در گفتوگوی قدس با مؤلف ۱۵ عنوان کتاب درباره نهجالبلاغه تشریح شد؛
دوران حکومت علوی اگرچه با مکر حاسدان و شمشیر کینه دشمنان خیلی طولانی نشد و با شهادت امیرمؤمنان(ع) پرونده آن بسته شد ...
عقیق: دوران حکومت علوی اگرچه با مکر حاسدان و شمشیر کینه دشمنان خیلی طولانی نشد و با شهادت امیرمؤمنان(ع) پرونده آن بسته شد و حسرت داشتنش برای همیشه بر دل تاریخ ماند، اما همان زمان کوتاه کافی بود که کامِ تاریخ تا قیام قیامت سیرابِ برترین و متعالیترین آموزهها بویژه در حوزه ارتباط حکومت و ملت و حقوق متقابل آنها شود. از این رو و به مناسبت آغاز هفته دولت با سیدمحمدمهدی جعفری، عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز، پژوهشگر متون دین، نهجالبلاغه پژوه و صاحب 15 عنوان تالیف درباره نهجالبلاغه همچون مجموعه پنج جلدی «پرتویی از نهج البلاغه» و «آموزش نهج البلاغه» درباره شاخصههای حکومت از منظر مولای متقیان(ع) به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن را میخوانید: اصلیترین مبانیای که حکومت امیرمؤمنان(ع) بر آنها استوار بود و حضرت(ع) میکوشیدند آنها را نهادینه کنند، چه بود؟ در دوران حکومت علوی دو چیز بیش از همه امور مورد توجه ایشان قرار داشت، نخست حفظ حقوق مردم و در مرحله بعد تبیین و به اجرا در آوردن قرآن و سنت نبوی؛ ایشان حفظ حقوق مردم را در زمان خلافتشان جزو اصول میدانستند و بر مبنای آن حقوقی را تعیین کردند که در جای جای نهجالبلاغه دیده میشود. به عنوان مثال حضرت امیر(ع) در خطبه 34 نهجالبلاغه میفرمایند: «مردم متوجه باشید! به یقین من را به شما حقی است و شما را نیز بر من حقی است؛ اما حق شما بر من نصیحت کردن شماست و اینکه غنیمت شما را به نحو کامل به شما بپردازم و آموزش دادن به شما تا در نادانی نمانید و تربیت کردن برای اینکه روش زندگی خود را بدانید؛ اما حق من بر شما این است که به پیمانی که به عنوان بیعت با من بستهاید، وفادار باشید و در غیبت و حضور، خیرخواه من باشید و پاسخ دهید به دعوت من و فرمان ببرید هنگامی که به شما دستور میدهم.» رعایت حقوق متقابل دولت و ملت در حکومت علوی چطور تبیین شده و چه انتظاراتی در پرتوی این رعایت محقق میشود؟امیرمؤمنان (ع) در خطبه 216 نهجالبلاغه که در صحرای صفین برای مردم بیان کرده اند، به تفصیل میفرمایند: «بزرگترین حقی که خداوند واجب کرده حق کارگزار بر شهروند و حق شهروند بر کارگزار است که این حقوق متقابل است و سبب اصلاح امور مردم میشود و اما امور مردم زمانی به سامان میرسد که سرپرستان صالح باشند و سرپرستان صالح نمیشوند مگر با پایداری و ایستادگی مردم بر حقوق خود...»سپس ادامه میدهند: «اگر سرپرست، حق شهروند را رعایت کند و شهروندان هم حق سرپرستان را رعایت کنند، حق در میانشان عزت مییابد، راههای دینداری به روشنی در میانشان برپا میشود، نشانههای دادگری در مسیر خود حرکت میکنند و سنت پیامبر(ص) پایدار گردد روزگار مردم به سامان میرسد و چنین دولتی ماندگار گشته و چشمداشت دشمنان برای نفوذ در این مردم به ناامیدی تبدیل میشود؛ اما اگر مردم بر سرپرست خود غلبه کنند و حق او را نادیده بگیرند یا سرپرست به مردم ستم روا دارد، در چنان اجتماعی اختلاف کلمه پدید میآید و نشانههای ستم آشکار میشود و تقلب و نیرنگ بر دین فراوان میشود، راههای روشن سنتها پشت سر گذاشته میشود و حاکمان طبق هوی و میل خود حکومت میکنند و احکام الهی تعطیل میگردد، در چنین اجتماعی بیماریهای روانی بسیار میشود و در نتیجه کسی از حق تعطیل شده بزرگی به شگفت نمیآید و به خاطر باطل بزرگی که حاکم شده ناراحت نمیشود، در اینجاست که نیکان خوار میگردند و بدکاران عزت مییابند و پیامد کیفر دادن خدا در چنین اجتماعی بزرگ میشود.» آیا حضرت علی(ع) به طور جزئی نیز به وظایف کارگزاران نسبت به مردم ورود کرده اند؟ ایشان رعایت کدام حقوق مردم را از سوی مسؤولان واجب میدانند؟ ایشان وظیفه کارگزاران را در عهدنامهای که به مالک اشتر دادند به صورت صریح بیان کرده و تاکید دارند که کارگزاران باید در برابر خدا تقواپیشه باشند و فرمانبری از خدا را بر دیگر کارها ترجیح دهند و بدانند که اگر واجبات و سنتهایی که خداوند بر گردن مسؤولان گذاشته است، رعایت نشود، شخص دچار بدفرجامی میشود و اجتماع رو به انحطاط میرود و اگر به وظایف خود عمل کند، خداوند هم او را یاری کرده و پیروز میکند.ایشان میفرمایند: «والی و سرپرست باید خود را از جهت خواستههای درونی بشکند و نفس را هنگام سرکشیها باز دارد...»افزون بر این، مولای متقیان(ع) چهار مسأله را بر عهده سرپرست مردم گذاشته و میفرمایند: «گردآوری مالیات و خراج، جهاد با دشمنان آن سرزمین، درخواست اصلاح مردم (یعنی از آنها بخواهد که در جهت صحیح حرکت کنند) و آباد کردن آن سرزمین جزو وظایف کارگزاران است.» ایشان این چهار وظیفه را به طور ابتدایی بیان میکنند و درباره رفتار مسؤولان نیز تاکیداتی دارند و میفرمایند: «پوششی از مهربانی نسبت به شهروندان و دوستی آنان و ریزنگری در نیکوکاری به ایشان را بر دلت بپوشان و هرگز اجازه نده بر سر ایشان درندهای شکاری باشی و خوردن آنها را غنیمت شماری، زیرا مردم آن دیار دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند یا همانند تو در آفرینش.»این یعنی یک مسؤول یا یک کارگزار باید از نظر قانون همه انسانها را به یک دیده بنگرد و دین و مذهب در برخورداری از حقوق شهروندی انسانها تأثیری ندارد.ایشان همچنین تأکید دارند: «ممکن است از مردم خطاها و لغزشهایی به عمد یا سهو سر بزند، باید از عفو و گذشت همان اندازه شامل حال مردم کنی که دوست داری خداوند عفو و گذشتش را شامل حال تو کند.»افزون بر این، حضرت امیر (ع) به رعایت انصاف و دادگری و نهی از ظلم نسبت به مردم تاکید شدید دارند و میفرمایند: «اگر عیبی در مردم دیدی تا می توانی آن را بپوشان». توصیههای علوی درباره شفاف عمل کردن و روشن کردن افکار عمومی نسبت به فعالیتها و اقدامها چیست، آیا در این باره راهبردی را معین کرده اند؟بله، ایشان تأکید دارند کارگزاران نسبت به شهروندان چنان شفاف عمل کنند که سوء ظن آنها برانگیخته نشود و میفرمایند: «اگر احساس کردی درباره تو سوء ظنی پیدا کرده اند در برابر مردم موضوع را آشکارا بیان کن تا بدانند که چرا چنین کاری انجام دادهای و حُسن ظن شهروند نسبت به تو سبب میشود از رنجهای طولانی آزاد شوی و هیچ فاصلهای میان تو و شهروندان به وجود نیاید و هنگام ضرورت به تو یاری خواهند رسانید.» درباره توجه به طبقات نیازمند و فرودست جامعه از سوی کارگزاران حضرت امیر(ع) چه توصیه و سفارشی دارند؟امیرمؤمنان (ع) نسبت به طبقه فرودست و نیازمند جامعه توصیه فراوان دارند و حتی منبع درآمد برای رسیدگی به امور مردم نیازمند را نیز مشخص میکنند، بخشی را از بیتالمال و بخشی از درآمد زمینهای خالصه در هر شهر؛ ایشان همچنین بر تأمین مایحتاج سالمندان، ایتام و ... از بیتالمال تأکید دارند. ایشان همچنین برای اینکه کارگزاران به مردم نزدیک شوند، میفرمایند: «بخشی از وقت شخصی خود را به کار مردم نیازمند اختصاص بده و مجلسی همگانی برایشان ترتیب بده و به خاطر خدایی که تو را آفریده نسبت به آنها فروتنی داشته باش و محافظان و یارانت را از آن مجلس دور کن تا هر کسی شکایتی دارد بدون ترس از آنها و بدون لکنت زبان بصراحت به تو بگوید، زیرا من بارها از رسول اکرم(ص) شنیدم که میفرمودند: «پاک و مقدس نخواهد شد امتی که در میان آنها حق ناتوان، بیآنکه از سخن گفتن درماند، از نیرومندان گرفته نشود».سپس تأکید دارند بر اینکه: «اگر نیازمندان درشتی کردند باید با سعه صدر تحمل کنی که این امر موجب میشود خداوند هم بالهای رحمت و مهربانیاش را بر سر تو بگستراند و پاداشی بسیار بزرگ به تو عنایت کند، اگر درخواستی دارند و در اختیار تو هست به خوشی و گوارا به آنها ببخش و اگر برای تو امکان ندارد با عذرخواهی و گفتار نرم با آنها روبهرو شو.» در نگاه امیرمؤمنان(ع) کارگزاران چگونه باید به مردم نزدیک شوند و زمینه همدلی و همزبانی با آنها را فراهم کنند؟ایشان در زمینه نزدیک شدن کارگزاران به مردم و همدلی و همزبانی با آنها میفرمایند: «هرگز میان خود و مردم پرده مکش و روی نهان مکن، زیرا اگر از فرزندانت روی نهان کردی آنها نسبت به تو بدگمان میشوند و از آنچه در پس پرده مانده بیخبر میمانند، در نتیجه مطلب کوچکی را بزرگ جلوه میدهند و حادثه کوچکی به نظرشان بسیار بزرگ جلوه میکند و زشت را زیبا میپندارند و زیبا را زشت و حق و باطل به هم آمیخته میشود، پس باید به مردم نزدیک شوی و از آنها روی نهان نکنی و مطالب و مسایل مدیریتی را به روشنی برای آنها بیان کنی.»سپس میفرمایند: «اگر بخششی داری باید به همه مردم یکسان داده شود و خویشان و گزیدگان و بستگان بهره بیشتری از آن نبرند و امکاناتی که در کشور وجود دارد همه را یکسان در اختیار شهروندان قرار بده و حقوق همگان را یکسان رعایت کن.» آیا درباره سیاست خارجی و ارتباط با جوامع دیگر نیز در نگاه حکومتی امیرمؤمنان(ع) آموزه هایی وجود دارد که برای امروز دولتمردان و کارگزاران ما کاربردی باشد؟بله، حضرت امیر(ع) در مورد سیاست خارجی و تعامل با دشمن میفرمایند: «اگر دشمن خواست با تو مذاکره کند و این مذاکره به صلح بینجامد بپذیر و با او صلح کن، اما پیوسته هوشیار باش که دشمن ممکن است پس از آشتی قصد داشته باشد تو را خام کند، پیوسته با هوشیاری به دشمن نگاه کن و اگر پیمانی با کسی بستی چه دوست و چه دشمن به آن پیمان وفا کن، زیرا در همه روزگاران چیزی که مردم با تمام اختلافهای عقیدتی و فکری بر سر آن اتفاق نظر دارند، وفای به عهد است.» اگر بخواهیم به طور کلی از سیره حکومتی امیرمؤمنان(ع) آموزههایی کاربردی برای امروز دولتمردان استخراج کنیم، اصلیترین نصایح و توصیههای ایشان حول چه محوری جای میگیرد؟با سیر در این سیره در مجموع به این نتیجه میرسیم که امیرمؤمنان(ع) مدیریت را حق مردم میدانند و در برابر خوارج که میگفتند خلافت و زمامداری یک حق الهی است، میفرمودند: «چنین نیست و مردم ناچار از داشتن فرمانروا و زمامداری هستند، خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، زیرا هر دو باید طبق قانون عمل و حکومت کنند و این مردم هستند که باید آنها را به سامان در آورده و از حقوق خودشان دفاع کنند و اجازه ندهند که شخص با حکومت فردی و استبداد هر چه خواست به نام دین یا قانون بر آنان حکم براند.»حضرت امیر (ع) بر این باور بودند که مسأله تقوا، ایمان و تلاشهایی که برای خدا انجام میشود توسط مدیران و مسؤولان قابل اندازهگیری و ارزیابی نیست و این خداست که درباره آن قضاوت میکند، اما در مورد حقوق مردم بسیار سختگیر و سازش ناپذیر بودند و اجازه نمیدادند ذرهای از حقوق مردم ضایع شود و عدالت و حق را پیوسته به اجرا در میآوردند، اما در مدت چند سالی که در کوفه بودند همه آن برنامهها را به اجرا درآوردند و در اواخر عمربابرکتشان فرمودند: «امروز در کوفه کسی نیست که از آب فرات ننوشد و از گندم و محصولات زمین برخوردار نباشد و سرپناهی نداشته باشد.» یعنی حداقل زندگانی را برای مردم فراهم کرده بودند و کارگزاران خودشان را هم به عمل بدین شیوه دستور داده و توصیه میکردند.
منبع:قدس
211008