20 دی 1400 7 جمادی الثانی 1443 - 16 : 14
کد خبر : ۸۱۵۲۴
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۷
پرسش و پاسخ دینی
آیا ما حق داریم از فلسفه‌ احکام سؤال کنیم؟ اگر چنین حقی داریم آیا نامحدود است و یا حدودی دارد؟ حجت‌الاسلام محمد وحیدی استاد حوزه علمیه قم به این پرسش پاسخ داده است.

عقیق:بخش عظیمی از دین مبین اسلام را فروع و درس‌های زندگی‌ساز آن تشکیل داده است و شکی نیست که بیشتر افراد جامعه، مجتهد و فقیه نیستند تا خود بتوانند احکام الهی را از منابع غنی آن به دست آورده،‌دیگران را نیز از باران رحمت احکام خداوندی بهره‌مند سازد و وظیفه تقلید از فقهای جامع‌الشرایط را در زمان غیبت کبری دارد.

همچنین احکامی که به همت سفیران نور از کلام نورانی  الهی و سنت پرنور معصومین (ع) استخراج شده و در کتاب‌های فارسی و عربی در اختیار مقلدان و پیروان آنها قرار گرفته دربرگیرنده اصطلاحات خاص و لغات متناسب با هر بحث است که فهم آن را برای عموم مردم مشکل کرده است.

از طرفی چراها و پرسش‌های فراوانی در ارتباط با احکام مختلف مطرح است که پاسخ آنها در کتاب‌های گوناگون و به مناسبت بحث از آن موضوع مطرح شده که دسترسی توده مردم به آنها سخت است.

حجت‌الاسلام محمد وحیدی استاد حوزه علمیه قم در کتابی با عنوان «فلسفه و اسرار احکام» به بیان برخی از فلسفه احکام دین اسلام پرداخته است که ما قصد داریم به مرور آن را برای مخاطبان بیاوریم.


پرسش: آیا ما حق داریم از فلسفه‌ احکام سؤال کنیم؟ اگر چنین حقی داریم آیا نامحدود است و یا حدودی دارد؟

پاسخ: مطالعه‌ متون اسلامی، قران و احادیث پیامبر (ص) و ائمه و گفت‌وگوهای اصحاب و یاران آن‌ها نشان می‌دهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آن‌ها رایج بوده است و باید هم چنین باشد؛ زیرا روش قرآن را یک روش استدلالی و منطقی آزاد می‌دیدند و به خود حق می‌دادند در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند.

اصولا اسلام خدا را چنین معرفی می‌کند: وجودی است بی‌نهایت از نظر علم و قدرت و بی‌نیاز از همه چیز و  همه کس و همه کار او روی حکمت خاصی است- چه بدانیم و چه ندایم- عبث و لغو و لهو در کار او راه ندارد و پیامبران را برای تعلیم و تربیت و دعوت به سوی حق و عدالت فرستاده است.

چنین معرفی از «خداوند» ما را به سؤال از فلسفه احکام و اسراری که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت ما دارد تشویق می‌کند. این از یک سو و از سوی دیگر: ما می‌دانیم معلومات ما هر قدر با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمی‌دانیم،‌اگر می‌دانستیم قافله علم و دانش بشر، فوراً متوقف می‌شد؛ زیرا به پایان راه رسیده بود و از نادانی‌های ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمی برای یافتن «نایافته‌ها» و کشف «مجهولات» وا می‌دارد بلکه آن چه می‌دانیم در برابر آن چه نمی‌دانیم قطره‌ای در برابر دریا و یا سطری از کتابی بسیار عظیم و بزرگ است.

حتی در میان مجهولات ما بسیار چیزهایی است که اگر هم معلم و  استادی برای شرح آن از جهانی ما فوق جهان ما بیاورند باز ما استعداد درک آن را نداریم همان طور که بسیاری از مسائل علمی امروز اگر برای انسان‌های هزار سال پیش شرح داده می‌شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پای فکر و عقل خود به سوی آن بروند.

این را نیز می‌‌دانیم احکام و دستورات آسمانی از علم بی‌پایان خداوند سرچشمه می‌گیرد، از مبدایی که همه حقایق هستی پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود برای او مفهومی ندارد بلکه از همه چیز به طور یکسان آگاه است.

آیا با توجه به این حقایق می‌توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازی به پیامبران برای تشریع احکام داشتیم، خودمان می‌نشستیم، آن چه صلاح و مصلحت بود تصویب می‌کردیم و این همه در سنگلاخ‌های زندگی سرگردان نمی‌شدیم.

وانگهی مگر ما همه‌ اسرار آفرینش و تمامی موجودات جهان و قوانینی که بر آن‌ها حکومت می‌کند و فلسفه وجود هر یک را می‌دانیم؟

احکام تشریعی هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است از مجموع این دو بحث چنین نتیجه می‌گیریم که:

ما تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشری در هر عصر و هر زمان می‌توانیم فلسفه و اسرار احکام الهی را دریابیم، اما نه همه آن‌ها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما نباید غیر از این انتظار داشته باشیم. و مفهوم این سخن این است که هرگز نمی‌توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آن‌ها کنیم؛ زیرا در این صورت دعوی علم نامحدود برای خود کرده‌ایم و دانش خود را در سر حد دانش پروردگار آورده‌ایم و این با هیچ منطقی سازگار نیست.

کوتاه سخن اینکه: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق و حدود در این بحث مطلبی است و اطاعت از آن‌ها مطلب دیگر و هیچگاه دومی مشروط به اولی نبوده و نیست. ما درباره فلسفه احکام الهی بحث می‌کنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشنا شویم نه برای این که ببینیم آیا باید به آن‌ها عمل کرد یا نه؟ این مسئله درست به این می‌ماند که از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتی درباره فوائد داروهایی که برای ما تجویز کرده و چگونگی تأثیر آن‌ها می‌خواهیم تا آگاهی و علاقه‌ بیشتری به آن پیدا کنیم نه این کار که به کار بستن دستورات او مشروط به توضیحات قانع کننده او است؛ زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.

ب) انواع فلسفه احکام

1- فلسفه‌های آشکار

بدیهی است که فلسفه و حکمت بعضی از دستورها قبل از بیان اسلام، برای مردم روشن بوده و اگر در اسلام هم چیزی از آن فلسفه‌‌ها آمده، به عنوان ارشاد به حکم عقل و تذکر و یادآوری است؛ مانند زشتی دروغ، خیانت، تهمت، سرقت، ظلم و ستم، کم فروشی،‌تقلب و ... و نیز مانند: خوبی عدالت، پاکی، کمک به مستمندان و ستمدیدگان،‌کار و کوشش و .. 

2- فلسفه‌های آشکار شده در قرآن و احادیث

در قرآن کریم، به فلسفه پاره‌ای از تکالیف اشاره شده است؛ مانند:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ؛ ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شد؛ همانگونه که بر انسان‌‌های قبل از شما نوشته شد، تا پرهیزکار شوید.»

در روایات پیشوایان معصوم (س) نیز فلسفه بعضی از احکام بیان شده است؛ مانند: قال علی (ع): «الزکاة تسبیباً للرزق».

حضرت علی (ع) می‌فرماید: «پرداخت زکات [برای گیرنده و دهنده] رشد اقتصادی ایجاد می‌کند.

نظیر این احکام، فراوان است که در متون آیات و احادیث پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به اسرار آن‌ها اشاره شده است و کتابی نیز بر اساس جمع‌‌آوری این دسته از احادیث به نام «علل الشرایع» به وسیله یکی از بزرگترین محدثان ما (شیخ صدوق) نگاشته شده و محدث معروف «شیخ حر عاملی» در کتاب وسائل الشیعه در آغاز هر فصل، غالبا بابی برای بیان فلسفه احکام ذکر کرده است؛ ولی توجه به این نکته لازم است که ذکر این اسرار و منافع با توجه به این متناسب با سطح افکار مردم بوده نه به معنی انحصار و محدود بودن فلسفه‌های حکم در آن چه ذکر شده می‌باشد و نه مانع به کار انداختن اندیشه برای درک بیشتر خواهد بود.

3- فلسفه آشکار شده در علوم روز

خداوند را شاکریم که هر چه بر پیشرفت علم در جهان امروز افزوده می‌شود، فلسفه و حکمت‌های تازه‌ای از دستورهای دین مقدم اسلام روشن می‌شود. که در این راستا کتاب‌های ارزنده‌ای به چاپ رسیده و ما در این قسمت، فقط به ذکر دو نمونه از آن اکتفا می‌کنیم:

1- غنا و موسیقی، یکی از عوامل مهم تخدیر اعصاب است؛ به تعبیر دیگر، مواد مخدر گاهی از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن می‌شوند (مانند شراب) و گاه از طریق بوییدن و حس شامه (مانند هروئین) و گاه از طریق تزریق (مانند مرفین) و گاهی از طریق حس سامعه ( مانند غنا و موسیقی)؛ به همین دلیل، گاهی غنا و موسیقی چنان افراد را در نشئه فرو می‌برد که حالتی شبیه به مستی به آنها دست می‌دهد؛ البته گاهی به این مرحله نمی‌رسد؛ ولی تخدیر خفیف ایجاد می‌کند. در بعضی از کتاب‌هایی که مضرات موسیقی را نوشته‌اند چنین آمده است:

«توجه دقیق به زیست‌نامه موسیقی‌دانان مشهور نشان می‌دهد که در دوران عمر، به تدریج دچار ناراحتی‌های روحی شده تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود را از دست داده و عده‌ای به بیماری‌های روانی مبتلا شده، گروهی مشاعر خود را از کف داده و به دیار عدم رهسپار شده‌اند و دسته‌ای، فلج و ناتوان و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شده‌اند.»

2- یکی از دانشمندان غربی اظهار می‌دارد که اگر از جوانان 21- 23 ساله معتاد به مشروبات الکلی، 51 نفر بمیرند، در مقابل  از جوانان غیر معتاد، ده نفر هم تلف نمی‌شوند. دیگری می‌گوید: جوان‌های بیست ساله که احتمال دارد پنجاه سال عمر کنند، در اثر نوشیدن الکل بیشتر از 35 سال عمر نمی‌کنند.

ولی توجه به یک موضوع، نهایت ضرورت را دارد و آن این که هرگونه افراط و تندروی و پیشداوری‌های غلط و کوتا نظری‌های و بینش‌های کاذب و از همه مهم‌تر فرضیه‌های ثابت نشده‌ علمی را به حساب قوانین مسلم علمی گذاردن، ما را در این قسمت فرسنگ‌ها از حقیقت دور می‌‌سازد، و به جای اینکه به اسرار و فلسفه احکام آشنا کند در بیراهه‌های خطرناکی سرگردان می‌نماید؛ بنابراین تا زمانی که چیزی را علم به طور قطع و مسلم اثبات نکند و صورت حسی به خود نگیرد نباید اساس بحث در توضیح فلسفه حکم قرار گیرد.

در آنجا که چیزی نداریم بگوییم اصرار به فلسفه‌چینی نداشته باشیم و در آنجا هم که چیزی داریم هرگز فلسفه را منحصر به به آن و محدود در آن معرفی نکنیم.

4- فلسفه‌های آشکار نشده

درمورد فلسفه‌‌های آشکار نشده باید منتظر بمانیم که یا به وسیله علوم جدید در آینده آشکار شود و یا آخرین وصی پیامبر (ص) حضرت مهدی (عج) آن‌ها را تبیین کند.

حضرت صادق (ع) می‌فرماید: «العلم سبعة و عشرون حرفا فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فاذا قام قائمنا (ع) اخرج الخمسه والعشرین حرفا فبثها فی‌الناس و ضم الیها الحرفین حتی سبعه و عشرین حرفا.»

تمام علوم و معارف 27 قسم تقسیم شده است، آن چه انبیاء (ع) تا به امروز بر انسان‌ها عرضه داشته‌اند دو حرف از 27 حرف است و زمانی که حضرت مهدی (عج) قیام کند و ظاهر شود تمام این 27 حرف عرضه خواهد شد.

5- تسلیم خداوند بودن؛ بالاترین و مهم‌ترین فلسفه

گرچه از خدای حکیم، هیچ دستوری بدون مصلحت و حکمت صادر نمی‌شود، اما چرا باید تمام احکام، فلسفه اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و ... داشته باشند و چرا تسلیم خداوند بودن، خود بالاترین فلسفه تکالیف الهی نباشد؛ به طور مثال در سر بریدن حضرت اسماعیل (ع) به وسیله حضرت ابراهیم (ع) چه فلسفه‌ای غیر از ظهور مقام تسلیم حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) وجود دارد؟

چهار نکته مهم در فلسفه احکام

الف) آیا حق داریم از فلسفه احکام سؤال کنیم؟ بدیهی است که از فلسفه‌های آشکار و یا آشکار شده سؤال مانعی ندارد؛ اما نسبت به فلسفه‌های آشکار نشده، سؤال بی‌مورد است.

ب) دانستن فلسفه احکام نباید شرط عمل قرار گیرد. عقل ما، دو نوع فرمان دارد: فرمان کوتاه مدت و فرمان درازمدت؛ به طور مثال: در مراجعه به پزشک و گرفتن دارو، فرمان کوتاه مدتش این است که از این دارو طبق دستور پزشک استفاده کن، گرچه فلسفه و خواص داور را نمی‌دانی و فرمان درازمدتش این است که برو درس بخوان تا بفهمی. در مسائل شرعی هم همین است؛ یعنی عمل کن گرچه فلسفه‌اش را نمی‌دانی؛ ولی دنبال تحقیق باش.

ج) دانستن یا ندانستن فلسفه احکام نباید تأثیری در عمل داشته باشد. انسان موحد واقعی کسی است که اگر فلسفه حکمی را بداند یا نداند برایش در عمل به حکم فرقی نمی‌کند و آن را چون دستور خداوند است، انجام می‌دهد.

د) بهانه یا تحقیق: بعضی که نمی‌خواهند مقید شده و بندگی خدا را بپذیرند، سرکشی خود را منافقانه زیر پوشش تحقیق پنهان می‌کنند؛ به طور مثال: می‌گویی چرا حلقه طلا در دست داری؟ در حالی که حلقه طلا برای مرد حرام است؟ می‌گوید: تا فلسفه‌اش را نفهمم بیرون نمی‌آورم. اینان آنقدر بیچاره‌اند که در برابر هم‌نوعان خود و محیط و مدهای رنگارنگ تسلیم هستند؛ ولی در مقابل حکم خداوند چنین منافقانه عمل می‌کنند و بهانه می‌گیرند. دلیلش آن است که به آنچه هم که می‌دانند عمل نمی‌کنند.

منبع:فارس
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: