06 آبان 1400 22 (ربیع الاول 1443 - 01 : 04
کد خبر : ۹۸۰۷۱
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۸
پاسخ به شبهات:
با توجه به اينكه خداوند خود فرمان به دوري از تكبر مي‌كند، چگونه خود فرمان داده كه به سوي او سجود و ركوع كنيم و او را با نام هاي نيك بناميم. اگر تکبر صفتي زشت و نامقبول است، چرا خداوند خود را متکبر ناميده است!
عقیق:پاسخ به شبهات از وظایف مراکز حوزوی و دینی است که این خبرگزاری در شماره های گوناگون به ارائه برخی از شبهات و پاسخ های آن، برگرفته از «مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم» خواهد پرداخت.

- سؤال

با توجه به اينكه خداوند خود فرمان به دوري از تكبر مي‌كند، چگونه خود فرمان داده كه به سوي او سجود و ركوع كنيم و او را با نام هاي نيك بناميم. اگر تکبر صفتي زشت و نامقبول است، چرا خداوند خود را متکبر ناميده است!

- پاسخ

براي روشن شدن مفهوم كبر و تكبر در انسان و در ذات خداوند متعال و تفاوت ماهوي اين صفت نسبت به انسان و ذات باري، نخست بايد معنا و مفهوم كبر و تكبر واکاوي شود و انواع كبر، فرق كبر با عُجب واضح گردد تا بتوان تبيين کرد که چگونه صفت متكبر در خداوند صفت ناپسند نيست.

كبر، استكبار و تكبر از جهت لغت: كبر، حالتي نفساني و رواني است كه آدمي به خود گمان برد كه از ديگران برتر و والاتر است و بزرگ‌ترين کبر، تكبر، تكبر بر خداوند است از اينكه امتناع از قبول حق كند و اعتراف به معبوديت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.(1) کبر به معناي خودبرتربيني و تکبر اظهار آن در سخن و رفتار است و استکبار به معناي سرکشي و تن ندادن به حق و حقيقت.

فرق عجب با كبر: عجب خودپسندي است،(2) عجب اين است که فرد خود را و آن چه به او متعلق است را بزرگ مي‌شمارد اما الزاما خود را برتر از ديگران نمي‌بيند هرچند در غالب اوقات عجب و کبر همدوش هم در شخصيت فرد ظاهر مي شوند.(3) كبر بزرگ ديدن خود و حقير ديدن ديگري است. پس عجب، سبب كبر است و كبر مي‌تواند از نتائج عجب باشد.(5)

رهبر كبير انقلاب در معناي كبر مي‌فرمايد: كبر عبارت است از يك حالت نفسانيه كه انسان ترفع كند و بزرگي كند و بزرگي بفروشد بر غير.(6)

اما گاهي اين حالت خودبرتربيني در درون است و اظهار نمي‌شود و فرد آن را در عمل از خود نشان نمي‌دهد، بلكه دچار كبر نفساني است كه اين را كبر مي‌گويند ولي اگر اين گمان دورنيِ برتربيني باعث شد كه در سخن و رفتار ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونه‌اي برخورد نمايد كه خود را بزرگ وانمود كند و آنان را كوچكـ اين را تكبر مي‌گويند.(7)

چنانچه خداوند متعال فرموده: "كذلك يطبَع اللهُ علي كلِّ قلبِ متكبرٍ جبارٍِ (8) يعني اين گونه خدا بر دل هر متكبّر ستم‌كاري مهر شقاوت مي‌زند. و رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: لايدخلُ الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من خردل من كبر، يعني وارد بهشت نمي‌شود كسي كه در قلبش به اندازة ذره‌‌اي كبر وجود داشته باشد.(9)

كبر داراي انواعي است: الف) گاهي كبر در برابر خداست (10) همانند كبري كه نمرود و فرعون داشتند و سبب اين كبر، طغيان و جهل است و از زشت‌ترين انواع كبر است و بزرگ‌ترين نمونه كفر به شمار آمده است؛ چنانچه خداوند متعال مي‌فرمايد: انَّ الذينَ يستكبرون عن عبادتي سيدخُلون جهنّمَ داخرين" ترجمه: آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشي كنند زود با ذلت و خواري در دوزخ شوند.(11)

ب) كبر و تكبر بر انبياء است؛ خداوند مي‌فرمايد: "فقالوا انومنُ لبَشرينَ مثلِنا" يعني چرا ما به دو بشر مثل خودمان ايمان آوريم.(12)

ج) و گاهي تكبر بر مؤمنين است به اينكه خود را بزرگ بشمارد و ديگران را حقير و كوچك(13)

تكبر در مورد خداوند از جهت لغت به چه معناست؟

مرحوم كفعمي مي‌فرمايد: المتكبر المتعالي عن صفات الخلق؛

ترجمه: خداوند متكبر است يعني اين كه منزه و پيراسته است از صفات خلق.

مرحوم شهيد مي‌فرمايد: المتكبر ذوالكبرياء و هو الملك او ما يري الملك حقيراً بالنسبة الي عظمته.

ترجمه: متكبر صاحب كبريايي و جبروت و عظمت است و او پادشاهي است يا آن كس كه غير از خود را نسبت به عظمت خويش كوچك مي‌بيند. (14)

و مرحوم ابن فهد حلي صاحب كتاب عدّةُ الداعي مي‌فرمايد: متكبر آن است كه متعالي و منزه و پيراسته است از صفات خلق و متكبر مأخوذ و گرفته شده از كبرياء است. (15) مرحوم شيخ صدوق در شرح لغت متكبر مي‌فرمايد: متكبر بزرگوار است و متعالي از همة قبائح. (16) و در شرح اسماء حسناي پروردگار مي‌فرمايد: متكبر مأخوذ از كبريا است و آن اسم است براي تكبر و تعظّم. (17)

و اما اصل جواب، جباريت و تكبر از صفاتي هستند كه تخلّق بشر به آن‌ها ناپسند و مذموم است و اتصاف باري تعالي به آن دو صفت شايسته و ممدوح.

قرآن كريم از طرفي اين دو خُلق را براي انسان‌ها از سيئات اخلاقي شناخته و خاطرنشان نموده است كه خداوند بر دل هر متكبر جبار مُهر بدبختي و شقاوت مي‌زند و از طرف ديگر خداوند را جبار و متكبر خوانده و ذات اقدسش را به اين دو صفت توصيف فرموده است. ... كذلك يطبع الله علي كلّ قلب متكبّرٍ جبّارٍ (18)

و در جاي ديگر مي‌فرمايد: ... المؤمن المُهيمِنُ العزيزُ الجبار المتكبر؛ يعني، (اوست خداي يكتايي كه) ايمني‌بخش (دل‌هاي هراسان)، نگهبان جهان و جهانيان، غالب و قاهر بر همه موجودات، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فكر)... (19)

منشأ جباريت خداوند علم، قدرت و حكمت اوست (ولي) منشأ جباريت بشر، حقارت، ناداني و ضعف اراده است. كسي كه از يك يا چند، جهت احساس پستي و حقارت مي‌كند براي آنكه نقص خود را بپوشاند مقامي را ادعا مي‌كند كه فاقد آن است و چون مي‌بيند مردم ادعاي او را نمي‌پذيرند، طغيان مي‌كند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدي و تجاوز دست مي‌زند تا مگر بدين وسيله خو د را بر مردم تحميل نمايد و آنان را به قبول گفته خويش وادار سازد و اين معني جباريت بشر است.

و (اما تكبر خداوند) تكبر خداوند ناشي از كمال وجود اوست. حضرت باري تعالي غنّي بالذات است و همه جهانيان به او احتياج دارند. كبريايي مختص به اوست و جز ذات اقدسش هيچكس واجد آن نيست: "و له الكبرياء في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم" يعني: و مقامجلال و كبريايي در آسمان‌ها و زمين مخصوص اوست و او يكتا خداي مقتدر حكيم است(20)  بشر عاجز و ناتواني كه فقير بالذات است "يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد" يعني: اي مردم شما همه به خدا فقير و محتاجيد و تنها خداست كه بي‌نياز و غني بالذات است و ستوده صفات است.(21)  بشري كه نيازمندي با جوهر وجودش آميخته است، شايسته تكبر نيست او بزرگي واقعي ندارد تا اظهار بزرگي كند و لايق كبريايي نيست تا متكبر باشد. تكبر بشر مانند جباريتش معلول حقارت دروني و ضعف باطني اوست. (22)

اميرالمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: فخر فروشي را كنار بگذار، تكبر و خود بزرگ‌بيني را رها كن و به ياد مرگ باش. (23) و در جاي ديگر مي‌فرمايد: فرزند آدم را با فخرفروشي چه كار؟ او كه در آغاز نطفه‌اي گنديده و در پايان، مرداري بدبو است، نه مي‌تواند روزي خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.(24)

امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: هيچ انساني به تكبر و جباريت گرايش نمي‌يابد مگر بر اثر پستي و ذلتي كه در باطن خويش احساس مي‌كند.(25)

گاهي حالت عزت‌نفس در انسان كه صفتي پسنديده است) موجب مي‌شود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آن‌ها را پست ببيند و خود را بزرگ و عظيم بپندارد. در اين صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگ‌بيني مبدل مي‌شود. اين همان معنايي است كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ (در دعاي مكارم الاخلاق) در پيشگاه الهي عرض مي‌كند: "و اَعزَّني و لاتَبْتَلينيّ بالكبر، پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواري روح مرحمت بفرما ولي خدايا من مبتلا به كبر نشوم. آلوده به بيماري خود بزرگ‌بيني نگردم و بندگان خدا را با ديده حقارت ننگرم. اگر كسي چنين شود يعني دچار حالت كبر گردد مسلماً از صراط مستقيم منحرف شده و گناهي بسيار بزرگ مرتكب گرديده و همين كبر و خود بزرگ‌بينيمي‌تواند موجب سقوط او در دنيا و عذاب او در عالم آخرت گردد.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني،چاپ دفتر نشر كتاب، رمضان المبارك 1404، ص 421 و 422

2. شرح چهل حديث، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيمنشر آثار امام خميني، چاپ دوم، زمستان 71، ص 79 به بعد

3. جامع السعادات، ملامحمد مهدي نراقي، تعليقه و تصحيح سيد محمد كلانتر، مطبعة النجف، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج 1، ص 344 تا 351

4. شرح چهل حديث، امام خميني، ص 79 به بعد

5. جامع السعادات

6. شرح چهل حديث، امام خميني، ص 79 به بعد

7. جامع السعادات...

8. غافر، آيه 35

9. جامع السعادات...

10.. گناهان كبيره، ج دوم، تأليف: شهيد مجاهد آية الله سيد عبدالحسين دستغيب، چ آرمان، ص 111 تا ص 132

11. غافر، آيه 60

12. مؤمنون، آيه 47

13. جامع السعادات...

14. القواعد و الفوائد، ج 2، ص 167

15. عدة الداعي و نجاح الساعي، تأليف: احمد بن فهد حلي، تصحيح و تعليق احمد موحدي قمي، چاپ: دارالكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 هـ . ق، عربي، ص 325، ق

16. اسرار توحيد يا ترجمه كتاب توحيد تأليف شيخ صدوق عليه الرحمة، انتشارات علميه اسلاميه، ص 201

17. همان، ص 222

18. غافر، آيه 35

19. حشر، آيه 23

20. جاثيه، آيه 37

21. فاطر، آيه 15

22. گفتار فلسفي، اخلاق از نظر هم‌زيستي و ارزش‌هاي انساني، بخش دوم، چاپ سوم، هيأت نشر معارف اسلامي، ص 324 و 325

23. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حكمت 398

24. همان، حكمت 454

25. اصول كافي، مرحوم كليني، با ترجمه و شرح مرحوم آقاي حاج سيد جواد مصطفوي، ج سوم، باب كبر

26. گفتار فلسفي، شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق از صحيفه سجاديه، بخش اول، چاپ اول، زمستان 1370، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 153 تا 155

منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم


گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: