22 مهر 1400 8 (ربیع الاول 1443 - 23 : 08
کد خبر : ۱۰۲۵۷۲
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۲
گفتاری از اصغر طاهرزاده؛
فرهنگ امام مهدی(عج) بیش از آن‌که یک قدرت‌نمائی بزرگ باشد، یک حرف بزرگ است که بشر با تمام وجود، آن ‌را از درون خود می‌شناسد و می‌طلبد، هرچند عده‌ای مستکبر که روح بقیه اللّهی خود را دفن کردند.
عقیق:متن زیر گفتاری از اصغر طاهرزاده در مورد انتظار است که در ادامه می خوانید؛  

ما عموماً منتظریم ولی آن طور که شایسته‌ی فرهنگ انتظار است منتظر نیستیم و در نتیجه اگر امام زمان(عج) تشریف بیاورند همان‌طور با حضرت برخورد می‌کنیم که بسیاری از یاران امام حسن مجتبی(ع) با حضرت برخورد کردند و به کار حضرت ایراد گرفتند. وقتی جایگاه تکوینی و تشریعی حضرت مهدی(ع) را نشناسیم هنوز وارد فرهنگ انتظار نشده‌ایم تا به نتایج آن نایل شویم. ابتدا باید برای ورود به فرهنگ انتظار، معنی بقیت الله را بفهمیم و تا اسیر حسّ و ماهیّات هستیم نمی‌توانیم از حقیقت بقیت اللّهی رفع حجاب کنیم و لذا وقتی حضرت قائم(عج) نهضت خود را شروع می‌کنند و می‌فرمایند: ای اهل عالم «اَنَا بَقِیة اللّه فی ارضه» من آن کسی هستم که از خدا در زمین باقی مانده، نمی‌دانیم از چه‌چیز سخن می‌گویند چون به «وقت بقیت الله» وارد نشده‌ایم. عرفایی مثل حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌علیه» زحمت‌های زیادی کشیدند تا وارد این «وقت» شدند و نور بقیت اللّهی برایشان تجلی کرد.

دورانی که حضرت بقیت الله(عج) ظهور کنند تمام عالم در حالت بقاء قرار می‌گیرد، حالتی که عرفا تحت عنوان «وقت» از آن یاد می‌کنند. شناخت «وقت» موجب می‌شود تا علاوه بر شناخت مقام بقیت اللّهی که در هر کدام از ما هست، به مقام اصلی عالم بقیت الله که مربوط به حضرت صاحب الأمر(عج) می باشد آشنا شویم. به اهل ایمان توصیه شده است «وقت» خود را پیدا کنند و در آن قرار گیرند تا آزاد از حجاب گذشته و آینده در «حال» و در «حضور» مستقر شوند. «وقت» عبارت است از حالتی که سالک از ماضی و مستقبل آزاد شده و آماده‌ی تجلی واردات قلبی بر سرّ ضمیر خود می‌شود. اول باید خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم تا «صاحب وقت» شویم و در این حالت از نیستی به هستی وارد ‌شویم. مولوی در باره‌ی آن می‌گوید:

صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

غزالی می‌گوید: «هرکس با خدا اُنس گیرد و خداوند دل او را تصرف کند و ابن‌الوقت شود و دائم جمال حق را ببیند، او را به زمان مستقبل التفاتی نماند، پس او را خوف و رجا نباشد، بلکه حالِ او عالی‌تر از خوف و رجا شود».[۱]

پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید اگر سعی شود از حجاب مفاهیم آزاد شویم و نظر به «وجود» نماییم، «وقت» سراغ انسان می‌آید که در این صورت وظیفه‌ی اوست تا آنچه موجب می شود که آن «وقت» برود انجام ندهد وگرنه همچنان که گفته‌اند: «الوقت سیف»، «وقت» چون شمشیر است و سریعاً می‌گذرد. از طرف دیگر اگر انسان خود را از گذشته و آینده آزاد کند، صاحب «وقت» می‌گردد. پس اگر به حق بنگرد، صاحب «وقت» می‌شود و اگر صاحب «وقت» گردد بدون حجاب به حق می‌نگرد و از برکات آن برخوردار می‌شود. [۲] حقیقت انسان که همان روح او باشد یک حقیقت مجرد است و موجود مجرد، از زمان و مکان آزاد است و لذا هرچه انسان بتواند خود را از زمان آزاد کند، به حقیقت خود نزدیک شده و در شرایط بی‌زمانی و بی‌مکانیِ روشن‌تری سُکنی خواهد گزید. [۳] و به همین جهت آزادشدن از زمان و مکان امری نیست که ذات انسان از آن بیگانه باشد و نتواند به آن دست یابد و یا اگر بدان دست یابد به چیزی غیر از حقیقت خود دست یافته باشد. بلکه بر عکس؛ هرچه از زمان و مکان آزاد شود به خودِ واقعی خود نزدیک شده، همان خودی که بی‌واسطه می‌تواند با خدا روبه‌رو شود.

صاحب «وقت» شدن یک نحوه گذشتن از خودِ مجازی به سوی خودِ حقیقی است تا در منظر خودِ حقیقی، در مقام جمعِ بین گذشته و آینده، در «حال»، با عالَم بقاء مرتبط شویم و در این شرایط از نیستی به هستی وارد شده‌ایم و آنچه را اراده کنیم، اراده به سوی هستی است و نه اراده به سوی ماهیات و نیستی‌ها. پس وقتِ عمل، وقتی است که انسان از گذشته و آینده آزاد باشد وگرنه عمل او عین پوچی است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «إنّ ماضِیَ عُمْرکَ أجَلٌ و آتِیَهُ أمَلٌ وَ الْوَقْتُ عَمَلٌ» [۴] گذشته‌ی عمر تو وعده‌ای است به‌سر آمده، و آینده تنها یک «امید» است ودیگر هیچ، فقط «وقت» ی که در آن هستی عمل است.

چون ذات انسان در واقع در «وقت» قرار دارد و ذهن انسان است که با تصوراتی از آینده و گذشته او را از «وقت» خارج می‌کند و گرفتار افکار حصولی و مفاهیم می‌نماید، پس چنانچه خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم، به خودی خود، «وقت» به سراغ ما می‌آید. اگر عمر ما آزاد از زمان و مکان نباشد عملاً عمرمان در دو امر فانی، از بین رفته است و عملی انجام نداده‌ایم، هرچند عمر را گذرانده‌ایم. در رابطه با حفظ وقتِ باقی و فاصله‌گرفتن از زمان فانی و حذرکردن از اعتماد به آن، حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «ماضی یَوْمِکَ فَائِتٌ و آتِیهِ مُتَّهَمٌ وَ وَقْتُکَ مُغْتَنِمٌ فَبادِرْ فِیه فُرْصَةَ الإمکان و إیّاکَ أنْ تَثِقَ بِالزَّمان» [۵] روزی که گذشت، فوت‌شده، و آینده ‌تهمت‌زده و غیر قابل اعتماد است، و «وقتِ» تو مغتنم و قابل استفاده است پس مبادرت کن در فرصتی که برایت هست، و بر حذر باش که به زمان اعتماد کنی.

عرفا وقتی می‌گویند: «دَم غنیمت شمر» به معنی حفظ «وقت» است. در حالی که دم غنیمت شمرِ بشر امروز یک نحوه نیست‌انگاری است، چون «وقت» ندارد و در بی‌عالَمی به‌سر می‌برد، چون نه عالَم بقاء را می‌شناسد و نه سَروری حضرت صاحب ‌العصر و الزمان(عج) را پذیرفته و نه منتظر اوست تا آماده‌ی پذیرش او شود و لذا حجابِ نور «بقیت‌الله» است، چون از زمان باقی که صاحب آن حضرت بقیت‌الله(عج) است بیگانه است، و حتی با او دشمنی می‌کند، همچنان‌که آزادی بشر غربی آزادی و جدایی از حضور و قرب است، نه آزادی برای انتخاب قرب الهی. بشر غربی همان‌طور که آزادی شیطانی دارد، «وقت» او نیز شیطانی است. «وقتِ» او به جای آن‌که برای او آرامش به همراه آورد، عجله پدید می‌آورد و «اَلْعَجَلَةُ لِلشّیطان» [۶] عجله از شیطان است و لذا اگر به اسم «حضور» وارد یک نوع بی‌غمی و بی‌دردی می‌شود، آن حضور، حضور و اتحاد با شیطان است.

بشری که در دیدار، غربزده است هرگز نمی‌تواند زمانِ باقی را بیابد تا به شوق زمانِ باقی، خود را از زمان فانی آزاد کند، گرفتار زمان یا گرفتار مَکْرِ لَیْل و نَهار است. غرب می‌کوشد وقت شیطانی خود را به همه‌ی ملل سرایت دهد تا متون مقدس را با وقت غربی بخوانند و این فاجعه‌ی دوران ما است و موجب شده تا از متون دینی و نظر به حضرت بقیت الله(عج) بهره‌ی کافی نبریم.

اگر ملاحظه می‌شود جوانان امروز به دنبال حال و حضور هستند، به جهت آن است که در عمق فطرت خود نور زمانِ باقی و «وقت» را می‌شناسند و متأسفانه مصداق آن را با بی‌غمی‌های لیبرالیسم و یا فرقه‌های صوفی‌زده‌ی اَلَکی‌خوشِ حاصل لیبرالیسم اشتباه گرفته و به همین جهت اگر با عالَم بقیت‌اللهی آشنا شوند به سوی آن سرعت می‌گیرند.

قبل از ظهورِ حضرت، یک «وقتِ» جزییِ بقیت اللّهی برای منتظران پیدا می‌شود و سپس صاحب اصلی آن می‌آید و تمام عالَم منور به نور بقیت اللّه می‌شود و انتظار به انتهای خود می‌رسد. مگر می‌شود کسی عالَم بقیت اللّهیِ خود را بشناسد و منتظر نباشد تا صاحب اصلی آن عالَم بیاید؟ و مگر می‌شود جامعه‌ای به واقع منتظر نور عالم بقیت الله بشوند و آن انتظار بی‌جواب بماند؟

در زمان تحقق نور بقیت الله(ع) است که اصلِ اصلِ انسانیت ظهور می‌کند و حضرت به عنوان مظهر شخصیت و حقیقت انسان به میدان می‌آیند، در آن زمان است که اسم اعظم تجلی کامل خواهد کرد، اسمی که انسان حقیقی با ظهور آن محقق می‌شود. عالم محل ظهور اسم اعظم می گردد. در آن حال دیگر از این حرف‌ها و از این نقص‌ها خبری نیست. همه‌چیز ظرفیت لازمِ خود را پیدا می‌کند. امام زمان(ع) که تشریف می‌آورند یک کلمه می‌گویند و در آن یک کلمه همه‌ی آن‌هایی که متوجه نور بقیت الله بودند مطلوب خود را می‌یابند و می‌بینید چگونه تمنّای آن‌ها همین حضرت بقیت الله بود. می‌گویید: آقا! ما بسیار زحمت کشیدیم! سال‌ها، نماز شب خواندیم! منِ یهودی! منِ مسیحی! زحمت‌ها کشیدم! صد بار تورات خواندم! هزار بار انجیل خواندم! دنبال یک بقیت‌الله بودم! فدای شما بشوم! تو اصل تورات و انجیل و قرآن هستی. مردمی که بقیت‌الله فهم‌اند، آن‌چنان حضرت را می‌پذیرند که تمنّایی بالاتر از او را تصور هم نمی‌کنند.

همه‌ی حرف بنده آن است که آیا مقام بقیت اللّهیِ جانتان را پیدا کرده‌اید تا منتظر بقیت الله ‌الاعظم(عج) باشید؟ عده‌ای دارند آن مقام را پیدا می‌کنند، یهودی و نصرانی و مسلمان هم ندارد. از تمام ملل عده‌ای به دنبال بَقیّت‌الله‌اند و می‌خواهند از همه‌ی مظاهر دجّال آزاد شوند و می‌دانند این فقط با بقیت الله(ع) ممکن است و در راستای ظهور حضرت است که همه‌ی ارزش‌های دروغین خنثی می‌شود و بقیت‌الله شناسان اعلام می‌کنند که آن حضرت همان مطلوب اصلی ماست! هیچ فکر و فرهنگ دیگری نمی‌تواند این‌چنین راه نجات را بنمایاند، مردم گمشده‌شان را پیدا می‌کنند و همه و همه می‌بینند عجب! این آدم پسر هیچ‌یک ازمردم زمانه‌ی ما نیست. مادرش هیچ‌کدام از مادرانی که فعلاً در عالم هستند نیست. شما حساب کنید الآن هرکس زیر این آسمان بیاید، بگوید من بقیت الله هستم، نه منطقش، منطق بقیت اللّهی است، نه نسلش. بنده الان نعوذ بالله ادعا کنم، می‌گویند برو بابا! ترا که بابایت را می‌شناسیم! یعنی تمام افراد جهان اگر بخواهند مدعی بقیت الله ‌الاعظم باشند رسوا می‌شوند، غیر از وجود مقدس حضرت بقیت الله(عج)، این از نظر نسل. از نظر رسم هم، چیزی می‌گویدکه هیچ کس نمی‌گوید. شما یک کمی از آن حالت را در دوران هشت‌ساله‌ی دفاع مقدس تجربه کردید و دل به آن سپردید، چون جنس آن احوالات با بقیه‌ی احوالات فرق می‌کرد. در جبهه‌های دفاع مقدس روح بقیت اللّهی حاکم بود و انسان‌ها از زمان فانی به زمان باقی وارد شده بودند. باید عنایت داشت که:

فرهنگ امام مهدی(ع) بیش از آن‌که یک قدرت‌نمائی بزرگ باشد، یک حرف بزرگ است که بشر با تمام وجود، آن ‌را از درون خود می‌شناسد و می‌طلبد، هرچند عده‌ای مستکبر که روح بقیت اللّهی خود را دفن کردند به مقابله با آن فرهنگ می‌پردازند و طبیعی است که امام در مقابله با چنین حجاب‌هایی هیچ رحمی به خود راه ندهد زیرا او یک آرزوی بزرگ است که بشریت سال‌های سال آن ‌را می‌طلبیده.


پی نوشت:

[۱] - ترجمه‌ی احیاء العلوم، ج ۴، ص ۲۶۶.

[۲] - رابطه‌ی رجوع به حق و حضور در «وقت» و بالعکس، به صورت اجمال و تفصیل خواهد بود به طوری که ابتدا انسان به جهت ذات مجرد خود در حالتی بی‌زمان نظر به حق می‌کند و با تجلی نور حق، حالتِ «وقت» قبلی از اجمال به تفصیل می‌گراید و در «وقت» جدید به حق رجوع می‌کند و تجلیات حق را با تفصیل بیشتر می‌یابد و از آن منظر در «وقتِ» روشن‌تری قرار می‌گیرد و همچنان این حالت ادامه می‌یابد.

[۳] - در مورد حقیقت روح انسان که فوق ملائکه است و بی‌واسطه با خدا مرتبط است، به کتاب «خویشتن پنهان» به بحث «نفس و وسعت آن» از همین مولف رجوع فرمایید

[۴] - غررالحکم، ص ۱۵۹.

[۵] - غررالحکم، ص ۴۷۳.

[۶] - نهج‌الفصاحه، ص ۳۹۵.

منبع:مهر

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: