شيخ مفيد از ريّان بن شبيب روايتي درباره احتجاجات امام جواد(ع) نقل كرده كه خلاصه آن چنين است:
عقیق:هنگامي كه مأمون بر آن شد تا أم الفضل (دخترش) را به تزويج امام جواد(ع) در آورد، عبّاسيان بر آشفته و سخت به وحشت افتادند؛ زيرا بر اين گمان بودند كه اين اقدام خليفه، همان پي آمدهايي به دنبال خواهد داشت كه اقدامش درباره پدرش امام رضا(ع) پيش آورد. بنابراين، پيش مأمون آمدند و او را بدين جهت كه ممكن است خلافت از دست بني عباس بيرون شود، از اين اقدام بر حذر داشتند. آنها هم چنين با اشاره به منازعات گذشته ميان عباسيان و علويان، گفتند: همان ماجراي علي بن موسي الرضا(ع) كافي است. مأمون در پاسخ گفت: درباره آن چه ميان شما و آل ابو طالب پيش آمده، خود شما مقصّر بوده ايد؛ زيرا اگر انصاف داشتيد، آنان بر شما اولويّت داشتند؛ امّا آن چه را كه خلفاي پيش از من درباره آنان انجام داده اند، جز قطع رحم چيزي ديگري نبوده است! من درباره جانشيني علي بن موسي الرضا هنوز هم پشيمان نيستم! ابو جعفر امام جواد(ع) را با اين كه سنّ او اندك است، بدان جهت برگزيده ام كه برتري او را بر همه اهل فضل و علم، محرز ميدانم و اميدوارم آن چه را كه هم اكنون فهميده ام، در آينده بر همگان روشن شود تا بدانند نظر من درباره وي درست بوده است. آنان در جواب گفتند: محمد بن علي امام جواد(ع) كودكي بيش نيست، نه معرفتي به دين دارد و نه فقهي ميداند، خليفه اجازه بدهند تا تفقّهي در دين پيدا كند و پس از آن، هر چه مصلحت دانست درباره او انجام دهد. مأمون گفت: واي بر شما! من اين جوان را بيش از شما ميشناسم. او از خانداني است كه علمشان لدنّي و از الهام خدا سرچشمه ميگيرد. و پدرانش همواره در علم و ادب، از كسب علم و آموزشهاي معمول بي نياز بوده اند و به منظور روشن شدن مسأله، هر وقت خواستيد ميتوانيد او را بيازماييد. آنان موافقت خود را اعلام كرده، تصميم گرفتند، يحيي بن اكثم را كه از قضات بنام و فقيهي مشهور بود، براي مناظره با امام برگزينند و پس از جلب موافقت يحيي، از او خواستند تا سئوال دشوار و پيچيده اي را براي مناظره آماده كند و به او قول دادند در صورتي كه امام جواد(ع) را در جريان مناظره به عجز وا دارد، اموال و اشياء نفيسي به وي خواهند داد. سپس، روزي را براي اين كار، تعيين كردند و درآن روز همه عباسيان و نيز امام جواد(ع) و يحيي بن اكثم و حتّي شخص مأمون در مجلس حضور داشتند. ابتدا يحيي بن اكثم اجازه خواست تا پرسشهاي خود را در مقابل امام مطرح كند. پس از كسب اجازه از مأمون، از حضرت جواد(ع) نيز اجازه خواست و پس از آن كه امام(ع) آمادگي خود را اعلام كرد، يحيي از ايشان پرسيد: مُحرِمي كه حيواني راكشته، وظيفه اش چيست؟ امام(ع) در جواب از وي پرسيد: آيا فرد محرم صيد را در حرم كشته يا در بيرون از آن؟ آيا محرم جاهل به حكم بوده يا عالم به حكم؟ آيا عمدا آن را كشته يا به خطاء؟ آيا محرم آزاد بوده يا برده؟ آيا بالغ بوده يا نا بالغ؟ هنگام رفتن به مكه آن را كشته يا در موقع بازگشت؟ صيد از پرندگان بوده يا غير آن؟ صيد كوچك بوده يا بزرگ؟ محرم اصرار بر عمل خود دارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب صيد را كشته يا در روز؟ محرم درحال عمره بوده يا حجّ؟ با اين فروضي كه امام جواد(ع) براي مساله مطرح كرده يحيي حيرت زده و درمانده شد تا جايي كه همه حضار از رنگ باختن چهره اش، شكست او را به وضوح دريافتند. آن گاه مأمون با ابراز رضايت از وضعي كه پيش آمده بود، رو به آل عباس كرد و گفت: آيا شناخت درست را از امام جواد(ع) فهميديد؟ سپس دخترش ام فضل را به عقد آن حضرت در آورد و مهريه را همان مهريّه حضرت زهرا(س) قرار داد. پس از آن كه حاضران، مجلس را ترك كردند، مأمون از امام خواست تا خود پاسخ فروضي را كه در جواب يحيي ين اكثم مطرح كرده بود، بدهد. امام جواد(ع) فرمود: بلي، اگر شخص محرم در حلّ (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفّاره اش يك گوسفتند است و اگر در حرم بكشد، كفاره اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده اي را در بيرون حرم بكشد، كفاره اش يك برّه است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد، هم برّه و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد؛ و اگر شكار از حيوانات وحشي باشد، چنان چه گورخر باشد، كفّاره اش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد، كفاره اش يك شتر است و اگر آهو باشد، كفّاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را درحرم بكشد، كفّاره اش دو برابر ميشود. و اگر شخص محرم، كاري بكند كه قرباني بر او واجب شود، اگر در احرام حجّ باشد، بايد قرباني را در «مني» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد، بايد آن را در «مكه» قرباني كند. كفاره شكار، براي عالم و جاهل به حكم، يكسان است، منتهي در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است ولي در صورت خطاء گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و كفاره برده به عهده صاحب اوست و بر صغير كفاره نيست ولي بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسي كه از كرده اش، پشيمان است برداشته ميشود، ولي آن كه پشيمان نيست كيفر خواهد شد. پی نوشت : مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، المكتبه الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۹۵ق، ج۵۰، ص۷۵۷۶؛ طبرسي، الاحتجاج، ص۲۴۵؛ قزويني، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الي اللحد، بيروت، موسسه البلاغ، چاپ اول، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۸ تا ۱۷۲؛ شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۴۶ش ج۲، ص۲۶۹ تا ۲۷۳؛ مسعودي، اثبات الوصيه، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ق، ص۲۱۶؛ شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، قم، منشورات جماعه المدرّسين في حوزه العلميه، ص۹۹. منبع:حج 211008