مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خدا به انسان، روزی کند کاری را که علم ندارد اقلاً آهسته انجام دهد، مثل آدم بیچاره، خدا به فعلِ چنین کسی برکت میدهد. اگر نسبت به کاری علم نداری و اجتماع هم دارد میرود و شما هم داری میروی، کمی ملایم راه برو.
عقیق:مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خدا به انسان، روزی کند کاری را
که علم ندارد اقلاً آهسته انجام دهد، مثل آدم بیچاره، خدا به فعلِ چنین کسی
برکت میدهد. اگر نسبت به کاری علم نداری و اجتماع هم دارد میرود و شما
هم داری میروی، کمی ملایم راه برو. خداوند آن کار شما را علیرغم نداشتنِ
علم، بابرکت قرار میدهد. گفت کمی آهسته رفتم، کارم را با برکت قرار داد.
علم نداشتم که دارم درست راه می روم، اما این قدر بود که ملایم راه رفتم و
حریص نبودم و در عملم نشانه علم نبود. زیرا کسی که علم دارد ممکن است کار
را خیلی سریع انجام دهد. ولی من که انجام دادم مثل کسی بود که علم نداشت و
در حالِ به جا آوردنِ عمل بود. آن را خدا با برکت قرار میدهد و در آن
فواید بسیار میگذارد. میگوید بنده من جوری راه میرود گویی دارد میان خوف
و رجاء راه میرود. یعنی نه امید دارد که کارش صحیح است، نه دانسته است که
کارش صحح نیست. مانند عبدی است که فقط فرمان میبرد. میان بیم و امید است.
بلکه میشود گفت نه رجاء دارد و نه خوف. از بس که دارد نفسِ فعل را به جا
میآورد. میان خوف و رجاء یعنی نه خوف و نه رجاء امر دیگری است که دارد
به جا میآورد. لذا خیلی قشنگ به جا میآورد. آنچنان دارد به جا میآورد
که اگر کسی از بیرون نگاه کند خواهد گفت این او نیست که به جا میآورد،
بلکه خداست که دارد به جا میآورد. وقتی یک عملی از من صادر شود که من طمع
به انجام آن نداشته باشم، کُره هم نسبت به آن نداشته باشم، آیا شما که
تماشا میکنی میتوانی آن را به من نسبت دهی؟ میبینی که حریص در به جا
آوردن آن نیست. چون سرعت ندارد – از طرف دیگر کُره هم ندارد. نه سرعت و نه
کُره، یعنی آیا میشود که این قدر وزین و آرام و مستقیم به جا بیاورد؟
وقتی که نگاه میکنی انگاری کار متعلق به او نیست، بلکه متعلق به جای دیگر
است. کس دیگری است که دارد او را راه میبرد فعل وقتی که از روی اعتدال به
انجام رسید دیگر مال من و شما نیست. وقتی باذن الله حرکت میکنی کارها، هم
با برکت است و هم متعلق به خداست. مال ولایت است. اگر پایت روی زمین نبود
تعجب نکن زیرا ادب کردهای و خداوند هم فضل و عنایتش را شامل حال شما کرده
است. ادب کردم و به علمم اتّکا نداشتم که سریع انجام بدهم، از آن طرف هم از
رحمت خدا مایوس نبودم که به جا نیاورم. لذا همین وسط راه رفتم. به واسطه
همین که عمل نه تند بود ونه آهسته و نه از روی رجاء بود ونه خوف و میان خوف
و رجاء به جا آمد، این فعل مال خداست. صانع تو فعّال شد. فعّالیت او به
فعل شما سرایت کرد و فعل شما را در تصرّف خدا آورد. امیدوارم این حال را
مراقبت کنید و در همه حال به یاد خدا باشید.
پی نوشت:
طوبی محبت؛ جلد3 – ص 133 مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی