهنم میشوند که آنجا هم عالم آلودگی است و به فرموده قرآن «وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلین»(حاقه/۳۶) یا از شجره زقوم حرف زده شده است: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الْأَثیمِ * کَالْمُهْلِ یَغْلی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمیم»(دخان/۴۳-۴۶) طعامشان از غسلین و از وادی شجره زقوم است.
تطهیر برای جبهه مومنین است. خدای متعال فرموده که ای پیامبر استغفار کن استغفار تو هم به مغفرت و به فتح مبین ختم میشود. این استغفار از اقدامات حضرت است و تمام این اقدامات و ابتلائات حضرت برای استغفار ماست؛ حتی به نظر من خیلی از عبادات و ریاضات حضرت در این دنیا برای تطهیر ماست. والا حضرت در مقامی بالاتر از این عالم بودند و قبل از این که در این عالم بیایند مقامات توحید را طی کردند. نزولشان به این عالم و عبادت و ریاضات و استغفارشان در این عالم همه برای تطهیر این عالم و برای تطهیر ماست و این دعاهایی که هم میخوانند برای تطهیر ما است. دعایی که بین خودشان و حضرت حق در آن مقامات بالاست یک مطالب دیگری است که دست ما به آنها نمیرسد و به ما هم مربوط نیست و لزومی ندارد به ما هم بگویند که در آن مقام چه حالاتی است. خود حضرت فرمودند: «ان لنا مع الله حالات»(۶) که هیچ ملک مقربی هم نمیداند چه میگذرد. آنجا هم عالم بندگی است ولی آن بندگی ربطی به این ندارد. من گمان میکنم همه توجیهاتی که برای این گریهها و اشکها و این دعا «اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم» است، برای پیغمبری که مبدأ طهارت است و عصمت مطلقه دارد، هیچ گاه به دل انسان نمینشیند و نمیسازد و توجیههای خنکی است. آنچه که فقط آدم میتواند بفهمد این است که حضرت نزولشان به این عالم برای تطهیر است زیرا تطهیر با استغفار و ریاضت و مناجات و اشک و اقدامات ایشان و با تحمل بلای حضرت واقع میشود و این است که منتهی به فتح المبین و تطهیر و ظهور و رجعت و بهشت میشود. همه گریههای حضرت برای همین است؛ البته بین خودشان و خدا یک حالات دیگری است و الا چه معنی دارد که این پیغمبر اینطور گریه میکند این کلامشان که «اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا» گرچه قبول داریم تظاهر نیست و حضرت واقعاً این اشکها را داشتند ولی برای تطهیر عالم است؛ زیرا عالم با اشک حضرت و با التجاء و اقدامات حضرت و با شفاعت حضرت تطهیر میشود؛ ولی این شفاعت برای جبهه مومنین است نه جبهه منافقین. سپس فضای سوره وارد طرح جبهه منافقین میشود و طرح جبهه نبی اکرم میشود که در جلسات آینده بیان خواهد شد. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشتها: (۱) تفسیر القمی، ج۲، ص: ۳۷۷ (۲) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: ۵۴۹ (۳) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۸، ص: ۱۱۳ (۴) تفسیر القمی، ج۲، ص: ۳۱۴ (۵) معانی الأخبار، النص، ص: ۵۹ (۶) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۱۸، ص: ۳۶۰ منبع:فارس