19 آبان 1400 5 ربیع الثانی 1443 - 50 : 08
کد خبر : ۸۷۰۹۹
تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۱
عده‌ای خارجی به دیدار حاج‌آقا روح‌الله آمده بودند. آنها گفتند: اگر ایشان قبول کنند و به انگلستان بیایند، جمع کثیری از فلاسفه اروپا را به محضر ایشان می‌آوریم تا از فکر و علم ایشان استفاده بیشتری شود و در آن‏جا بیش از اینجا مفید واقع می‌شوند.
عقیق:آیت‌الله حاج شیخ عزیزالله خسروی زنجانی (متوفی 1374) از شاگردان آیت‌الله العظمی بروجردی و امام خمینی بود.

به مناسبت فرا رسیدن سالروز ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، خاطره‌ای از امام خمینی(ره) از زبان آیت‌الله خسروی زنجانی نقل می‌کنیم:

 

بنده درس فقه آقای خمینی را ندیده‌‏ام. آن موقع که ما در قم بودیم، ایشان درس حکمت می‏‌دادند، ابتدا محل درس ایشان یکی از حجره‏‌های فیضیه بود که ما حدود 10 تا 15 نفر بودیم شرکت می‏‌کردیم.

آقای خمینی نزد آقای بروجردی منزلت زیادی داشت. یک روز دو نفر از حکمای انگلستان به محضر آقای بروجردی آمده بودند و چند سؤال فلسفی مطرح کرده بودند، آقای بروجردی آنها را به آقای خمینی که آن زمان معروف به «حاج‌آقا روح‌الله»‏ بود ارجاع داده بود. آقای خمینی هم در بیت آقای بروجردی در اتاق دیگری مشغول پاسخگویی به سؤالات آنها شدند.

اتفاقا من هم رسیدم. آقای فاضل قفقازی (پدر آیت‌الله فاضل لنکرانی) که عمده امور مهم آقای بروجردی به دست ایشان انجام می‌‏شد و با من خیلی رفیق بود و می‌‏دانست که من از شاگردان آقای خمینی هستم. تا مرا دید به ترکی فرمود: آقا شیخ عزیزالله‏! به این اتاق بیا.

 

مرا به آن جلسه برد. جلسه جالبی بود. مترجم سؤالات را برای آقا و پاسخ آقا را هم برای آنها ترجمه می‌‏کرد و آنها به نشانی قبول سرشان را تکان می ‏دادند. پس از پایان بحث، یکی از آنها به مترجم گفت: ما این سؤالات را با فلاسفه مختلف در کشورهای اسلامی و غیراسلامی و حتی در تهران مطرح کردیم؛ ولی در هیچ‏ جا این‏گونه که این آقا فرمودند قانع نشده بودیم. اگر ایشان قبول کنند و به انگلستان تشریف بیاورند، ما حاضریم جمع کثیری از فلاسفه اروپا را به محضر ایشان بیاوریم تا از فکر و علم ایشان استفاده بیشتری شود و ما می‌دانیم که در آن‏جا بیش از اینجا مفید واقع می ‏شوند.

وقتی پیشنهاد آنان ترجمه شد. ما منتظر بودیم ببینیم آقای خمینی چه می‌فرمایند. من که مدتی بود در درس ایشان شرکت می‏‌کردم و لذت بحث‏ های ایشان را تازه احساس کرده بودم، در دل بسیار نگران شدم که مبادا ایشان با این پیشنهاد موافقت کند و من از محضر ایشان محروم شوم.

این خیالات از ذهن من می‏‌گذشت که دیدم آقای خمینی با حالتی خاص رو به مترجم فرمودند: به این آقایان بگو من یک ساعت محضر درس آقای بروجردی را به حکومت انگلستان نمی‏‌دهم!

در آن ایّام آقای خمینی پس از تدریس خودشان هر روز در درس آقای بروجردی شرکت می‏‌کردند.

* خمینی(ره) دست قدرت خدا بود

ما روزهای سختی را در این مملکت دیده ‏ایم، هر حکومتی که می ‏آمد اوّل کارش این بود که به اسلام لگد می‏زد. امروز الحمدلله‏ اسلام عزیز است. کاری که آقای خمینی کرد هیچکس نمی‌توانست بکند، اگر همه ما روحانیون جمع می‏‌شدیم یک کدخدا را نمی‏‌توانستیم از ده بیرون کنیم، ولی آقای خمینی به تنهایی یک شاه قدرتمند را از مملکت بیرون کرد.

گر با همه‌‏ای چو بی‏ منی بی‏ همه‌ای / ور بی‏ همه‏‌ای چو با منی با همه‌‏ای

خمینی(ره) دست قدرت خدا بود وگرنه چنین کاری از قدرت بشر خارج است که با دست خالی یک حکومت را سرنگون کند. این کار کار عادی نیست. پس چون کار کار خداست نمی ‏شود با آن درافتاد. من می‌ترسم نتوانیم شکر این نعمت را به ‏جا آوریم. اگر شکر کنیم خدا بیشتر می‏‌دهد، امّا اگر کفران نعمت کردیم از دستمان می‏‌گیرد. الشکر قید للموجود و صید للمفقود؛ شکر باعث می‌شود آنچه هست بماند و آنچه نیست بیاید.

منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: