برخی انسانها هستند که خیلی فلسفهها را بر اساس وضع خود میسازند، نه اینکه فلسفهای را قبول داشته باشند و وضع خود را با آن تطبیق دهند، بلکه فلسفهها را برای توجیه وضع خود میسازند.
عقیق:چرا برخی انسانها منکر قیامت میشوند و مباحثی که مشخص شده را مطرح میکنند، درحالی که خداوند جهان از رستاخیر و قیامت خبر داده و دیگر جای این مطلب نیست که کسی بپرسد این امر شدنی است یا خیر؟
استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به این پرسش میگوید:
باید بررسی کنیم این شدنی یا نشدنی بودن براساس گفتههای برخی انسانها بر اساس چه مقیاس و توانایی و علمی است. یک بشر از جهتی که بشر است میتواند توانایی بشری دیگر را مقیاس قرار دهد اما وقتی پیغمبری لایزال قدرت بشر پیامی میدهد دیگر جای این بحثها نیست پس مسئله چه چیز است؟
انسان گاهی یک عقیدهای را برای خود اتخاذ میکند یا لااقل اظهار میکند یعنی یک نظریه را قبول یا رد میکند، علت رد یا قبول آن شاید منطقی نبودن آن نظریه نیست بلکه صورت ظاهر شکل منطق به قضیه داده اما اگر خوب بشکافیم می بینیم که به نوعی میخواهد خود را توجیه کند و این مسئله خیلی مهمی است!
یک فردی ممکن است بگوید که به عقیده من جامعه باید چنین و چنان باشد و شروع به استدلال کند یا اینکه برعکس جامعه نباید چنین باشد و به صورت قضیه حالت استدلالی میدهد اما باطنش طور دیگری باشد و بخواهد خود را به شکلی توجیه کند یا آن شرایطی که دوست داشته باشد را حاکم کند.
برخی انسانها هستند که خیلی فلسفهها را براساس وضع خود میسازند، نه اینکه فلسفهای را قبول داشته باشند و وضع خود را با آن تطبیق دهند، بلکه فلسفهها را برای توجیه وضع خود میسازند.
قرآن کریم میگوید که ما باید پی این فلسفهها را بگیریم چرا این عده مدام میگویند قیامت، مگر قیامت شدنی است؟ مگر این استخوانها را میتوان جمع کرد؟ قصه چیز دیگری است ! این افراد میخواهند آزاد باشند و قیامت دروغ باشد تا هر چه میخواهند آزادی داشته باشند حال این مباحث را شکل فلسفی میدهند.
بنابراین براساس باطن صحبتهای این عده اگر قیامتی باشد که ما نمیتوانیم هر کار دلمان بخواهد انجام دهیم، پس دلمان نمیخواهد حقی، حسابی و کتابی و رسیدگی باشد و به تمام جزئیات اعمال ما برسد، این شکل غیر فیلسوفانه به مباحث است و منطقا نباید مطرح کرد، مطلب این است که انسان میخواهد قیامتی نباشد نه اینکه عقلش حکم نکند بلکه در آینده پیش رویش آزادی خودخواسته داشته باشد، فجور کند!
چرا که اگر فکر قیامت به سرش باشد دو راه جلوی پایش قرار میگیرد یا راه حق، درستی و راستی و سایر صفات حسنه یا راه خیانت، جنایت و شر انسانی که نمیخواهد حساب و کتابی باشد اینطور حرف میزند!
«بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ، یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ؛ بنابرانی انسان در پیشاپیش آینده خود فجور و کار زشت انجام میدهد و به همین دلیل تمایلی ندارد که به قیامتی معتقد باشد.