عقیق: برای مصاحبه با «سعید حدادیان» به مسجد دانشگاه تهران رفتیم، در فضای سبز کنار مسجد، مصاحبه را آغاز کردیم. آقای حدادیان در ابتدا درباره شروع فعالیتهایتان در مسجد دانشگاه تهران برایمان بگویید؟شما روزی در حال انجام مصاحبه هستید که با همه توضیحاتی که پزشکان دادند، عکس و تصاویری که ما از مقام معظم رهبری حفظهالله تعالی دیدیم اما باز هم برای وجود نازنین ایشان دلنگران هستیم و میلیونها نفر حاضرند به خاطر تک تک نَفَسهای ایشان، جان خود را تقدیم کنند.لذا در بدو سخن برای سلامتی وجود نازنین ایشان دعا میکنم و دلم میخواهد این طور بگویم نه تنها از طرف شخص خودم، من با ضمیر مفرد میگویم؛ هم خودم و هم تک تک کسانی که با این جمله حرف میزنند را در این عبارت ببینید: آقاجان فدایت شوم و امیدوارم انشاءالله سایه شما در کنار حضرت بقیةالله(عج) اروحنا فداء بر سر ما مستدام باشد.بنابراین احوال خوشی هم نداریم وقتی عزیزمان را در بستر میبینیم برای ما بسیار بسیار ناراحتکننده است امیدواریم بتوانیم به زودی زود، پشت سر ایشان نماز بخوانیم. سال، سال فرهنگ است و شما جایی هستید که پشت سر حقیر، مسجد دانشگاه تهران قرار دارد فرهنگستان و فرهنگسرای ما مسجد است، اشکالی ندارد فرهنگسراهایی باید در محلات وجود داشته باشند ولی محور اصلی مسجد است «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»؛ از مهمترین مکانهایی که اجازه داده شده نام و یاد خدا بالا رود مسجد است حسینیهها، تکایا و هیئات نیز جلوات دیگری از مسجد هستند بلکه سنگرهای برون قلعه مسجد هستند برای جذب نیرو به داخل مسجد یا برای فعالیتهای فرهنگی مسجد است.شما اکنون با کسی مصاحبه میکنید که کارش به مسجد، مهدیه و حسینیه اختصاص دارد و البته مهمترین کار ما همین است بله بنده شعر هم میگویم. شاید کارهایی از بنده در زمینه هنر، ادبیات و ... که در شغلم نقش ایفا کند، باشد اما کار اصلی ما همین سرایداری مسجد است و این را به عالمی نمیدهم و چرا که قرآن به حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «أنْ طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّآئِفینَ وَ العاکِفینَ و الرُّکَّعِ السُّجُودِ»» این مقام انبیاست تازه من کجا و سرایداری مسجد کجا! ما کجا و سرایداری خانه خدا! خداوند به حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: با پسرت حضرت اسماعیل خانه مرا تمیز و پاکیزه کن خدا وقتی میخواهد خانهاش را تمیز کند از انبیا دعوت میکند لذا بالاترین کارها همان مسجدداری است.الحمدلله ما در مسجد دانشگاه تهران توفیق داشتهایم چند کار فرهنگی انجام دهیم یکی ازمهمترین کارها این است که بنده در سال 1376، یک صفحه قرآن خواندن بین دو نماز را جا انداختم از سال 76-79 بنده در مسجد دانشگاه تهران، فعالیت قرآنی داشتم بعد از آن دفتر ادبیات هنر را تأسیس شد و بنده مسئول آنجا شدم.زمانی که مرا مسئول فعالیتهای قرآنی نمودند در واقع تلاش مسئولان دانشگاه این بود که فعالیت کانونهای قرآنی خیابان 16 آذر در بطن فعالیتهای مسجد دانشگاه قرار گیرد.قبل از اینکه متصدی فعالیتهای قرآنی در مسجد دانشگاه تهران شوم ابتدا به حرم سیدالکریم حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) رفتم بنده از باب ریا عرض نمیکنم بلکه عنوان میکنم تا راهگشایی برای سایر افراد باشد. من دیدم اگر یک کاری قرار است انجام شود فقط فکر نیست بلکه الهام هم باید باشد یعنی الهام است که کمک میکند محلی که بتوانیم از آنجا الهام بگیریم، یکی از مهمترین مکانها در تهران، حرم سیدالکریم، کربلای ایران است. به آستان این امامزاده بزرگوار رفتم و به ایشان متوسل شدم گفتم آقاجان ما شما خاندان را داریم و میخواهیم فعالیت قرآنی انجام دهیم چه کار کنیم؟! وقتی وارد صحن حرم شدم احمد ابوالقاسمی را دیدم.بنده قبلاً مسئول قرآن 110 هنرستان استان تهران بودم و در مسابقهای که در مدرسه رزمندگان اسلام در چهار راه سیروس قدیم در سال 68-1369 میان 110 هنرستان برگزار کردیم و احمد ابوالقاسمی رتبه اول را آورده بود و سابقه آشنایی قبلی با وی داشتم به او گفتم، میخواهم در مسجد دانشگاه تهران، کار قرآنی انجام دهم چه چیزی به ذهنت میرسد ایشان به من پیشنهاد داد اگر بشود میان دو نماز یک صفحه قرآن خوانده شود کار جالبی است از او خداحافظی کردم و سریعتر طرح این کار را نوشتم و آقای ابوترابی بسیار استقبال کرد.در آن زمان NGOهای مختلفی بودند که مدام دنبال فرصتی بودند که میان دو نماز، اعلامیه و اطلاعیه بخوانند و این موضوع گاهی اوقات، اعصاب نمازگزار را خراب میکرد وقتی در کار سیاسی افراط شود واقعا مردم اذیت میشوند ما همان روز اعلام کردیم که میخواهیم مابین دو نماز، یک صفحه قرآن بخوانیم آن زمان امام جماعت مسجد، مدیر محترم دانشگاه ادبیات بود. بسیار از این اقدام بنده استقبال کرد. از همان روز شروع کردیم به نیت چهارده معصوم (ع) روزی یک صفحه قرآن بخوانیم.در واقع پس، ابتدای شروع فعالیتهای شما در دانشگاه تهران با مباحث قرآنی بود؟ چگونه این مسیر را ادامه دادید؟ابتدا در شبکه پنجم و بعدها در شبکه سوم سیما به آقای پورمحمدی گفتم دوست دارم در 20 مسجد یک ختم قرآن به صورت همزمان شروع شود و این موضوع، رادیو و تلویزیونی شود. البته الحمدلله الآن در شبکههای مختلف و در برنامههای گوناگون از جمله در قالب برنامههای سمت خدا اجرا میشود. به طور کلی بنده دوست دارم طرحی برنامهریزی و در کل کشور اجرا شود که به طور مثال همه بدانند روز پانزدهم ذیالقعده مطابق با بیستم شهریور، صفحه 215 قرآن به خط عثمان طه باید خوانده شود و همه ازاین مسئله باخبر باشند.همچنین یک جزوهای به نام «جرعه نور» داشتیم که از این پنج صفحهای که از شنبه تا چهارشنبه خوانده میشد یک تفسیر مختصری انتخاب و به دانشجویان ارائه میشد و حدودا 30 -40 شماره از آن را چاپ کردیم. سپس ابرمردی به نام حاج آقا قرائتی در مسجد دانشگاه تهران حضور یافت که اصلاً فردی متمایز است چون سخنرانی ایشان حشو ندارد وقتی صحبت میکند تمثیلاتش کمال بخش محتوایش است. زمانی که حاج آقا قرائتی برای نماز تشریف میآوردند از همان یک صفحهای که قرائت میشد چند آیهای را انتخاب میکرد و تفسیرش را میگفت. همچنین به یاد دارم در آن سالها روزی مقام معظم رهبری تشریف آوردند دانشگاه تهران، ایشان هم همراه جمعیت، آن یک صفحه قرآنی که خوانده میشد را قرائت کردند. یک صفحه قرآنی که در مسجد خوانده میشود همه افراد وضو دارند، بین دو نماز است، بهترین زمان برای خواندن این 15 خط از قرآن کریم است و نشان دهنده ارتباط مستمر مردم با قرآن است.چگونه فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه میتواند مورد استقبال قرار گیرد؟در پاسخ به این سؤال شما باید گفت که جامعه آماده است این بعضی از مسئولان فرهنگی هستند که آماده نیستند زمانی که طرح قرائت یک صفحه از قرآن کریم در مسجد دانشگاه انجام شد خوشبختانه این مسئله به تمام کشور گسترش یافت و البته برخی جاها کارهای دیگری را کنار آن انجام دادند.متأسفانه برخی از مسئولان ما خدا باور نیستند و بنده هم آدمی نیستم که بخواهم با ترس صحبت کنم خیلی از افرادی که ما در امور فرهنگی به آنها پست میدهیم اول خداباوری آنها مشکل دارد و هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که قرآن و عترت است که میتواند جامعهداری کند و در حقیقت عدهای از مسئولان ما اصلاً با فرهنگ دینی آشنایی کافی ندارند. همچنین از دیگر موانعی که بر سر راه انجام فعالیتهای فرهنگی وجود دارد این است که مسئولان فرهنگی ما مردمشناس هم نیستند؛ مثلاً دقت کنید اگر روز اول به هر فردی میگفتیم اعتکاف در مسجد دانشگاه تهران میگفتند آقا این کار، یک کار انزوایی است دانشجو باید پویا باشد نمیشود ما در فرصت دانشگاه چنین کاری را انجام دهیم، از طرف دیگر دانشجو و استاد نمیپذیرند.مسئولان و دستاندر کاران امور فرهنگی بر این باور بودند که دانشگاه یک جایی غیر از توده مردم است در حالی که آنها شناخت ندارند و یک تعریف توهمی از دانشجو و دانشگاه ارائه میدهند. انگار در دانشگاه، عبادت کمرنگتر است!یکی از اساتید برجسته دانشگاه تهران طی سالهای 76-77 فردی به نام دکتر مسعود بود روزی همراه با اساتید دانشگاه به اردو رفتم بنده کنار دکتر مسعود نشسته بودم از یک ساعتی که برایم صحبت کرد حدودا 10 دقیقه آن را گریه کردیم یکی از حرفهایی که او به من زد این بود که اهل راز و نیاز شبانه بود تا جایی که 2-3 مرتبه نزدیک بود بیناییاش را از دست بدهد و میگفت: چون این چشمها را برای گریه میخواستم از خداوند، توسل کردم تا خداوند چشمهایم را از نظر بینایی بهبود دهد، همچنین ایشان خوابهای خوبی میدید وشاید بعضی از اوقات نیز اهل مکاشفاتی هم بود. دکتر مسعود هر شب تمام دعای ابوحمزه را در برنامه تحجدشان میخواند.ما در دانشکده شیمی استاد خانمی داشتیم که میگفتند تمام زندگیاش را وقف کرده است لذا در دانشگاه، اساتید و دانشجویانی هستند که از مراتب دیانت بالاتری برخوردارند، کم نیستند.بنابراین تعریف ما از دانشگاه و دانشجو نادرست است. دکتر مسعود میگفت هر شب دعای ابوحمزه را میخواند و از این دست اساتید کم نداریم.یکی از موضوعاتی که در دانشگاه تهران از سالها قبل جریان دارد و هر سال استقبال بیشتری نسبت به آن از سوی عموم دانشجویان مطرح میشود مسأله اعتکاف است، از چه زمانی اعتکاف در مسجد دانشگاه تهران آغاز شد؟اعتکاف نخستین مرتبه در سال 1372 در دانشگاه تهران برگزار شد من دعای امداود را میخواندم و اساساً دوست داشتم با نسل بعد از خودم ارتباط داشته باشم هر جا جوانهای خوبی برنامههایی این شکلی داشتند وقتی حضور پیدا میکردیم واقعاً یاد گردانها، گروهانها، دستهها و لشکرها میافتادیم آن تابشهای شهدا بر اینها بود و میخواهم بگویم وقتی یکی از همین روزها برنامه «امروز هنوز تمام نشده» را دیدم یکی از آقایان بازیگر صحبت میکرد از او پرسیدند وقتی میخواهی آرامش پیدا کنی کجا میروی؟! گفت: سر قبر پدرم و سر مزار شهدا!شاید اگر کسی نقشهایی را که این بازیگر ایفا کرده، ببیند باورش نشود که یک چنین احوالاتی را دارد و من واقعاً خوشحالم که ایشان چنین حرفی را زد و او از شهدا به عنوان دوستان یاد میکرد و میگفت: «اگر این دوستان نبودند چه اتفاقی میافتد، من در کنار مزار این دوستان آرامش پیدا میکنم». حتی شناخت ما از بازیگرها هم درست نیست فکر میکنیم هرکسی به وادی هنر آمد العیاذ بالله دین را کنار گذاشته است این حرف خیلی ناپسند است و اصلاً شناخت ما غلط است لذا صریح و واضح میگویم بعضی از مسئولان ما که در کسوت دین قرار دارند وقتی میخواهند برای هنرمندان خوشرقصی کنند کسوت دینی خویش را کنار میگذارند و یادشان میرود که آنها زنده به آیات قرآن، قالرسول الله، قال الصادق و قال الباقر علیهمالسلام هستند و این مسئله مهم است.همه مردم دارای فطرت الهی هستند شما کافی است کاری خدایی انجام دهید همه مردم عاشقتان خواهند شد و از همین مسجد دانشگاه تهران بود که اعتکاف در کشور ما سیطره چشمگیری پیدا کرد با اینکه این همه ظرفیت اعتکاف اضافه شده اما هنوز هم هستند عدهای که پشت درهای دانشگاه برای شرکت در مراسم اعتکاف اشک از چشمانشان جاری میشود.آیا غیر از بسیج با تشکلهای دیگری هم ارتباط دارید؟بله، مثلاً سال 76-77 دو جوان از دانشگاه پزشکی دانشگاه تهران به دفتر بنده آمدند و گفتند ما میخواهیم یک مجلسی بگیریم اما نمیخواهیم اسم آن بسیج، انجمن، جامعه اسلامی .... باشد و گفتند اسمی برای آن نگذاریم چرا که همه در آن سهیم هستند من گفتم مدتهاست که من دنبال شما میگردم.بچههای انجمن، بسیج و جامعه پزشکان هر کدام یک بخشی از کار را بر عهده داشتند واقعاً آنها با همکاری هم برنامه اربعین را تدارک دیدند. البته مسلم ایت که بنده منتسب به بسیج هستم و این از بزرگترین افتخارات بنده است.ذات فعالیت بنده حماسه خوانی است و درست که بنده به روضه خوانی هم معروف هستم ولی نمیتوانیم دست از حماسه برداریم ذات ما حماسه گراست ما تخدیری شعر نمیخوانیم ما حتی روضه هم که میخوانیم پیام روضه، پیامی حماسی - سیاسی است اینها را امام (ره) به ما آموزش داده است ایشان کار را تمام کرد و سنگ تمام برای ما گذاشت مقام معظم رهبری هم همین را برای ما ادامه دادهاند.من یک نوحه خواندم وقتی آمدم بچههای انجمن که شاید اگر از بیرون نگاه کنید بگوئید بین دو طیف بسیج و انجمن شاید خیلی همگرایی نباشد و بنده حدادیان نیز بیشتر به بسیج شناخته میشوم اما بچههای انجمن از این نوحهای که خواندم با خوشحالی تشکر کردند، بال باز کرده بودند من میخواهم بگویم بچههایی که مداحی میکنید و میخوانید عشق به امام حسین را همگی داریم.زمانی در یک جلسهای صحبت میکردیم چند مداح دیگر هم حضور داشتند مقام معظم رهبری فرمودند پندیات بخوانید، مسائل روز را بگوئید، منبر منظوم بخوانید بعد یکی از آقایون گفت ما از امام زمان (عج) میخوانیم، ایشان گفتند: «شما از امام زمان که میخوانید همه میشود قربان و صدقه رفتن! باقی چه میشود»؟! نکته است یک زیارت نامه 3-4 مرتبه «بأبی انت و امی» دارد لذا ما در خواندنهایمان باید مراعات این معنا را کنیم که اگر حماسه برای تو جا افتاده و فقط دنبال شنیدن مصیبت هستی قاعده جامعه، همیشه این نیست بلکه اصلاً قاعده جهان این نیست.قاعده جهان و جهان اسلام این را از ما نمیپذیرد که فقط روضه بخوانیم بلکه آنها از ما توقع دارند اگر ما میخواهیم از حضرت ابوالفضل (ع) بخوانیم اول حماسهاش را بخوانیم و حالا جالب اینجاست مرحوم دربندی بزرگ، دیگر روضه خوانتر از ایشان کمتر سراغ داریم، خیلی امام حسینی(ع) بود ایشان در تألیفات و مکتوبات خویش قریب به این مضمون، مینویسد: اگر قرار است شما از اول از چگونگی کشته شدن حضرت عباس(ع) بگویید در واقع به نفع دشمن سخن گفتهاید او میگوید شما ابتدا از رزم و شجاعت، گذشت حضرت عباس(ع) بگوئید و عین این مطالب را نیز مقام معظم رهبری حفظهالله، چند سال پیش در روز ولادت حضرت زهرا (س) فرمودند لازم است که از عشقمان به حضرت عباس بگوئیم اما در کنار این عشق، باید حماسه این بزرگواران نیز بیان شود.خاطرهای از شعرخوانی در محضر مقام معظم رهبری دارید؟اتفاقاً روزی بنده در محضر مقام معظم رهبری، شعری حماسی خواندم و سپس روضه هم به خوبی برگزار شد ایشان عکسالعمل جالبی داشتند و فرمودند: میبینید اگر شما شعر حماسی بخوانید و بعد طرف روضه بیایید چقدر مردم به شعرتان خوب گوش میدهند.به نظر شما یک مداح چه عکسالعملی را از پامنبریهای خود انتظار دارد؟ما فکر میکنیم همه عکسالعمل مردم در گریه است در حالی که گریه، بخشی از کار است خوب گوش دادن یکی از مهمترین عکسالعملهاست گاهی تکبیر گفتن برای یک بیت حماسی که البته مهمترین بخش است، دستکمی از گریه ندارد اجزاء یک مجلس هستند مثل اینکه ما بگوئیم یک مجلس داشته باشیم اما روحانی نداشته باشیم. مگر میشود؟! البته بعضیها هستند که لباس روحانیت به تن ندارند اما سخنرانهای مذهبی خوبی هستند و جلسات مذهبی نیز آنها را پذیرفته است ولی به طورکامل اساس مجالس بر پایه منبر علماست.شما خودتان هم گاهی اوقات صحبت میکنید؟از اوایل سال 60 که خدمت آقای خوشوقت میرسیدم ایشان میفرمود: یک حدیث هم در خلال مداحی است بگو آقای حقشناس هم همینطور بود میفرمود این توانی که داری استفاده کن و بین خواندنت مطالبی را هم عنوان کن.آیا تا کنون مورد نقد قرار گرفتهاید؟شاید هیچ مداحی را پیدا نکنید که مرجع تقلیدی بگوید که صد درصد این مداح، کامل است به دلیل اینکه همیشه ما میخوانیم حضرت آقا یک تذکری دارند بالاخره وقتی در این سطح کلان یک ساعت یا 40 دقیقه وقت مردم را میگیریم باید مورد تذکر قرار بگیریم چه بسا نقاط ضعفی هم موجود باشد ایشان هم عموماً تذکر میدهند، البته حتماً با اغماض و ملاطفت!بله پیش آمده که حقیر یا دیگران و دوستان، یک جلسهای خواندهایم و حضرت آقا فرمودهاند: آنچه که من از مداحی توقع داشته امشب همهاش برآورده شد گاهی این مسأله پیش آمده اما همیشگی نیست. فکر نکنید هرچه بنده میخوانم آقا بر آن مهر تائید زده باشد چه بسا شاید تا سن 90 سالگی هم به این درجه نرسم.نظرات و دستورات ایشان بر قلب و چشم ما جای دارد باید عملیاتی کنیم و گسترش دهیم نوحهای که من اینجا برای بچههای دانشجو خواندم و بچههای انجمن اسلامی هم تجلیل کردند و البته همه دانشجویان خوششان آمده بود دانشجویان نسبت به دستگاه سیدالشهدا و سعید حدادیان موضع نداشتند.یکی از کارهای بد ما این است که میخواهیم از برخی از دانشجویان را کافر جلوه دهیم همان سال محضر مقام معظم رهبری رفتیم و این نوحه را آنجا خواندیم با اینکه خواننده اصلی من نبودم و دانشجویان را در خواندن، یاری میدادم و در ادامه بنده در آن میان پنج دقیقه نوحه را خواندم، حضرت آقا خیلی تعریف کردند نگاه حماسی، نگاهی است که در خواندنهای ما باید ساری و جاری باشد.از سال 76 این جلسات مذهبی، محرم و... که در دانشگاه داشتیم را حتی در جنگ نیز این طور نبود بنابراین دانشگاه از فرهنگ منبر و روضه استقبال کرد نه فقط دانشجو، کارمندان بلکه رؤسای دانشکدهها و مسئولان دانشگاهها نیز در این مراسمها شرکت میکردند. از سال 76 تا سال جاری عده قابل ملاحظهای از مسئولان مملکتی روضههای دانشگاه تهران میآمدند مثلاً آقای مظفر گفت من روز ششم روضههای حضرت قاسم حدادیان را دوست دارم یا خود آقای قرائتی نیز کمی زودتر میآمد تا در مراسم روضه شرکت کند. غرض این است که این جلسات نشان داد دانشگاه آماده است در هریک از روزهای تاسوعا و عاشورا حدوداً 25 هزار نفر را غذا دادیم.یکی از کارهای مهم، هیئت داری در دانشگاهها است این فرهنگ که اگر از من بپرسند به کسانی که در هیئت دانشجویی مداحی میکنند اصرار میکنم، بعد حماسه به مراتب بیشتر از جلساتی که تودهها دارند تأکید کنند هروقت ما مستمسک به فرهنگ حسینی و فاطمی میشویم واقعاً میبینیم که از آن بهره میبریم و دانشجو و استاد همگی در این جلسات حضور مییابند.حضور سرور عزیزم جناب آقای پناهیان در طی این سالها در مسجد دانشگاه تهران به عنوان سخنران واقعاً مبارک میمون و مغتنم بوده است ایشان مراقبت این معنا را داشته است که همیشه از مخاطب، جلوتر بوده و عقب نماند، متوجه فضای دانشگاه است، فضای سیاسی ایران و جهان اسلام را به اندازه کافی و وافی رصد میکند و البته در عشق به اهلبیت علیهمالسلام هم کم نظیر است به همین دلیل هم دانشجویان او را بسیار دوست میدارند. خدا امثال آقای پناهیان را زیاد و ایشان را حفظ کند.نقش مداح و روضهخوان در اثرگذاری یک روضه بر روی مخاطب تا چه اندازه است؟ یک جایی حتماً باید اشک مخاطب جاری شود مردم چرا نزد یک ستایشگر اهل بیت (ع) میروند با خودشان میگویند برویم فلانی بخواند ما منقلب شویم و چند قطره اشک بریزیم مشخص است که خودش به تنهایی نمیتواند این کار را انجام دهد به قول مرحوم آیتالله حقشناس میگفت: ذاکر و روضه خوان، علت مبدئه است مانند کبریتی که به باروت میخورد باروت خودش باید بسوزد ما نقش کبریت را بازی میکنیم منتها مهم این است که چه زمانی کبریت بزنیم از اول مجلس؟! خیر. نکته اینجاست حتماً بخشی از برنامه، ذکر مصیبت است، زمانی مقام معظم رهبری داشتند از حاج منصور تعریف میکردند دو نکته را عنوان کردند یکی اینکه حاج منصور خیلی انقلابی است دوم اینکه وقتی روضه میخواند آدم نمیداند چه کند اینقدر جانسوز روضه میخواند.حتی یک بار به یاد دارم شب شام غریبان بود که آقا به حاج منصور فرمودند، چرا امشب، کمتر روضه خواندی! اینها همه نکته است نه اینکه آقا میفرمایند شعر حماسی بخوانید روضه را تعطیل کنیم مشکل اینجاست که بعضیها هنوز بخشی به نام حماسه قائل نشدهاند و مخصوصاً جوانها دل مویههای خودشان را میگویند؛ آقا جان من میخواهم بروم کربلا، من میخواهم برات بمیرم، گناهکارم، آلودهام و ... نمیگوییم این سخنان، حرفهای ناخوشایندی است بلکه بسیاری از آنها واجب هم هست اما حماسه باید باشد اصلاً از لحاظ فنی، خواندنی که در آن حماسه نباشد گاهی ما را دچار مشکل خواهد کرد قشر فرهیخته ما گاهی مظلوم واقع میشوند به دلیل اینکه ما در دل تودهها میرویم و فقط از مصائب میگوییم ولی بخش فرهیخته ما متوقعاند و آن هم بسیار بجاست که ما به بُعد حماسه هم بپردازیم.تا چه اندازه مادحان مکتب اهل بیت علیهمالسلام باید در اشعاری که انتخاب میکنند موضع داشته باشند و متناسب با شرایط و مقتضیات زمانه حرکت کنند؟امسال در جلسات شعر نیمه ماه مبارک رمضان، مقام معظم رهبری پیرامون شعر خوب به سه شاخصه فرم، محتوا و جهتدار بودن اشاره کردند. این مسأله جهتدار بودن خیلی مهم است. وقتی به حوزه علمیه مراجعه میکنیم میبینیم مراجع تقلید نیز همین سخن را میگویند حضرت آیتالله نوری همدانی حدوداً 15 سال پیش میگفت: خیانت کردهاید اگر امروز به فلسطین تعدی شد و شما بروید فقط برای امام حسین (ع) بخوانید و چیزی از فلسطین نگویید، نمیشود، یعنی نباید بیتفاوت بود. شهید مطهری هم میگفت: ببینید شمرها، یزیدها، ابن زیادهای امروز چه کسانی هستند توجه کنید به دشمنشناسی.در برنامههای ماه مبارک رمضان و ... یکی از جوانهای خوب ما به نام آقای بابایی شعری خواند و در آن به مسائل خاورمیانه، سوریه، عراق، شیعه و سنی پرداخت؛ اینکه شیعه و سنی با هم از حرم امیرالمؤمنین (ع) دفاع میکنند و بسیار زیبا این موارد را به زبان شعر در کنار هم آورده بودم و مقام معظم رهبری هم خیلی از وی تجلیل کرد.یا یکی از بچههای اصفهان آقای «علی فردوسی» نیز شعری خواند با این مضمون که در این شعر با سنگ صحبت میکرد چند مورد از حرفهایی که میتوان با سنگ زد را برشمرد و در نهایت گفت اگر این سنگ در دست یکی از کودکان فلسطینی باشد او میداند با این سنگ چه کار کند و حضرت آقا علاوه بر تجلیل از این شعر یک بیت هم خودشان پیرامون «سنگ» قرائت کردند.مطلع شدیم مقام معظم رهبری عمل جراحی داشتند بالاخره ایشان در حال حاضر قلب تپنده اسلام هستند وقتی چنین اتفاقی رخ داده، مردم توقع دارند به این مطلب اشاره شود ما یک برنامههایی به عنوان شکرانه سلامتی ایشان داریم که در آن حاج آقا سازور و بنده دعای توسل میخوانیم و حاجآقا صدیقی هم منبر میروند چون موفق نشدم خودم شعر را تدارک ببینم یا بسرایم یا اینکه در کتب گذشتگان بخواهم اشعاری را پیدا کنم؟ به آقای سازگار زنگ زدم ایشان در یک ساعت، شعری برایم سرود و توجه کنید که تا چه اندازه در اشعارشان به حماسه توجه دارند بنده از ایشان و حاج آقای انسانی، شفق، مؤید، حسان و مجاهدی و... تجلیل میکنم. و از شعرای نسل جدید مثل آقای میلاد عرفانپور، آقای سیار و از مجمع شاعران اهلبیت(ع) تشکر میکنم.توجه داشته باشید که وقتی شهید احمدیروشن به شهادت میرسد، میلاد عرفانپور سریعاً غزلی میسراید. یا اینکه قضیهای در حوالی مشهد مقدس در خصوص زمینخواری پیش آمده بود که آقای سیار، رباعی بسیار زیبایی سرود. بنابراین سلاح اصل ما شعر است وقتی شعرا به بُعد حماسه توجه داشته باشند مداحان نیز به شدت از آن استقبال خواهند کرد و البته شعرها باید نمک و سوز هم داشته باشند.سال 79 برنامهای که برای حضرت امیر(ع) اجرا کردیم سه نفر برگزیده داشت یکی دکتر اسماعیل امینی، محسن وطنی که در حال حاضر در خصوص هنر ادبیات، سری در سرها دارد و در شبکه آموزش فعال است و نفر سوم خانم کبری موسوی است که در جشنواره شعر فجر امسال برگزیده شد و سال 80 چه شعر زیبایی برای جانبازان سرود.بعد از این برنامه، جلسات هفتگی ما برگزار میشد و از استاد امیری اسفندقه استفاده کردیم حضور در جلسات ایشان مبارک بود و اکنون مریض احوال است از خداوند میخواهم ایشان را به حق فاطمه زهرا (س) شفای کامل بدهد و سایهاش بر بچههایی که شعر میگویند بماند چرا که شخصیتی کمنظیر و بلکه بینظیر است محضر حضرت آقا وقتی درباره «سوختگان وصل» گزارش میدادم درباره امیری اسفندقه گفتم، همان طور که میدانید ایشان علاوه بر دانش ادبی و توانش بالا از قدرت آموزگاری بسیار بالایی برخوردار است که بر جذابیتهای ایشان میافزاید. در واقع از سال 80 سوختگان وصل را برای جانبازان شیمیایی شروع کردیم.آقای حدادیان! درباره کلیپ صوتی که چند وقت پیش در فضای مجازی به شما منتسب شده بود، توضیح میدهید؟یک برادر بزرگوار دیگری این متن را خوانده است. وقتی از او پرسیده شد، گفت: «من نمیدانستم این ترانه است، من از یک گروه سرود دختران نابینایی که در حرم امام رضا (ع) با یک بغضی خواندند من گریهام گرفته بود صدای آنها را ضبط کردم.»حدوداً پنج سال پیش که یکی از بچههای اصفهان آن را خوانده بود و اصلاً صدای من نیست.اکنون در آن طرف مرزها بچههای CNN, BBC, VOA, Farsi1 و... عکسی را گذاشته و میگویند این ترانه را من خواندهام بچههای تلویزیون برایم فرستادند و دوستان از من خواستند تا توضیحاتی درباره آن بدهیم اما من در شأن خودم نمیدیدم که بخواهم آن را تکذیب کنم اما به اصرار شما و برخی دوستان عرض میکنم.واقعاً خوانندهای که در سطح کلان کشور میخواند شما این امکان را برای او قائل هستید که بیاید یک ترانهای را که آدمهای آن طرف آبی که به مجالس فسق و فجور تعلق دارند و آن را هم یک خانم خوانده باشد بیاید عین شعر و آهنگ را بخواند، اصلاً مگر منِ حدادیان کجاها میخوانم یا رزمندگان شرق، رزمندگان غرب، یا رزمندگان تهران و یا پیش علما بودهام و اصلاً اگر من چنین چیزی را خوانده باشم جماعتی که همراه من هستند و در آنجا حضور داشتند خودشان مرا از منبر پایین میآوردند! چطور باید کسی باور کند که این ترانه را من خواندهام و قطعاً کار خوبی نیست چون آهنگی که مناسب آن مجالس است به درد کار ما نمیخورد.حالا شاید یکی نادانسته چنین شعری را بخواند ولی باز هم میگویم من نخواندم، سال 1368 بود که یکی از مداحان جانباز، نوحه بسیار زیبایی را خواند و بنده ایشان را تشویق و تجلیل کردم و گفتم احسنت در این فرصت و در این مقطع زمانی این نوحه بهترین نوحهای بود که خواندی. بعدها متوجه شدم که کسی گفت آهنگ این نوحه را یکی از ترانهخوانهای زمان قبل از انقلاب خوانده است بنده گفتم اگر بروید از آن مداح جانباز سؤال کنید محال ممکن است که او بداند ترانه است چون واقعاً او فردی متعبد بود.در هر صورت، قاطعانه عرض میکنم این صدای من نیست بلکه صدای یک جوان خوب اصفهانی است که هیأتیها او را میشناسند.اما بدانید این فرد من نیستم اگر من بودم و عذرخواهی لازم داشت عذرخواهی میکردم اگر استغفار نیاز داشت حتماً استغفار میکردم نمیگویم تاکنون گناهی نکردهایم بلکه هر گناهی هم انجام دادهایم غلط کردهایم یک برنامه دیگری هم از مجالس لهو و لعب بود یک آقایی که بعدها دستگاه امنیتی او را گرفتند و مؤاخذهاش هم کردند فقط ادای شخص مرا در نیاورده بود بلکه صدای برخی از علما را نیز تقلید کرده بود و در یک مجلس لهو و لعبی به جوک گفتن و تقلید صدا پرداخته بود در یوتیوپ و ... بخش تقلید صدای مرا گذاشتهاند به نام خود من!میخواهید بنده یک لیست کامل از افرادی که میتوانند صدای مرا تقلید کنند بگذارم جلوی روی شما یعنی 10 - 15 نفر هستند از باب علاقهای که نسبت به من دارند حتی حرف زدن مرا تقلید میکنند. ما خاک پای شهید بهشتی نمیشویم چقدر شهید بهشتی را تخریب کردند، ما فرزند انقلاب هستیم و میدانیم تخریب یعنی چه؟!من اینجا به شما اعلام میکنم بنده از شنیدن این حرفها خوشحالم به دلیل اینکه هر وقت یک چیزی علیه ما ساخته میشود با خودم میگویم حتماً یک تیری به قلب آمریکا زدهایم که به غیض آمدهاند و این کلام منبعث از قرآن است.اینکه به آقای پناهیان و به عمارها گیر میدهند مشخص است که کارشان تأثیر داشته و دشمن میخواهد آنها را تخریب کند و در واقع میخواهند مریدها را به مستمع تبدیل کرده و مستمعها را فراری دهند این است جریانی که دنبال میکنند.من به مداحان هشدار میدهم چون ما در فتنه مردودی نداشتهایم چون در فتنه همه پای رکاب حضرت آقا بودیم الان به انحاء مختلف میخواهند مطلبی پیدا کنند و بگویند او با آقا نیست و آنها کور خواندهاند آنها این آرزو را به گور میبرند این جامعه مداحی کشور از کهنسالترین آن امثال آقای آهی گرفته تا آن بچه کوچکی که در جمع مداحان حضور دارد همه فدایی حضرت آقا هستند تا کور شود هر آنکه نتواند دید.در این جمعها محمود کریمی، حاج محمدرضا طاهری، حاج حسین سازور، استادم آقای ارضی، آقای انسانی، سازگار و... اگر ما را با قیچی تکهتکه کنند نمیتوانند از مقام معظم رهبری جدایمان کنند. روحیه حماسی، انقلابی، مجاهدت ما جای دیگری، تعریفپذیر نیست و اینجا با حفظ احترام به ساحت تمام مراجع میگویم بنده برای حضرت آقا نفر دوم که هیچ، نفر سیام هم قائل نیستیم این طور نیست که ما غیر از شخص رهبری، بخواهیم در رکاب فرد دیگری باشیم بلکه ما به هر کسی که آقا نظر داشته باشند، ارادت داریم.کسی که بهتر از همه ما را میشناسد خود حضرت آقاست و این خیلی مهم است و البته همه مردم هم بحمدالله ما را میشناسند.