در این نشست عبدالجبارکاکایی با اشاره به زمینههای شکلگیری شعر انقلاب گفت: تحلیل شعر انقلاب نیازمند بررسی پایهها و زمینههای شکل گیری شعرانقلاب از سالهای پیش از انقلاب است. همزمان با روی کار آمدن پهلوی دوم، حوزه فرهنگ و هنر به ویژه حوزه ادبیات رو به افول نهاد اما طرح اندیشههای انسانهای بزرگی چون علامه اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی زمینهساز احیای سنتها و فرهنگ ملی شد و در اغلب شاخههای هنری مثل سینما، تئاتر و موسیقی طبل بازگشت به هویت جمعی به آرامی نواخته شد و در چنین شرایطی شعر زمینه و بستری بوجود آمد که بعضی از منتقدان در تحلیل آن شعر متعهد یاد میکنند.
این شاعر پیشکسوت افزود: گویندگان این شبکه ذهنی و زبانی که در اواخر دهه 40 و اوایل 50 تشکیل شد عموما جبهه چپ بودند و شاعرانی که گرایش به بلوک شرق و انقلابهای آمریکای جنوبی و نوعی نظام نشانه شناسی و سمبلیکی که بیان مخالف خوانی نسبت به وضع موجود بود، داشتندو تعابیری چون آفتاب، شرق، جنگل ستاره دریا و تعابیری که نظام نشانه شناسی خاصی را در شعر رفته رفته ایجاد میکرد زمینهساز جنبشهایی شد که به انقلاب سال 57 رسید.
او با بیان این که یکی از مولفههای اصلی شعر انقلاب بازگشت به قالبهای سنتی بود، اظهار داشت: نهضت بازگشت به خویش، شعر انقلاب را به احیای قالبهای سنتی به عنوان مولفه اصلی در حوزه تکنیک شعر انقلاب دعوت کرد. در احیای قالبهای سنتی یک اتفاق تکنیکی جدید افتاد که وجه ممیز ادبیات دوره انقلاب از ادبیات دوره بازگشت ادبی بود. گاهی عمدی و از سر عناد شعر انقلاب را بازگشت ادبی مقایسه میکنند و آن را یک بازگشت ادبی میخوانند و آن را تحقیر میکنند. در شعر انقلاب در نهضت بازگشت به خویش، قالبهای سنتی زبانی به استخدام شاعر درآمد و زبان نو شده و تجدید حیات یافته پس از نیما در آثار هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی و سیمین بهبهانی کم کم شکل متعدلی از ممزوج کردن زبان نوین و جهان جدید در قالبهای سنتی اتفاق افتاد و انقلاب اسلامی این اتفاق را تشدید کرد و توسعه داد.
کاکایی بیان داشت: کسانی که پایه گذارن دوبیتی و رباعی بعد از انقلاب بودند و غزل را به طرز گستردهای در سراسر کشور گسترش دادند غالبا معلمانشان همین چهرهها بودند. شاعران انقلاب مضامین جدید را در قالبهای سنتی تلفیق کردند و آن را توسعه دادند و تبدیل به یک شبکه ذهنی و زبانی کردند. مولفه اصلی تکنیکی شعر انقلاب تلفیق زبان نو با قالب سنتی بود. اما مولفه دوم که میتوان گفت از نظر اهمیت بیشتر مورد توجه منتقدان قرار گرفته است مولفه محتوایی بود. ارجاع به تاریخ دین و مذهب ، سمبلسازی و استفاده از تلمیحات مذهبی و دینی و میراث ادعیه، زیارت عتبات و مجموعه دستاوردهای محتوایی از شعر مذهبی ما و به علاوه نیم نگاهی به عرفان بخش محتوایی شعر انقلاب را تشکیل میدادند. که این عرفان کابردی و عملی تدریجا با آغاز جنگ گسترش یافت و شاخه اصلی شعر انقلاب ما شد مانند نگاه به شهادت و این اتفاقی بود که بیش از اینکه در شعر انقلاب افتاده باشد در شعر عرفانی ما رخ داده است. شعر انقلاب با گرایش به عرفان این مضامین را به خدمت گرفت.
او تصریح کرد: نظام نشانهشناسی زبان و شعر پیش از اینکه بوسیله بچههای انقلاب فراهم شود و در کنار هم قرار بگیرد در شعرها و سرودها شکل گرفته بود. شعر انقلاب به بهترین وجه به وظیفه خود عمل کرد و نیازهای عمومی جامعه را پاسخ داد. الهامات و استخدام کلمات و بکار گرفتن مفاهیم از سپهر واژگان زمانی بود که به آن دهه شصت اتلاق میشود. نوحهها و شعرها و سرودها چنان اثر بر فرهنگ مردم در دهه شصت گذاشت که در وصیت نامهها ماندگار شد و در حافظه مردم شکل گرفت. ما در قد و قواره هشت سال دفاع مقدس شعر گفتیم.
این شاعر پیشکسوت انقلاب افزود: باید بپذیریم همه دورههای ادبیات اجتماعی یک آغاز و یک پایان دارند. این مسئله مهمی است که من فکر میکنم مدیران فرهنگی ما باید بپذیرند با قطور کردن جُنگهای جنگ و برگزاری جشنوارهها و سفارش دادن نمیتوان مانع پایان یک دوره ادبی شد. برای سرود نمیتوان سفارش داد. سرود را طبیعت جامعه به آن شکل میدهد. سرودی معنای واقعی سرود دارد که حتی اگر مخاطب سراینده را نشناسد کلامش روی لبش جاری باشد، بارها بخواند و نفهمد که آنچه که میخواند چه کسی خوانده است یا آهنگسازش که بوده است. سرود در دل اتفاقات اجتماعی شکل میگیرد آنچه تکلیف میشود و بخشنامه میشود دیگر سرود نیست.
او ادامه داد: به جای تحلیل و تشریح ادبیاتی که باعث افتخار و میراث فرهنگی و معنوی جامعه ایرانی است به حدی در تداوم وتکرارش به جُنگهای نازل و سطحی رسیدیم که همین جُنگهای نازل اسباب تمسخر ادبیات جنگ شده است. محققی از دانشگاههاروارد که فارسی زبان است با توسل به یکی از این جُنگها که سراینده آن شعرها اغلب بیست و یکی دو ساله بودند به تمسخر شعرها و نگاهشان به جنگ پرداخته بود وآنها را ادبیات نازل و بی معنایی در مقابل آثار دهه چهل دانسته بود.
کاکایی گفت: توسعه دادن اجباری ادبیات جنگ به دورههای بعد به جایی رسیده است که در سبک غزل پست مدرن و غزل فرم در کنگرههای شعر جنگ، شعر عرضه میشود و شاعر با کلمه شهید و قداست و معنویت شهید بازی زبانی میکند و بیش از اینکه مخاطب در معنویت اثر غرق بشود این آثار روح را آزار میدهند.آوردن مضامین شعر انقلاب به زمان جدید و خارج کردن آن از پروسه زمانی به نظر من خیانت به موضوع مقدسی است که در لباس خودش به بهترین شکل ممکن عرضه شده است. امروز زمان تشریح و بررسی علمی این اتفاق است کم نظیر در دنیا است.
این شاعر پیشکسوت انقلاب و دفاع مقدس احساسات انسانی را جزو واقعیت جنگ دانست و گفت: امروز مدیران فرهنگی ما از این فرازهای احساسات انسانی دفاع مقدس میگریزند. اگر بخواهیم تعریف جامعه شناسانه و انسانشناسانه از انسان ایرانی عرضه کنیم انسان ایرانی توامان سوگ و حماسه است و شعر انقلاب و دفاع مقدس به تمامی پاسخ گوی احساسات مردم بود.
او با اشاره به ویژگیهای مکاتب شعری افزود: دستاوردهای تکنیکی شعر انقلاب آنقدر زیاد و قابل اعتنا نبود که ما قائل به ایجاد مکتب ادبی باشیم.یک مکتب ادبی هم تاثیر محتوایی و هم تاثیر تکنیکی فوق العادهای دارد و شاخصها و مولفههای فراوانی دارد که شعر انقلاب دارای این ویژگی نیست که از آن به عنان مکتب شعری یاد کنیم. این امر چیزی از ارزشهای شعر انقلاب کم نمیکند چون به رسالت خود با بهره گیری از در قالبهای پیش از خود عمل کرده است.
کاکایی اظهار داشت: شعر امروز وارد دنیای قرائتهای جدید متناسب با نسلهای جدید شده است. نمیتوان گفت نسل امروز نباید از جنگ بگوید باید به جنگ اما با قرائت جدید پرداخته شود. نسل امروز نباید از منظری که نسل جنگ را دید جنگ را ببیند. به قول دکتر عبدالحسین زرین کوب «اگر گذشتگان ما غول باشند و ما کوتوله باشم؛ ما بر دوش آنها سوار شدیم و هم آنچه آنها دیده اند میبینیم و هم بیشتر از آنها». این نسل بر خلاف آنچه القا میشودکه تنها آنهایی جنگ را میفهمند که در جنگ حضور داشته اند فرصت و امکان دیدنش نسبت به جنگ بیش از ماست. اجازه بدهیم این نسل قضاوت کند و با پتک این که تو نبودی و حق نداری حرف بزنی و چون ما در آن فضای هیجانی که فرصت تعقل کمتری هم داشت بودیم، میتوانیم بگوییم. مدیران فرهنگی ما اجازه بدهند با حفظ حرمتها قرائتهای جدید خود را از جنگ ارائه دهند.
او با بیان این که سه قرائت از شعر انقلاب وجود دارد خاطر نشان کرد: یکی قرائت طبیعی است و دریافت طبیعی مولدین آثار فرهنگی و هنری که توسط کسانی رخ داده است که در آن دوران حضور داشتند و قرائتی است که از اصل ماجرا دریافت میشود. این قرائت طبیعی با حذف، اضافه وگزینش تبدیل به قرائت رسمی شد و فقط به جنبه حماسی و تهییج و تحریک آن میپردازد و جنبه انسانی برای آن مهم نیست و این قرائت دوم است که درپوسترها مینویسد که در مورد این موضوعات باید شعر گفت و قرائت سوم قرائت نسلی است که تاریخ جنگ را مطالعه میکند، نقد و نظرها را میشنود و آنرا تحلیل میکند. قرائت طبیعی قابل احترام است و باید در فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس حفظ شود. باید به قرائت سوم که قرائت نسلهای بعد از جنگ اعتنا شود است و این شاعران مورد توجه قرار گیرند. قرائت رسمی کیفیت و اعتباری نخواهد داشت و بیشتر به دو قرائت دیگر لطمه وارد میکند.
نشستهای تخصصی «چهل شاهد» که به همت موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و با حضور سرامدان حوزه هنر و ادبیات کشور برگزار میشود به بررسی چهل سال هنر و ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میپردازد.
منبع:فارس