عقیق:«احزاب» به معنی گروهها و دستههایی است که با یکدیگر همخوانی فکری
دارند. کلمه «احزاب» سه بار در آیات 20 و 22 این سوره آمده است. در آیات 9
تا 27 داستان جنگ احزاب (خندق) و سرگذشت یهود بنی قُریظه بیان شده است. واقعه تاریخی جنگ مسلمانان با احزاب یعنی قبائل و گروههای دشمن که بر علیه مسلمانان متحد شده بودند، در سال پنجم هجری اتفاق افتاد. داستان جنگ احزاب به صورت خلاصه چنین است:
جمعی از یهودیان بنینضیر با عدهای دیگر از یهودیان که پیامبر اکرم(ص)
تبعیدشان کرده بود، به مکه رفتند و قریش را دعوت به جنگ با رسول خدا کردند.
قریش خوشحال شدند و دعوت آنان را با آغوش باز پذیرفتند یهودیان و قریش به
فرماندهی ابوسفیان، قبایل دیگر را نیز در این جنگ همراه کردند و جمعی قوی و
نیرومند بر ضد اسلام تشکیل دادند. تصمیم کفار جهت حمله همه جانبه به
مدینه و تسخیر این شهرف به رسول خدا(ص) اطلاع داده شد. حضرت فوراً شورای
دفاعی تشکیل دادند تا با مشروت افراد و نیروهای کار آزموده خود، بهترین راه
را جهت مقابله با تهدید دشمن و حفظ شهر مدینه از خطر سقوط، پیدا کنند. اگر
چارهای اندیشیده نمی شد چه بسا انبوه لشکریان و نیروهای دشمن، مسلمانان
را از پای در میآوردند. سلمان فارسی که با فنون رزمی ایرانیان آشنایی
کامل داشت گفت: در منطقه فارس چنانچه با هجوم دشمن خطرناکی روبرو شوند،
برای جلوگیری از پیشروی دشمن در اطراف شهر خندق ژرفی میکنند. از اینرو
باید نقاط آسیب پذیر اطراف مدینه را خندق کند و در پناه آن به دفاع پرداخت.
پیشنهاد سلمان مورد تایید شورای جنگی قرار گرفت و طبق مصوبه آن جلسه، به
سرعت خندق عمیقی در اطراف شهر حفر گردید. کفار طبق محاسبات معمول
نظامی، پیروزی خود را قطعی میدانستند. اما وقتی به مدینه رسیدند بناگاه در
جایی که اصلا انتظار آن را نداشتند، با کانال و خندقی در اطراف شهر روبرو
شدند و در پشت آن زمینگیر شدند. نفرات دشمن بی شاز ده هزار نفر بود در حالی که مجموع سپاه مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمیکرد.
«عمرو بن عبدوَد»، قهرمان نامدار عرب تنها کسی بود که از خندق عبور کرد و
مبارز طلبید. علی(ع) که در آن هنگام جوانی نورس بود، داوطلبانه به نبرد او
رفت و در نبردی سخت و تن به تن عمرو را هلاک کرد و صدای تکبیر او به نشانه
پیروزی بلند شد. علی بن ابیطالب(ع) با کشتن عمر و بن عبدود که رشیدترین
سردار کفار بود، در حقیقت روحیه تمامی لشکریان کفر را از بین برد و آنان
همگی در یاس و وحشت و هراس فرو رفتند. در آیات 9 تا 27 به برخی جریانات این جنگ اشاره شده است. در آیه نخست این سوره آمده است: (ای پیامبر، تقوای الهی پیشه کن ]و از خداوند پروا کن[ و از کافران و منافقان اطاعت مکن که همانا خداوند دانای حکیم است.)
در این آیه خداوند رسول گرامی خویش را از اطاعت کافران و منافقان برحذر
میدارد و این کار را مخالف تقوا معرفی می کند. با دقت و تامل در آیه روشن
میشود که این حکم خداوند بر اساس علم و حکمت الهی است، اما اطاعت منافقان و
کفار و جواب مثبت به درخواست آنان، از علم و حکم به دور است. آیه تطیهر آیه 33 این سوره است: (خداوند چنین میخواهد که آلودگی و گناه را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند)
این آیه که از اراده الهی بر پاک گردانیدن و دوری اهل بیت پیامبر اکرم(ص)
از آلودگیها و گناهان، خبر میدهد محکمترین دلیل بر عصمت پیامبر(ص) و
ائمه هدی میباشد.