08 آذر 1400 24 ربیع الثانی 1443 - 52 : 09
کد خبر : ۳۹۷۳۰
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۹
گفت :من اول خواستم پیش او بروم و از او در كارم كمك بخواهم ، ولى چون گفتند ایشان اعتكاف كرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم.

عقیق:صفوان در محضر امام صادق نشسته بود، ناگهان مردى از اهل مكه وارد مجلس شد و گرفتاریى كه برایش پیش آمده بود شرح داد، معلوم شد موضوع كرایه اى در كار است و كار به اشكال و بن بست كشیده است. امام به صفوان دستور داد:فورا حركت كن و برادر ایمانى خودت را در كارش مدد كن.

صفوان حركت كرد و رفت و پس از توفیق در اصلاح كار و حل اشكال ، مراجعت كرد. امام سؤ ال كرد:چطور شد؟

خداوند اصلاح كرد.

بدانكه همین كار به ظاهر كوچك كه حاجتى از، كسى برآوردى و وقت كمى از تو گرفت ، از هفت شوط طواف دور كعبه محبوبتر و فاضلتر است.

بعد امام صادق به گفته خود چنین ادامه داد:مردى گرفتارى داشت و آمد حضور امام حسن و از آن حضرت استمداد كرد. امام حسن بلافاصله كفشها را پوشیده و راه افتاد. در بین راه به حسین بن على رسیدند در حالى كه مشغول نماز بود. امام حسن به آن مرد گفت :تو چطور از حسین غفلت كردى و پیش او نرفتى.

گفت :من اول خواستم پیش او بروم و از او در كارم كمك بخواهم ، ولى چون گفتند ایشان اعتكاف كرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم.

امام حسن فرمود:اما اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود، از یك ماه اعتكاف برایش بهتر بود.

 

منبع:باشگاه

211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: