08 آبان 1400 24 (ربیع الاول 1443 - 44 : 20
کد خبر : ۹۴۰۸۹
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۸
تاکنون روایت‌های مختلفی از شهدای خردسال کشور چه در دوران انقلاب و چه در جنگ تحمیلی منتشر شده، اما هنوز به طور مشخص نمی‌توان عنوان خردسال‌ترین شهید را با اطمینان به یکی از آن‌ها اطلاق کرد از همین رو روایت‌های مختلفی تحت عنوان خردسال‌ترین شهید انقلاب در استان‌های مختلف می‌شود.
عقیق: بهروز بهروزی یکی از شهدای خردسال شهید انقلاب در کشور محسوب می‌شود. بهروز متولد ۲۵ شهریور ۱۳۵۰ در سمنان است که در ۱۰ روز دی‌ماه ۱۳۵۷ در جریان تظاهرات مردم در سمنان به شهادت رسید. این شهید خردسال حدود ۴۲ روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی در یکی از تظاهرات اعتراضی مردم سمنان درمیدان شهید بهشتی-سمنان شربت شهادت نوشید و خون پاکش، سنگفرش خیابان‌های آن روز سمنان را رنگین کرد. بهروز بهروزی اولین شهید انقلاب در سمنان نیز به شمار می‌رود.
 


مادر شهید بهروز بهروزی که اخیرا به فرزند شهیدش پیوست پیش از رحلتش در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به سن و سال فرزند خردسال شهیدش گفت: بهروز سال ۵۷ در کلاس دوم ابتدایی مدرسه مهران سمنان درس می‌خواند، دانش‌آموز بسیار فعال، کوشا، ساعی و با هوشی بود. آن روز‌ها انقلاب اسلامی به پیروزی نهایی نزدیک شده بود. ۱۰ دی ماه ۱۳۵۷ مردم در میدان «سی سر» جمع شده بودند که بر علیه شاه تظاهرات کنند. آن روز ما در تظاهرات متفرق شده بودیم و به همراه بهروز به خانه آمده بودیم، اما گویا در میدان «سی سر» خانه یکی از پلیس‌ها را مردم به آتش کشیده بودند، و مردم هم جمع شده بودند، بهروز هم دوباره به خیابان برگشت و به داخل جمعیت رفته بود. در همان لحظه مأموران به سمت مردم تیراندازی کرده بودند و بهروز هم در اثر اصابت گلوله به سرش، به شهادت رسیده بود.

مادر این شهید ادامه داد: با شهادت بهروز، مردم خیلی خشمگین شده بودند، طوری که شهادت بهروز انگار خون همه را به جوش آورده بود، مردم همه جلوی بیمارستان جمع شده بودند و قیامتی به پا شده بود، آن روز همه مغازه‌ها تعطیل شده بود و تا یک هفته بازار سمنان تعطیل بود.

وی افزود: روزی که می‌خواستیم پیکر پاک شهیدمان را تحویل بگیریم و آن را دفن کنیم، مرحوم حاج آقا عالمی به پدر شهید گفت: "آقای بهروزی، اگر اجازه بدهید ما شهید را فردا دفن کنیم، اگر امروز جنازه از بیمارستان خارج شود، مردم آنقدر به جوش آمده‌اند که به داخل پادگان‌ها و کلانتری‌ها می‌ریزند و تعداد کشته‌ها زیاد می‌شود.» پدر شهید بهروزی هم در جواب حاج آقا عالمی گفت: "به یک شرط می‌گذارم فردا تشییع شود که فردا جنازه را تحویل ما بدهند، نیایند شبانه جنازه را ببرند"، مرحوم عالمی نیز گفت:" من به شما تعهد می‌دهم که جنازه را فردا تحویل شما بدهیم".


مادر شهید بهروزی ادامه داد: فردای آن روز، مسئولان بیمارستان برای ما تعریف کردند که از ساواک آمدند و می‌خواستند جنازه را ببرند، اما حاج آقا عالمی جنازه را داخل اتاق عمل گذاشته بود تا نتوانند پیدا کنند، ساواکی‌ها می‌گفتند: " شما جنازه را به ما بدهید ما فردا با گلوله جواب خانواده شهید را می‌دهیم".

وی یادآور شد:بهروز از همان کودکی در تمام مسائل انقلاب شجاعانه می‌ایستاد و هرگز نمی‌ترسید ... بهروز شاگرد ممتاز مدرسه بود و همه کادر مدرسه و معلمین دوستش داشتند. بهروز با وجود خردسال بودنش اهل قرآن و نماز وعاشق عاشورا و آیین عزاداری محرم بود.
 

مادر شهید بهروزی با یادآوری خاطرات روز شهادت پسرش گفت: فرستاده بودمش صف نفت بایستد که نفت بگیرد. خیلی طول کشید و از او خبری نشد، چون کارگران نانوایی‌مان برای ناهار به خانه ما می‌آمدند، من مجبور بودم دیرتر به راهپیمایی بروم. از یکی از کارگران پرسیدم شما بهروز را ندیدید، کارگر نانوایی در راهپیمایی بود، کیک و کلوچه خریده بود و بین بچه‌ها نقسیم می‌کرد و یک پلاکارد بزرگ هم دستش بود. بلافاصله دنبالش رفتم، دم در شعبه نفت نبود. مردم داشتند تظاهرات می‌کردند، خودم را به جمعیت رساندم. جلوی جمعیت یک طرف یک پلاکارد را گرفته بود و با مردم شعار می‌داد. رفتم جلو و با ناراحتی گفتم: بهروز! بیا بریم. پایه‌ی پلاکارد را داد دست یکی دیگر و آمد. گفتم: «بچه‌جان! تو آخرش خودتو به کشتن می‌دی. تو هنوز بچه‌ای این کارا به تو نیومده، صبر می‌کردی با خودم می‌رفتی راهپیمایی، در جواب به من گفت: " چرا آبجی بره، داداش بره، من نرم؟ "

وی اظهار کرد: برادر بهروز هم در زمان انقلاب در ارومیه سرباز بود، آن موقع حضرت امام خمینی دستور داده بود که همه از پادگان‌ها فرار کنند، برادر بهروز هم فرار کرده بود و به سمنان آمده بود و پدرش به او گفته بود برود بیمارستان و به مجروحینی که می‌آورند کمک کند، اولین کسی را که به بیمارستان می‌آورند او را می‌بیند. او برادرش، شهید بهروز بهروزی بود.


گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: