پس حضرت فرمودند: اى علاء! تو خانه اى به این بزرگى را
در دنیا براى چه مى خواهى در صورتى که تو در آخرت به چنین خانه اى محتاج ترى (زیرا
که در این خانه بیش از چند روز نمى مانى ولى در آن خانه همیشه خواهى بود). آرى !
اگر بخواهى در آخرت نیز چنین خانه وسیع داشته باشى در این خانه مهمان نوازى کن،
صله رحم بجا آور و حقوق الهى و برادران دینى را بپرداز! اگر این کارها را انجام
دهى خداوند به شما در جهان دیگر مانند همین خانه را مى دهد.
علاء در پاسخ عرض کرد: یا میرالمومنین بی شک دستور شما
را اطاعت خواهم کرد و نیز گفت: یا امیرالمؤ منین ! من از برادرم عاصم شکایت دارم!
حضرت فرمودند: براى چه ؟ مگر چه کرده است ؟
علاء در پاسخ گفت :لباس خشن پوشیده، از دنیا کناره گیرى
نموده است، به طورى که زندگى را بر خود و خانواده اش تلخ کرده
.
پس حضرت فرمودند: او را نزد من بیاورید!
امیرالمؤ
منین چون او را دید چهره در هم کشیده و فرمودند: اى دشمن جان خویشتن!
شیطان عقلت را برده و تو را به این راه کشانده است، از
اهل و عیالت خجالت نمى کشى؟ چرا به فرزندت رحم نمى کنى؟ گمان مى کنى خدایى که نعمت
هاى پاکیزه را بر تو حلال کرده نمى خواهد از آن ها استفاده کنى؟ تو در پیشگاه
خداوند کوچک تر از آنى که چنین اندیشه را داشته باشى .
عاصم گفت :یا امیرالمؤ منین! چرا شما به خوراک سخت و
لباس خشن اکتفا نموده اى؟ من از شما پیروى مى کنم .
حضرت فرمودند: واى بر تو! من مانند تو نیستم، من وظیفه دیگر دارم، زیرا من پیشواى مسلمانان هستم، من باید خوراک و پوشاک خود را تا آن حد پایین بیاورم که فقیرترین مردم در دورترین نقاط حکومت اسلامى تلخى زندگى را تحمل کند. با این اندیشه که بگوید: رهبر و پیشواى من هم مانند من مى خورد و مانند من مى پوشد، این وظیفه زمامدارى من است تو هرگز چنین تکلیفى نداری.
پی نوشت ها:
1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج40: 336.
2-ناصری، محمود. داستانهای بحار الانوار، ج3: 117.
3- پورفلاحتی، محمدرضا. میانه روی روش درست زندگی: 84.
منبع:قدس
211008