امنيت در حريم كعبه، امنيتي تشريع است، يعني اينطور كه در اين حريم كسي توانايي آزار رساندن به ديگران نداشته باشد بلكه شرع مقدس همگان را از آزار رساندن حتي به حيواناتي كه در اين حريم وارد مي شوند ممنوع كرده است.
عقیق:علامه طباطبايي در تفسير ايه 97 سوره آل عمران در تفسير الميزان مي فرمايد:
جمله {وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا} درصدد بيان حكم تشريعي است و در مقام
بيان خاصيت تكويني نيست. مقصود از خاصيت تكويني اين است كه هر كس درون آن
شود، امنيت داشته باشد و هيچ كس نتواند متعرض او گردد؛ حال آنكه گاه درون
حرم نيز امنيت مردم سلب شده است. از اين جمله خبريه ميتوان برداشت نمود كه
قبل از اسلام هم اين حكم تشريع شده بود؛ چنانكه از دعاي ابراهيم ميتوان
چنين فهميد: {رَبِّ اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِنًا} (ابراهيم/14، 35). وي از
خداوند امنيت مكه را تقاضا كرد و خدا به زبان تشريع دعايش را مستجاب فرمود و
همواره دلهاي بشر را به پذيرش اين امنيت سوق ميدهد.
مفسران
درباره امنيت وارد شوندگان به حرم وجوهي ذكر كردهاند: 1. در دوران جاهليت،
اگر مجرم و خطاكاري به حرم پناهنده ميشد، هر چند جرمي سنگين داشت، تا
زماني كه درون حرم بود، كسي متعرض او نميشد. 2. اگرچه جمله {وَمَن
دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا} خبري است، مقصود از آن امر است؛ يعني هر كس به حرم
پناهنده شد، تا زماني كه در آنجاست، بايد به او امنيت داد. 3.كسي كه درون
حرم شود و واجبات الهي را بشناسد، در آخرت از عذاب الهي در امان خواهد بود.
روايتي از امام باقر(عليه السلام) مؤيّد همين مطلب است. جمله {وَللّهِ
عَلَى النّاسِ حِجّ البَيتِ} متضمن تشريع وجوب حج به صورت امضاي تشريع
پيشين آن در زمان ابراهيم(عليه السلام) است.
مفسران آشكار بودن
نشانه حجرالاسود را بدين جهات دانستهاند: 1. خداوند آن را همراه آدم(عليه
السلام) در بهشت قرار داد. 2. پيمان الهي در آن به امانت نهاده شد. 3. در
قيامت با زبان گويا و چشمان بينا حضور مييابد و آفريدگان آن را ميشناسند.
سپس به سود كسي كه به عهد و پيمانش وفا كرده و نيز به زيان كسي كه آن را
انكار كرده، گواهي ميدهد. 4. عدهاي از مردم نطق وگواهي آن را به نفع امام
سجاد(عليه السلام) مشاهده كردند؛ آنگاه كه محمد بن حنفيه با آن حضرت در
مسئله امامت به منازعه برخاست. 5. بر پايه روايات، غير معصوم نميتواند آن
را در جايش نصب كند. بر پايه نقلي، آشكار بودن نشانه منزل اسماعيل از اين
جهت است كه هنگام آغاز سكونتش در آن، هيچ آبي آنجا نبود؛ اما به گونهاي
اعجازآميز آب در آن مكان پديد آمد.