امام(ع) او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابو خالد! فردا مردى از اهالى شام - كه معروف و ثروتمند مى باشد - به همراه دخترش كه دچار جنّ زدگى شده است ، وارد مدينه خواهد شد.
پدر اين دختر به دنبال كسى مى گردد كه دخترش را معالجه و درمان نمايد؛ پس تو نزد او مى روى و اظهار مى دارى كه من دخترت را معالجه مى كنم و مقدار ده هزار درهم مى گيرم .
چون فرداى آن روز فرا رسيد، مرد شامى وارد مدينه شد، ابو
خالد كابلى طبق دستور امام (ع) نزد وى آمد و گفت : چنانچه ده هزار درهم
به من بدهى ، دخترت را معالجه و درمان مى نمايم .
پدر دختر هم قبول كرد و قول داد كه چنانچه دخترش خوب و
سالم شود آن مقدار پول را بپردازد.
ابو خالد كابلى نزد امام سجّاد(ع) رفته و جريان را براى آن حضرت بازگو كرد.
پس حضرت به او فرمود: مرد شامى بى وفائى مى كند و پول را به تو نمى دهد؛ ولى با اين حال ، تو نزد دختر مى روى و گوش چپ او را مى گيرى و مى گوئى : اى خبيث ! علىّ بن الحسين مى گويد: هر چه زودتر از بدن اين دختر خارج شو و او را رها كن . ابو خالد كابلى نيز پيام حضرت را به انجام رسانيد و سپس دختر از آن حالت جنّ زدگى نجات يافت و بهبودى كامل خود را بازيافت .
امّا همين كه ابو خالد آن ده هزار درهم را مطالبه نمود، مرد شامى بدون پرداخت كمترين پولى او را از منزل خود بيرون كرد.
پس از آن ، ابو خالد نزد امام زين العابدين(ع) بازگشت و جريان را به طور مفصّل براى آن بزرگوار بازگو كرد.
حضرت در پاسخ فرمود: گفته بودم كه مرد شامى حيله و نيرنگ دارد و از پرداخت پول ، امتناع مى ورزد، ولى بدان كه دخترش دو مرتبه به همين زودى دچار جنّ زدگى خواهد شد و پدرش نزد تو مى آيد.
پس موقعى كه مراجعه كرد به او بگو: چون به عهد خود وفا نكردى ، چنين شده است ؛ اكنون بايد همان آن مبلغ را تحويل علىّ بن الحسين ، زين العابدين(ع) بده تا او را معالجه و درمان كنم و ديگر آن حالت جنّ زدگى باز نخواهد گشت .
بنابر اين مرد شامى به ناچار، آن مبلغ را تحويل امام سجّاد(ع) داد؛ و ابو خالد نزد دختر آمد و همان سخن قبل را در گوش چپ دختر بازگو كرد و افزود: چنانچه برگردى ، تو را به آتش قهر خداوند متعال مى سوزانم .
امام محمّد باقر(ع) افزود: با اين روش ، دختر به بهبودى كامل رسيد و نجات يافت و چون با پدرش به سمت شهر شام رفتند، پدرم حضرت زين العابدين(ع) آن پول ها را تحويل ابو خالد كابلى داد و به او اجازه داد تا جهت ديدار مادرش راهى شهر شام گردد.
پی نوشت:
الخرائج والجرائح : ج 1، ص 262، ح 7، بحارالا نوار: ج 46، ص 31 ح ، 24.
منبع:جام
211008