از این رو گفتوگویی را با حجتالاسلام علی قهرمانی مدیر مؤسسه ندای فطرت داشتهایم که تا حدودی به آسیبشناسی مسائل دینداری پرداخته است.
سؤال ابتدایی اینکه نسل جوان ما چگونه میتواند طعم دینداری و دیندار بودن را در زندگی خویش بچشد و تجربه کند؟
شادی و نشاط، نگاه روبنایی در دین اسلام است مسئله روبناییتر آن بحث شادمانی و خنده آنقدر جایگاه مهمی در نگاه دینی دارد که خداوند وقتی میخواهد افرادی را که در جنگ سستی و کوتاهی کردند را تنبیه کند میگوید کمتر شادی کنند و حتی شادی را به طور کلی برای آنها حرام نمیکند بلکه میفرماید: «فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلًا وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا» کمتر بخندید و بیشتر گریه کنید از آیه 82 سوره توبه متوجه میشویم که قرآن کریم شادی و خنده را برای مؤمنین و مسلمانان یک اصل میداند این گونه نیست که این موضوع را یک مسئله فرعی تلقی کند و به شکل حاشیهای معرفی کند بلکه درست نقطه مقابل آن و به صورت یک اصل بسیار مهم در نگاه آیات و روایات بیان میکند.
واژگان فراوانی نسبت به شادی و نشاط مفاهیمی از این قبیل داریم به طور مثال یکی از واژههایی که معنای شادی را میرساند «فرح» است؛ این کلید واژه بیش از 20 بار در قرآن کریم به شکلهای مختلف، تکرار شده است و کم نیستند و واژگانی که نگاهی قرآنی به مفهوم شادی دارند. بنابراین این سؤال مطرح میشود که آیا آموزههای دینی ما مسئلهای به نام شادی را قبول دارند یا اینکه شادی به عنوان یک مسئله پیش پا افتاده در منظر دینی است؟!
چگونه دین را جذاب کنیم؟ سیره و توصیه ائمه اطهار(ع) در این خصوص چیست؟
مشکلی که اکنون در بین مبلغان دینی وجود دارد این است که دین را آنگونه که هست به انسانها نشان ندادهاند خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ»؛ هرکسی آن شاکلهای که در وجودش دارد بر اساس آن رفتار و عمل میکند ما اگر شاکله و بنیان و اساس درونمان صحیح باشد به همان شکل درست نیز عمل میکنیم. اینکه جوانها به سوی دین نمیروند به دلیل این است که شاکلهشان بر اساس دین چیده نشده و البته شاکله دین به درستی به آنها معرفی نشده است.
بعضی از روایات، مسیر زندگی را به جاده و پل تشبیه کردهاند آیا بزرگانی که این مثالها را میزنند معتقدند که باید دنیا را خراب و نابود کرده و باید اهل ریاضت باشیم یا براساس فرمایش امام حسن مجتبی(ع) «برای دنیایت طوری زندگی کن که انگار تا ابد زندهای و برای آخرتت طوری زندگی کن که انگار فردا خواهی مرد».
این بدان معنا نبود که پل و جاده دنیا را آنقدر تنگ بگیریم که فرد نتواند در آن حرکت کند بلکه ائمه اطهار(ع) لاینها و مسیرهای مختلف یک جاده را آنقدر عرض گرفتهاند تا جایی که این جاده، شانه خاکی هم دارد، فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ، سابقوا إلى مغفرة من ربکم؛ جاده عریض و طویلی که هر کس با هر توانی که دارد بتواند به سمت مسیر و هدفش حرکت کند یکی پیاده، دیگری سواره و فرد دیگری با ابزار پیشرفتهتری برای سبقت گرفتن در مسیر الهی حرکت کند که راههای گوناگونی وجود دارد.
بنابراین ما باید بتوانیم حقیقت دین را برای هرکسی به هر مقداری که شتاب و توان دارد و امکانات برای او فراهم است بیان کنیم البته جدا از امکانات این مسیر، نیازهای ابعاد مختلف وجود انسان، همگی در نظر گرفته شدهاند و این طور نیست که خداوند یک جادهای را برای ما تعبیه کرده باشد و حساب نکرده که اگر ما به جایی رسیدیم که به یک استراحت گاه نیاز داشتیم جایی وجود نداشته باشد. لذا این تفکر اشتباه است که اگر یک سری نیازها به ما داده شده برای برآورده کردن این نیازها راهکارهای درست و صحیح و لذت بخش و جذاب در نظر نگرفته شده باشد!
مشکل اینجاست که ما بسیاری از مباحث دین را فقط در چارچوب حلال و حرام معرفی میکنیم یعنی فقط این گارد ریلهای دو طرف جاده است که فرد نباید از این گارد ریلها عبود کند چون ورای آن پرتگاه و درّه است. از این رو فردی هم که میتواند از جاده عبور کند چون با جایگاه این مسائل آشنا نیست جاده را تنگ تصور میکند و ترجیح میدهد اصلاً وارد این جاده نشود و چون فقط این گاردریلها را میبیند کلاً از این مسیر زده میشود.
آقای قهرمانی به نظر شما در مقطع کنونی چه اقدامی باید انجام شود؟
کاری که ما به عنوان مبلغان و دستاندر کاران مسائل دینی باید انجام دهیم این است که هر چیزی را در جایگاه خودش معرفی کنیم بیاییم شاکله دین را این گونه معرفی کنیم که اگر گارد ریلی هم هست برای بعد از شانه خاکی، برای جلوگیری از سقوط به آن پرتگاه است نه در وسط جاده به شکل غلطی که اکنون معرفی میشود نکته دوم اینکه جذابیتهای دین را آنچه که با فطرت و غریزه ما آشناست مخصوصاً بُعد فطری که کمال طلب است را بیشتر برای مردم عنوان کنیم. جالب اینجاست هرچه که با فطرت ما هماهنگی دارد دین هم به آن اعتقاد دارد ما انسانی را پیدا نمیکنیم که از بدی خوشش بیاد قرآن میفرماید: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» چیزی را که اکراه و ناخشنودی نسبت به آن وجود دارد و با طبع و فطرت انسان هم منافات داشته باشد را هیچگاه در دین نمییابیم.
به نظر شما چرا عدهای از انسانها دین را تنها در برخی از شئون مانند امور فردی میپذیرند و در امور دیگر جایگاهی برای دین قائل نیستند؟
میدانید مشکل کجاست این افراد، حریم دین را به درستی نشناختهاند دین یک جایگاهی دارد به نام جایگاه باورها و اعتقادات که یک سری مفاهیم رفتاری و مهارتهای زندگی را به انسان میآموزد. به طور مثال کمپانی که یک محصولی را تولید میکند اگر بخواهیم کد مخفی اصل بودن یک گوشی را چک کنیم به چند کاراکتر نیاز داریم؟ حداقل 5 کاراکتر لازم است یعنی 12 کاراکتر که 5 بار در خودشان ضرب شوند که تقریبا چند میلیون احتمال پیش میآید که اگر بخواهیم براساس سایر دانشها حرکت کنیم باید چند صد احتمال را انجام دهیم تا یکی از آنها درست درآید و اصل بودن آن محصول را تأیید کند.
بنابراین یک سری کدهای ظاهری هست که نیازی به کشف ندارد اما یک سری کدهای مخفی وجود دارد که در ظاهر امر آشکار نیست و بشر امروز هرچه تلاش میکند نمیتواند به آن برسد از این رو راهکارهایی که در این خصوص ارائه میدهد باز هم او را به جواب نمیرساند.
جریانهایی که امروزه پیدا شدهاند و سبک زندگی را آموزش میدهند از جریانهای معناگرا گرفته تا ادیانی که گاهی اصل آنها الهی است اما در طول زمان تحریف شده یا اینکه ادیانی بشری بوده اما به خدا نسبت داده میشوند همه اینها تلاش میکنند تا مسیری را به انسان آموزش دهند البته برخی از آنها انصافاً زیبا و شکیل مسائل را بیان میکنند. اصطلاحاً مدل ارائه آنها بسیار جذاب است اما مشکلی که دارند راهگشا نیست؛ برخلاف راهکارهای دین که راهگشاست ولی به شکل غیر حرفهای و غیرجذاب بیان میشوند مشکل اینجاست که حتی افرادی که باید دین را به خوبی عرضه کنند اعم از مبلغان، اساتید حوزه و دانشگاه، روش صحیح ارائه آن را نمیدانند و گرنه جوان به جای اینکه به دنبال راهکارهای غیردینی، آموزههای مختلف که متأسفانه گاهی هم رسانه ملی مبلغ آنهاست مانند فنگ شویی، کلاسهای آرامش، یوگا و... برود و بعد از چند سال متوجه شود که اینها نمیتواند راهگشا باشند بلکه راهبردی را برای زمانی موقت مطرح میکرد.
از این رو اگر تعالیم سعادت بخش دین را از ابتدا به صورت جذاب و زیبا و کاربردی برای مردم جامعه به خصوص جوانان بیان کنیم همانطور که امام رضا (ع) میفرمایند: «إنّ النّاسَ لَو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا»؛ اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میشناختند، بیشک از ما پیروی میکردند. در واقع حضرت رضا(ع) بر این باورند که اگر زیباییهای کلام ائمه اطهار(ع) به شکل زیبا و کاربردی برای مردم بازگو شود در این صورت است که جوان متوجه میشود این همان چیزی بود که به آن نیاز داشت و میتواند گرهگشای مشکلات او باشد.
مهمترین چالشی که در راستای ارائه بستههای آموزش دین وجود دارد چیست؟
یکی از ایرادها به نوع عرضه دین است. قرآن کریم بسیار جالب بیان میکند انسان به همان میزان که به خوبی گرایش دارد به بدی هم گرایش دارد و گرایش به خوبی را با میزان گرایش به بدی مقایسه میکند و این موضوع، زیبایی آنچه که در درون ما قرار دارد را بیان میکند.
باید تلاش کنیم این فطرت را از زیر خروارها خاک غفلت که به وجود آمده، خارج کنیم و بتوانیم در دنیای مدرنی که جهالت را به خورد مردم میدهند این فطرت کمال طلب و حق جو را آشکار کنیم سپس راهکارها و راهبردهایی که دین دارد را به شکل جذاب معرفی و غذای دین را آنگونه که هست عرضه کنیم.
دین اسلام دینی، بسیار پیشرفته است که اگر به شکل کامل عرضه نشود جذابیتهای آن مطرح نشده و ارزشهایش به جای ضد ارزشها مطرح خواهد شد. مثلاً تمام مسائل معرفتی آن باشد اما «قربة الی الله» را برداریم یا اینکه مباحث معرفتی را از آن جدا کنیم همان چیزی که وهابیها و سلفیهای تکفیری به وجود آوردهاند. این مسئله بسیار دقیقی است که اگر جزء کوچکی از آن برداشته شود شکل و ماهیت خویش را از دست میدهد و آن چه که باید باشد نیست در حالی که بسیاری از جریانهای مختلف، تنها به یکی از ابعاد کوچکی از انسان توجه داشتهاند و خداوند و باورهای درست را از آن حذف کرده و به عنوان یک مهارت روی آن کار کره و به بشر عرضه میکنند شاید در ظاهر، منافاتی هم با دین نداشته باشد اما مشکل اینجاست که اساس دین با اعتقاد گره خورده است. قرآن کریم هرجا «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ» را میاورد و «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» را نیز به دنبال آن میآورد، به عمل تنها اکتفا نمیکند بلکه عمل صالح و خوب مؤمنین را همراه با عمل خوب معرفی میکند که اگر این دو از هم جدا شد دین و ماهیت انسان «مُسْلِه» شده است.
چرا دین جذابیتهای لازم را ندارد؟
به دلیل اینکه نحوه عرضه آن جذاب نیست درباره عرضه آن، کار مهندسی انجام نشده است. همانطور که معتقدیم در مباحث سبک زندگی قبل از انتقال و آموزش مفاهیم، آن را مهندسی کنیم ما در متن دین محتوای خام زیاد داریم شاید بعضی از این مفاهیم هم مهندسی شده باشد اما ما تنها این مواد خام را به جامعه تحویل دادهایم.
بسیاری از اوقات افرادی که تحمل و امکان فهم دین برایشان وجود ندارد مانند کبابی میماند که میخواهیم به یک نوزاد چند ماهه بدهیم که او کشش آن را ندارد و همانند انرژی هستهای است که باید فرآیندی طی شود تا همه مردم بتوانند از آن بهره ببرند. بنابراین مهم است که ما بتوانیم مباحث دین را مهندسی کنیم و چرخهای برای آن تعریف کنیم تا مورد توجه قرار گیرد.
نکته دیگر در نظر گرفتن ابعاد انسان است. انسانها ابعاد مختلفی دارند در سنین جوانی هیجان طلب هستیم دستهای از انسانها لذتگرا هستند اما این طور نیست که هر انسانی فقط دارای یک بعد باشد. همان طور که خداوند متعال برای انسانهای مختلف در مقاطع گوناگون برنامهریزی کرده ما نیز در برنامهها و مسیرهایی که میخواهیم به افراد توصیه کنیم همه این ابعاد را مد نظر داشته باشیم؛ اگر مخاطب خاص داریم نیازهای اصلی و اساسی آن را دقت کنیم این همه جانبه ندیدن انسان و نادیده گرفتن نیازهای اساسی و مهم او باعث میشود که ما یکطرفه به قاضی برویم و آن را طوری عرضه کنیم که مورد پسند و قبول افراد جامعه قرار نگیرد.
همچنین ما در نگاههایی که در خصوص دین داریم آیندهنگر نیستم اکنون نزدیک به چند دهه است که غرب به این روی آورده که آینده خوبی را بعد از چالشها و فروپاشیاش برای بشر فراهم کند چرا که میداند اگر فرد امید به آینده داشته باشد به دنبال اصلاح است اما اگر آینده خود را تیره و تاریک کند و به چیزی امید نداشته باشد جز طغیان و سرکشی چیزی از او سر نخواهد زد ما نیامدهایم در عرضه دین و مفاهیم دینی، آینده خوبی را برای بشر ترسیم کنیم نباید به انسانها امید الکی دهیم.
بلکه براساس آیات قرآن این زمین برای بندگان خوب خدا به ارث گذاشته میشود و خداوند این زمین و هرچه در آن هست را برای انسان قرار داده و انسان را خلیفه روی زمین نام نهاده و ما باید این گونه آن را ترسیم کنیم بسیاری اوقات مباحثی که منجر سرکشی و طغیان بشر در مقابل دین و دینداران میشود خود به خود حل میشود. اما کسانی که کلاً طغیانگر هستند با این گروه متفاوتند. رویگردانی عموم جامعه از انجام واجبات و ترک محرمات یا از روی جهل یا از روی غفلت است کمتر اتفاق میافتد که کسی بخواهد آگاهانه از دین گریزان باشند البته جهل و غفلت نیز هرکدام راهکار خاص خودش را دارد.
کسانی که جاهل هستند را باید به طور شایسته آگاه کرد آنهایی که غافلند را نیز به روش دیگری از این غفلت رهایی ببخشیم مانند کسی نباشیم که با لگد، فرزندان خود را برای نماز صبح بیدار میکند که در نهایت منجر به زدگی فرزندان از نماز میشود و اصلاً دوست ندارند هنگام نماز شود تا پدر و مادر بخواهند آنها را برای نماز بیدار کنند.
مدل آگاهی بخشی هم خیلی مهم است به قول آقای قرائتی جمله قشنگی دارند که میگفتند: شما با یک مسئله ساده سه مدل برخورد میکنید؛ اگر جرعهای چای در سه جا مانند عینک، کت و فرش بریزد: عینک را همان لحظه پاک میکنیم، کت را میگذاریم آخر وقت و فرش را آخر سال میشوییم. بنابراین ما با پدیدهها مختلف برخوردهای متفاوتی داریم و باید بر اساس نگاه درست، اگاهیبخشی یا غفلتزدایی کنیم.
منبع:فارس
211008