01 آذر 1400 17 ربیع الثانی 1443 - 08 : 23
کد خبر : ۲۴۹۵۶
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۲
غزل رضا اسماعیلی در رثای شهید علی خلیلی
رضا اسماعیلی در غزلی به روایتی دیگر از زندگی شهید علی خلیلی می‌پردازد. وی «کوچ غریبانه» را به ناهی منکری تقدیم می‌کند که به دور از همه اما و اگرها به دعوت سرورش، اباعبدالله الحسین(ع)، لبیک می‌گوید.

عقیق: تیر ماه سال 1390 حادثه‌ای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد. در این حادثه جوان 19 ساله‌ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود می‌غلتید. در این حادثه تعدادی از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش علی خلیلی امتناع کردند تا اینکه یکی از بیمارستان‌های خصوصی در ازای واریز مبلغ 6 میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد. سرانجام علی خلیلی که به دلیل شدت خونریزی به حالت اغما رفته بود، بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند. شهید خلیلی پس از مرخص شدن از بیمارستان در منزل بستری شد، اما هر از گاهی به دلیل مشکلات ناشی از حادثه رخ داده به بیمارستان منتقل شده و بستری می‌شد.

وی بهمن ماه سال گذشته نیز مجدداً در بیمارستان بستری و پس از یک ماه به خانه منتقل شد، اما سرانجام عصر روز سوم فروردین و در بیمارستان بعثت دعوت حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار اباعبدالله الحسین و یارانش شتافت.

رضا اسماعیلی، روایتی دیگر از علی خلیلی ارائه می‌دهد. اسماعیلی سروده‌اش را به «کوچ غریبانه» شهید خلیلی تقدیم کرده است:

باید شبـی بوی گل چید، چیزی مهمتر از این نیست
گل را ز پروانه پرسید، چیزی مهمتر از این نیست

باید شبی مهربان شد، با یاکریم و پرستو
بر روی پروانه خندید، چیزی مهـمتر از این نیست

بــاید به آیینه سر زد، هر روز و هر روز و هر روز
از حال آیینه پرسید، چیزی مهـمتر از این نیست

چون آفتاب جوانمرد، باید سخاوت پراکند
بایــد درخشید و بخشید، چیزی مهمتر از این نیست

این زندگی، این پـری را، این خواب نیلوفری را
باید کـه پرسید و فهمید، چیزی مهمتر از این نیست

در سیب سرخـی که اکنون، در روبروی من و توست
باید خدا را شبی دید، چیزی مهمتر از این نیست

باید که عاشق‌ترین شد، با لاله‌ها همنشین شد
یک شب غریبانه کوچید، چیزی مهمتر از این نیست

 

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: